گناه از ایستگاه راهآهن است یا از گسترش سرطانی محدوده تهران
گناه از ایستگاه راهآهن است یا از گسترش سرطانی محدوده تهران
شهردار تهران به تازگی در مراسم بهرهبرداری از زیرگذر پل جوادیه گفته است ایستگاه راهآهن تهران به دلیل مزاحمتی که قطارهای ورودی آن برای ساکنان مناطق اطراف آن ایجاد میکنند، باید به بیرون شهر منتقل شود. ایشان دو سال پیش هم مشابه همین اظهارات را درخصوص فرودگاه مهرآباد و ضرورت توقف فعالیت این فرودگاه بیان کرده بودند که چون قابلیت اجرایی نداشت، نهتنها فرودگاه مهرآباد بهعنوان فرودگاهی اختصاصی برای پروازهای داخلی به فعالیت خود ادامه داد که پس از آن اظهارات احداث خط مترو فرودگاه مهرآباد هم در دستور کار شهرداری قرار گرفت و همانطور که شاهد بودیم، چند روز پیش ایستگاه مترو آن با حضور خود جناب شهردار افتتاح شد و مورد بهرهبرداری قرار گرفت. به احتمال قریب به یقین مشابه همین سرنوشت در انتظار ایستگاه مرکزی راهآهن تهران هم که برای خود یک اثر تاریخی و یک سرمایه ملی محسوب میشود تکرار خواهد شد چون احداث ایستگاه راهآهن با این عظمت و تاسیسات وابسته به آن به چنان بودجه هنگفتی نیاز دارد که تا آیندهای نامعلوم امکان تامین چنین بودجهای برای دولت و شرکت راهآهن وجود نخواهد داشت ضمن آنکه اصولا به بیرون شهر بردن اماکن عمومی خدماتی مانند فرودگاه مهرآباد و ایستگاه راهآهن و امثال آن که عموم مردم به آنها نیاز دارند و باید به آسانی و با کمترین هزینه ممکن به آنها دسترسی داشته باشند، فلسفه درستی به نظر نمیرسد. خصوصا این واقعیت درخصوص اماکنی چون ایستگاه راهآهن که خدمات آن مورد نیاز گروههای کمدرآمد جامعه هم هست، نباید به جایی منتقل شود که مانند فرودگاه بینالمللی امام (ره) مسافران قطار برای رسیدن به آن هزینهای معادل قیمت خرید بلیت قطار صرف کنند و در بازگشت از سفر هم معادل همان هزینه را برای بازگشت به خانه و محل سکونت خود بپردازند. این یک نقض غرض آشکار درخصوص تشویق مردم به استفاده هرچه بیشتر از قطار بهعنوان ایمنترین وسیله برای سفرهای داخلی است. اصولا خارج کردن اماکن خدماتی عمومی که در تمام طول سال مورد نیاز مردم است، به نقاطی بسیار دور از مرکز شهر تهران راهحل اساسی برای رفع مشکلاتی که این اماکن ممکن است برای ساکنان برخی مناطق و محلات تهران ایجاد کند، نیست. راهحل بنیادی جلوگیری از توسعه ناموزون و گسترش سرطانی شهر به سمت این قبیل مراکز و اماکن است که در زمان احداث هر کدام فاصله زیاد و کاملا قابل قبولی از محدوده و نقاط مسکونی تهران داشتهاند اما به دلیل رعایت نشدن قوانین و مقررات شهرسازی از سوی شهرداران مختلف طی چندین دهه گذشته این فاصلهها به تدریج جای خود را به انواع ساختوسازها دادهاند. در واقع این ایستگاه مرکزی راهآهن تهران یا فرودگاه مهرآباد یا فلان کارخانه روغن نباتی نبوده که به حریم شهر تهران نزدیک شده بلکه این شهرسازی بیقواره و بیضابطه و این حرص و طمعهای بیحدوحصر ما بوده که حریم را تا مجاورت فرودگاه مهرآباد، ایستگاه راهآهن یا فلان کارخانهای که حالا از آن بهعنوان مزاحم و آلاینده نام میبریم، گسترش پیدا کرده و تا زمانی که سیاستهای شهرسازی و توسعه شهری ما بهطور اساسی و بنیادی اصلاح نشود، هیچ بعید نیست که تا چند سال دیگر فرودگاه امام (ره) هم در داخل محدوده شهر تهران قرار خواهد گرفت و شهرداران نسلهای آینده تهران خواستار انتقال آن به نقطهای دورتر خواهند شد! باید به جناب شهردار بسیار خدمتگزار و پرتلاش تهران گفت راهحل نجات از مزاحمتهای ایستگاه مرکزی راهآهن تهران، بستن در این ایستگاه و پرتاب کردن آن به چندین کیلومتر دورتر از محل کنونی که تازه دسترسی به آن برای ساکنان مناطق شمالی و غربی و شمالغربی و شرقی تهران هم بسیار دشوار و پرهزینه و جانکاه