جوانی، هنوز اینجایی؟!
پیمان حیدری- پدرم هر چند وقت یکبار شروع میکند با حرارت و ولع تمام از خاطرات جوانیاش تعریف کردن. از کوه رفتنها و فوتبال بازی کردنها و بال و نوشابهخوریها و دیگر شیطونیهای جوانی. شوقی که از به یاد آوردن آن روزها وجودش را فرا میگیرد از چشمها و لحن حرف زدنش پیداست. البته حق هم دارد، همه میدانند که جوانی زندهترین روزهای عمر است.اما همانقدر که پدرم از یادآوری آن روزها خوشحال میشود من عمیقا به فکر فرو میروم! 30 سال بعد قرار است چگونه زندهترین روزهای عمر را به یاد آورم؟ جوانی که از اول تا الانش صرف ثابت کردن خودم به دیگران شده است. صرف پیدا کردن جایی برای کار کردن و پول درآوردن، صرف شهریه دانشگاه، صرف خود دانشگاهی که مدرکش به درد سبزیفروشی هم نمیخورد، دست و پا زدن برای رشد، بحثها و دعواهای سیاسی، ترس از آینده، افسوس گذشته، تلگرام و اینستاگرام و... واقعا قرار است 30 سال دیگر برای پسرم از چه حرف بزنم؟ از به یاد آوردن کدامش چشمهایم پر از شوق شود؟بعضی وقتها آدم فکر میکند خودش مشکل دارد، سرش را بالا میآورد و به دیگران نگاه میکند. اگر آنها دغدغههایی شبیه او نداشته باشند که معلوم است همان حدس خوددرگیری درست است اما بعضی وقتها سرت را بالا میآوری و میبینی همه با چیزهایی که تو درگیری، درگیرند. وقتی درگیری یک جامعه را فرامیگیرد دیگر راهحلش در تو نیست، در سیاستهای کلانتر است. آآآآی ملت، نسل من حال نمیکند که در فضای مجازی موهایش سفید شود اما مگر جای دیگری هم هست؟!
پیمان حیدری- پدرم هر چند وقت یکبار شروع میکند با حرارت و ولع تمام از خاطرات جوانیاش تعریف کردن. از کوه رفتنها و فوتبال بازی کردنها و بال و نوشابهخوریها و دیگر شیطونیهای جوانی. شوقی که از به یاد آوردن آن روزها وجودش را فرا میگیرد از چشمها و لحن حرف زدنش پیداست. البته حق هم دارد، همه میدانند که جوانی زندهترین روزهای عمر است.اما همانقدر که پدرم از یادآوری آن روزها خوشحال میشود من عمیقا به فکر فرو میروم! 30 سال بعد قرار است چگونه زندهترین روزهای عمر را به یاد آورم؟ جوانی که از اول تا الانش صرف ثابت کردن خودم به دیگران شده است. صرف پیدا کردن جایی برای کار کردن و پول درآوردن، صرف شهریه دانشگاه، صرف خود دانشگاهی که مدرکش به درد سبزیفروشی هم نمیخورد، دست و پا زدن برای رشد، بحثها و دعواهای سیاسی، ترس از آینده، افسوس گذشته، تلگرام و اینستاگرام و... واقعا قرار است 30 سال دیگر برای پسرم از چه حرف بزنم؟ از به یاد آوردن کدامش چشمهایم پر از شوق شود؟بعضی وقتها آدم فکر میکند خودش مشکل دارد، سرش را بالا میآورد و به دیگران نگاه میکند. اگر آنها دغدغههایی شبیه او نداشته باشند که معلوم است همان حدس خوددرگیری درست است اما بعضی وقتها سرت را بالا میآوری و میبینی همه با چیزهایی که تو درگیری، درگیرند. وقتی درگیری یک جامعه را فرامیگیرد دیگر راهحلش در تو نیست، در سیاستهای کلانتر است. آآآآی ملت، نسل من حال نمیکند که در فضای مجازی موهایش سفید شود اما مگر جای دیگری هم هست؟!