است، نیست بلکه برای رفع این مشکل باید از همان راهحلی که در اوایل پیروزی انقلاب اسلامی شهرداران وقت در احداث پایانههای مسافربری در شرق و غرب تهران و در پارکسوار بیهقی استفاده کردند و به انحصار پایانه جنوب شهر در محله خزانه برای سفرهای جادهای شهروندان پایان دادند، پیروی شود و دو ایستگاه قطار در دو نقطه شرق و غرب تهران در مجاورت ایستگاههای برونشهری مترو برای قطارهای مسافربری احداث شود تا تمام قطارهای مسافربری با مبدا و مقصد تهران مجبور به ورود به ایستگاه مرکزی راهآهن نباشند و شهروندان ساکن در نقاط مختلف تهران هم بتوانند با صرف وقت و هزینه کمتر به ایستگاههای قطار نزدیک محل سکونت خود دسترسی پیدا کنند. مشابه چنین وضعیتی امروز در بسیاری از پایتختهای بزرگ اروپایی مشاهده میشود و ما میتوانیم به راحتی از آنها الگوبرداری کنیم. این تصمیمی است که مدیران شهری ما از چند دهه پیش باید در ارتباط با گورستان بهشتزهرا هم در مناطق شرق و غرب تهران به اجرا میگذاشتند تا امروز قریب به 15 میلیون جمعیت این کلانشهر برای خاکسپاری درگذشتگان خود تا این حد رنج رفت و آمد به این گورستان متمرکز را متحمل نشوند. اما در کمال تاسف به جای این کار اجازه دادند هرچه زمین در اطراف این کلانشهر بود، به تصرف زمینخواران درآید و به ساختوساز مسکونی و تجاری اختصاص پیدا کند که با این شیوه توسعه سرطانی محدوده تهران باید گفت فقط خدا به داد آینده این کلانشهر و ساکنان آن برسد. به اعتقاد نویسنده حتی انتقال نمایشگاه کتاب به نقطهای دوردست از محدوده نامحدود تهران که نام شهر آفتاب بر آن نهادهاند، کار کارشناسی و حسابشدهای نبوده و میتواند آمار بازدیدکنندگان از این نمایشگاه فرهنگی را که اغلب قشر فرهیخته و جوان هستند، به طور چشمگیری کاهش دهد. اصولا منتقل کردن اماکن و مراکز مورد نیاز عموم مردم به نقاط بسیار دور از تهران راهحل نیست بلکه صرفا پاک کردن صورتمساله است. Kiamehr_gh@yahoo.com
شهردار تهران به تازگی در مراسم بهرهبرداری از زیرگذر پل جوادیه گفته است ایستگاه راهآهن تهران به دلیل مزاحمتی که قطارهای ورودی آن برای ساکنان مناطق اطراف آن ایجاد میکنند، باید به بیرون شهر منتقل شود. ایشان دو سال پیش هم مشابه همین اظهارات را درخصوص فرودگاه مهرآباد و ضرورت توقف فعالیت این فرودگاه بیان کرده بودند که چون قابلیت اجرایی نداشت، نهتنها فرودگاه مهرآباد بهعنوان فرودگاهی اختصاصی برای پروازهای داخلی به فعالیت خود ادامه داد که پس از آن اظهارات احداث خط مترو فرودگاه مهرآباد هم در دستور کار شهرداری قرار گرفت و همانطور که شاهد بودیم، چند روز پیش ایستگاه مترو آن با حضور خود جناب شهردار افتتاح شد و مورد بهرهبرداری قرار گرفت. به احتمال قریب به یقین مشابه همین سرنوشت در انتظار ایستگاه مرکزی راهآهن تهران هم که برای خود یک اثر تاریخی و یک سرمایه ملی محسوب میشود تکرار خواهد شد چون احداث ایستگاه راهآهن با این عظمت و تاسیسات وابسته به آن به چنان بودجه هنگفتی نیاز دارد که تا آیندهای نامعلوم امکان تامین چنین بودجهای برای دولت و شرکت راهآهن وجود نخواهد داشت ضمن آنکه اصولا به بیرون شهر بردن اماکن عمومی خدماتی مانند فرودگاه مهرآباد و ایستگاه راهآهن و امثال آن که عموم مردم به آنها نیاز دارند و باید به آسانی و با کمترین هزینه ممکن به آنها دسترسی داشته باشند، فلسفه درستی به نظر نمیرسد. خصوصا این واقعیت درخصوص اماکنی چون ایستگاه راهآهن که خدمات آن مورد نیاز گروههای کمدرآمد جامعه هم هست، نباید به جایی منتقل شود که مانند فرودگاه بینالمللی امام (ره) مسافران قطار برای رسیدن به آن هزینهای معادل قیمت خرید بلیت قطار صرف کنند و در بازگشت از سفر هم معادل همان هزینه را برای بازگشت به خانه و محل سکونت خود بپردازند. این یک نقض غرض آشکار درخصوص تشویق مردم به استفاده هرچه بیشتر از قطار بهعنوان ایمنترین وسیله برای سفرهای داخلی است. اصولا خارج کردن اماکن خدماتی عمومی که در تمام طول سال مورد نیاز مردم است، به نقاطی بسیار دور از مرکز شهر تهران راهحل اساسی برای رفع مشکلاتی که این اماکن ممکن است برای ساکنان برخی مناطق و محلات تهران ایجاد کند، نیست. راهحل بنیادی جلوگیری از توسعه ناموزون و گسترش سرطانی شهر به سمت این قبیل مراکز و اماکن است که در زمان احداث هر کدام فاصله زیاد و کاملا قابل قبولی از محدوده و نقاط مسکونی تهران داشتهاند اما به دلیل رعایت نشدن قوانین و مقررات شهرسازی از سوی شهرداران مختلف طی چندین دهه گذشته این فاصلهها به تدریج جای خود را به انواع ساختوسازها دادهاند. در واقع این ایستگاه مرکزی راهآهن تهران یا فرودگاه مهرآباد یا فلان کارخانه روغن نباتی نبوده که به حریم شهر تهران نزدیک شده بلکه این شهرسازی بیقواره و بیضابطه و این حرص و طمعهای بیحدوحصر ما بوده که حریم را تا مجاورت فرودگاه مهرآباد، ایستگاه راهآهن یا فلان کارخانهای که حالا از آن بهعنوان مزاحم و آلاینده نام میبریم، گسترش پیدا کرده و تا زمانی که سیاستهای شهرسازی و توسعه شهری ما بهطور اساسی و بنیادی اصلاح نشود، هیچ بعید نیست که تا چند سال دیگر فرودگاه امام (ره) هم در داخل محدوده شهر تهران قرار خواهد گرفت و شهرداران نسلهای آینده تهران خواستار انتقال آن به نقطهای دورتر خواهند شد! باید به جناب شهردار بسیار خدمتگزار و پرتلاش تهران گفت راهحل نجات از مزاحمتهای ایستگاه مرکزی راهآهن تهران، بستن در این ایستگاه و پرتاب کردن آن به چندین کیلومتر دورتر از محل کنونی که تازه دسترسی به آن برای ساکنان مناطق شمالی و غربی و شمالغربی و شرقی تهران هم بسیار دشوار و پرهزینه و جانکاه است، نیست بلکه برای رفع این مشکل باید از همان راهحلی که در اوایل پیروزی انقلاب اسلامی شهرداران وقت در احداث پایانههای مسافربری در شرق و غرب تهران و در پارکسوار بیهقی استفاده کردند و به انحصار پایانه جنوب شهر در محله خزانه برای سفرهای جادهای شهروندان پایان دادند، پیروی شود و دو ایستگاه قطار در دو نقطه شرق و غرب تهران در مجاورت ایستگاههای برونشهری مترو برای قطارهای مسافربری احداث شود تا تمام قطارهای مسافربری با مبدا و مقصد تهران مجبور به ورود به ایستگاه مرکزی راهآهن نباشند و شهروندان ساکن در نقاط مختلف تهران هم بتوانند با صرف وقت و هزینه کمتر به ایستگاههای قطار نزدیک محل سکونت خود دسترسی پیدا کنند. مشابه چنین وضعیتی امروز در بسیاری از پایتختهای بزرگ اروپایی مشاهده میشود و ما میتوانیم به راحتی از آنها الگوبرداری کنیم. این تصمیمی است که مدیران شهری ما از چند دهه پیش باید در ارتباط با گورستان بهشتزهرا هم در مناطق شرق و غرب تهران به اجرا میگذاشتند تا امروز قریب به 15 میلیون جمعیت این کلانشهر برای خاکسپاری درگذشتگان خود تا این حد رنج رفت و آمد به این گورستان متمرکز را متحمل نشوند. اما در کمال تاسف به جای این کار اجازه دادند هرچه زمین در اطراف این کلانشهر بود، به تصرف زمینخواران درآید و به ساختوساز مسکونی و تجاری اختصاص پیدا کند که با این شیوه توسعه سرطانی محدوده تهران باید گفت فقط خدا به داد آینده این کلانشهر و ساکنان آن برسد. به اعتقاد نویسنده حتی انتقال نمایشگاه کتاب به نقطهای دوردست از محدوده نامحدود تهران که نام شهر آفتاب بر آن نهادهاند، کار کارشناسی و حسابشدهای نبوده و میتواند آمار بازدیدکنندگان از این نمایشگاه فرهنگی را که اغلب قشر فرهیخته و جوان هستند، به طور چشمگیری کاهش دهد. اصولا منتقل کردن اماکن و مراکز مورد نیاز عموم مردم به نقاط بسیار دور از تهران راهحل نیست بلکه صرفا پاک کردن صورتمساله است. Kiamehr_gh@yahoo.com