آیدین پورخامنه - بارش در ایران معمولا یکی از علل شادمانی است. زمستانهای سرد و خشک، رطوبت کم هوا در بیشتر مناطق کشور، باران را تبدیل به بشارتدهنده سالی پرمحصول و در نتیجه زندگی با آرامش کرده است. سیل زمانی روی میدهد که خاک و گیاهان نتوانند بارش را جذب کرده و در نتیجه کانال طبیعی رودخانه، کشش گذردهی رواناب ایجاد شده را نداشته باشد. امسال شاهد بارندگی بیش از سالهای گذشته بودیم تا جایی که موجب سیل و خسارتهای جبرانناپذیر در 13 استان، کشته شدن شش و مفقود شدن یک نفر شد. همچنین سیلهایی که بستر رودخانه را شکافت و از سدها سرریز شد، باغها و زمینهای کشاورزی را نابود کرد. بارش و سیلی که براساس گزارش ناصر کرمی، استاد دانشگاه برگن نروژ نشانهای برای تغییر اقلیم منطقه خاورمیانه نیست: برای آنکه یک وضعیت هواشناختی مبنایی برای تعیین یک وضعیت غالب اقلیمی قرار بگیرد دستکم باید 30 سال تداوم داشته باشد. روند کنونی کاهش بارش در منطقه خاورمیانه از اوایل دهه 60 میلادی آغاز شده (نزدیک به 60 سال پیش) از نیمه دهه 70 شدت گرفته (از حدود 35 سال پیش) و در 15 سال اخیر توانسته بهعنوان یک الگوی اقلیمی بر چشمانداز مسلط شود. عجالتا هیچ مستندی که نشان بدهد این روند برگشتپذیر است وجود ندارد و برعکس مستندات پرشماری تاکید میکنند که خاورمیانه در سالهای پیشرو باز هم گرمتر و خشکتر خواهد شد. بنابراین هرگز دو روز بارش شدید نمیتواند مبنایی برای قضاوت درباره روند کلی اقلیمی منطقه باشد. اما این بارش که در زمانی محدود اتفاق افتاده و شاید سالها بعد تکرار شود، خسارات زیادی به ایران وارد کرد. در این گزارش سعی شده به چرایی فقدان طرحهای پیشگیرانه از بالارفتن هزینههای بلایای طبیعی همچون سیل پرداخت و پرسید چرا مردم خواستار توقف طرحهای نابود کننده و اصلاح رفتار با طبیعت نیستند؟ تخریب نکردن طبیعت بهتر از طرحهای پیشگیری است اسماعیل کهرم، مشاور رییس سازمان حفاظت محیطزیست درباره فقدان امکانات پیشگیری از خسارت در زمان وقوع سیل بیان کرد: وقتی بر اثر سیلی که از دربند جاری شده بود، تونل تجریش را آب گرفت از این صحبت شد که برای تهران، کانالهایی بسازند تا اگر سیل جاری شد، آب ناشی از آن در کانالها بریزد. این کانالها در سنگاپور و مالزی وجود دارد، حجم فراوان آب بارشهای فصلی و موسمی داخل این کانالها سرازیر میشود. اما در این کشورها هر سال باران فراوانی میبارد و آبهای عظیمی به راه میافتد بنابراین صرف میکند که چنین کانالهایی بسازند. آخرین سیل تهران مربوط به 50 سال قبل است. آیا صرف میکند برای سیلی که احتمالا هر 50 سال یکبار میآید در تمام خیابانهای تهران کانال سیمانی دو یا سه متری بسازیم؟ کهرم اقداماتی که به دست بشر انجام شده و زمینههای جاری شدن سیل در مناطق را فراهم کرده است، مهمتر از اقدامات برای پیشگری دانسته و اظهار کرده: ساختمانهایی که در خطوط ساحلی رودخانهها ساختیم مانع حرکت آب است. این ساختوساز رودخانه را باریک و آب آن را سرریز خواهد کرد. وقتی جنگلها را از بین میبریم، سرعت حرکت آب را تغییر میدهیم که منجر به سیل خواهد شد. اگر پوشش گیاهی وجود داشت، آب تا این حد سرعت پیدا نمیکرد. اگر رودخانهها را لایروبی کرده بودیم و مواد اضافی آنها را تراشیده و بیرون میریختیم، عمق آنها بیشتر میشد و به این زودی آب بالا نمیآمد تا خانه و زندگی مردم را از بین ببرد و دهها روستا را به این دلیل تخلیه کنیم. ولی با تمام اینها هشت هزار مترمکعب بر ثانیه در رودخانه دز آب جریان داشت. با توجه به اینکه ایران در منطقه خشک و نیمهخشک جهان قرار گرفته است و ما یکسوم از درصد آب جهان را دریافت میکنیم از نظر اقتصادی صرف نمیکند که سدها و نهرهای بزرگ بسازیم؛ چون خشک خواهند ماند تا هر 50 یا 60 سال یکبار در آنها آب جریان یابد اما باید توجه داشته باشیم که بعضی از کارها (نابودی جنگلها و پوشش گیاهی، ساخت بنا در حریم روخانه، باریک کردن رودخانه و کاستی در لایروبی رودخانه) را نباید انجام میدادیم در آن صورت هر حجمی هم باران میبارید، موجب سیل نمیشد. این بومشناس برای بیان این مهم که سیل نتیجه فعالیتهای بشر است به یکی از اعتقادات بومیان استرالیا اشاره کرد: طبیعت حق دارد خشم خود را به بشر نشان دهد. بومیان استرالیایی عقیده دارند روحی در زمین وجود دارد که انفجارها، راهسازی و معدنسازی او را از خواب بیدار و خشمگین میکند. پس با اشک چشمش سیل راه میافتد از لرزشش زلزله و. . . اتفاق میافتد. فرد دچار دغدغه مالی به محیطزیست فکر نمیکند سیل در ادامه روند قطع درختان، خشکسالی پیدرپی و نابودی پوشش گیاهی، تغییر کاربری بستر رودخانهها و . . . اتفاق میافتد. با توجه به ساختوسازها و تغییر کاربری اراضی، میشد منتظر وقوع سیل بود اما چرا مردم هر منطقه که شاهد این روند بودند، مانع انجام طرحها نشدند؟ محمدعلی جهانبخش، جامعهشناس و مدرس دانشگاه در اینباره میگوید: بحث اول مساله پیشگیری است که فقط در زمینه محیطزیست مطرح نمیشود. مسایل در رابطه با بحرانها و بهداشت باید درایران مورد بررسی قرار گیرد. برای مثال هزینههای درمان برای بیماریها بسیار زیاد است در صورتی که با پیشگیری میتوان هزینه و زمان کمتری صرف کرد. این مساله روانشناختی اجتماعی مربوط به میزان امید، شادی و انگیزه مردم جامعه است. افرادی که خود و زندگیشان را دوست دارند و به آینده امیدوارند، مراقب خود و محیط زندگی خود هستند. وی تاکید میکند: از طرفی در بحث مدیریت بحران (محیطزیستی یا بحرانهای دیگر) چرا مردم و مسوولان آمادگی ندارند یا از مساله عبور میکنند؟ در حالی که اگر تمهیداتی برای جلوگیری از وقوع بلایا صورت گیرد، شاهد کمتر بودن آثار آن خواهیم بود. در اینباره در کشور ما ضعف وجود دارد. نهادها و سازمانهای دولتی که مردم نیز در آنها دخالت داده میشوند، مدیریت یکپارچه ندارند. درباره سیل چند روز پیش گزارشی خواندم که نشان میداد همه منتظر بودند هلالاحمر وارد عمل شود و برای مثال نیروی انتظامی حاضر در منطقه کاری نکرده بود. چرا آنها که آمادگی دارند در زمان بحران کاری نکردند؟ جهانبخش جامعه ایران را جامعهای جمعگرا دانسته و دلیل بیتوجهی مردم به روند تغییرات زیستمحیطی که ممکن است موجب بحران در آینده شود را ناامیدی افراد در زندگی بیان کرد. این جامعهشناس گفت: در جوامع فردگرای غربی، شاهد مشارکت بیشتر مردم در زمان بحران هستیم. بخشهای خصوصی و دولتی جوامع فردگرای اروپایی در بحث مهاجران سریع برای کمک تلاش کردند. در حالی که جوامع جمعگرایی مثل هند در بحران با یکدیگر با خشونت رفتار میکنند. بحث مشارکت در جامعه ما در ارتباط با میزان همبستگی اجتماعی است، اینکه مردم تا کجا حاضرند برای یکدیگر، برای پیدا کردن روش مناسب، بحث و تلاش کنند. در جامعهای که یاس وجود دارد، خانوادهها زیر خط فقر و جوانان بیکار هستند، فرد احساس امنیت ندارد. افراد دیگر برای زندگی خود نیز ارزش قائل نیستند چه برای جامعه و دیگران بخواهند ازخودگذشتگی نشان دهند. جهانبخش درباره نگاه فردی به جامعه و آینده خود، توسط ایرانیان خاطرنشان میکند: در جامعه، افراد معمولا سعی میکنند خانه و حیاط زیبایی برای خود تهیه کنند ولی وقتی پای خود را به بیرون میگذارند، خیابان و اتوبوس را برای خود نمیدانند و احساس میکنند که اموال و حقوق آنها تصرف شده است. حال به این جامعه، بیآینده بودن را هم اضافه کنید، این فقط مساله فرهنگی نیست بلکه بیشتر مرتبط با بحران اقتصادی و رکود است. بیکاری، تورم و رکود اگر تعدیل پیدا کند بسیاری از مسایل اجتماعی حل خواهد شد. آسیبهای اجتماعی با توصیه و فرهنگسازی حل نمیشود. فقر دامنگیر طبقه متوسط (که از بینرفته)، انگیزه و شادی را از مردم گرفته است، این مردم دیگر در مسایل مشارکت نخواهند داشت. فردی که دغدغه مالی دارد و قادر به حل نیازهای فیزیکی خود نیست، نمیتواند به مسایل محیطزیست فکر کند. در محیطزیست همهچیز با یکدیگر در ارتباط است پس نمیتوان مشکلاتی که در طول چندین سال شکل گرفتهاند را فورا حل کرد. از طرفی هر کوششی که برای حل مشکلی صورت میگیرد، چه خوب و چه بد، بر دیگر مشکلات هم تاثیر میگذارد. از این ویژگی محیطزیستی میتوان در این مسیر بهره جست که با حل برخی مشکلات میتوان روی دیگر معضلها هم تاثیر داشت. بهبود یک روند، میتواند از تشدید دیگری جلوگیری کرد. همانطور که تخریب بیشتر، آسیبها و خسارات افزونتری را در پی دارد.
آیدین پورخامنه - بارش در ایران معمولا یکی از علل شادمانی است. زمستانهای سرد و خشک، رطوبت کم هوا در بیشتر مناطق کشور، باران را تبدیل به بشارتدهنده سالی پرمحصول و در نتیجه زندگی با آرامش کرده است. سیل زمانی روی میدهد که خاک و گیاهان نتوانند بارش را جذب کرده و در نتیجه کانال طبیعی رودخانه، کشش گذردهی رواناب ایجاد شده را نداشته باشد. امسال شاهد بارندگی بیش از سالهای گذشته بودیم تا جایی که موجب سیل و خسارتهای جبرانناپذیر در 13 استان، کشته شدن شش و مفقود شدن یک نفر شد. همچنین سیلهایی که بستر رودخانه را شکافت و از سدها سرریز شد، باغها و زمینهای کشاورزی را نابود کرد. بارش و سیلی که براساس گزارش ناصر کرمی، استاد دانشگاه برگن نروژ نشانهای برای تغییر اقلیم منطقه خاورمیانه نیست: برای آنکه یک وضعیت هواشناختی مبنایی برای تعیین یک وضعیت غالب اقلیمی قرار بگیرد دستکم باید 30 سال تداوم داشته باشد. روند کنونی کاهش بارش در منطقه خاورمیانه از اوایل دهه 60 میلادی آغاز شده (نزدیک به 60 سال پیش) از نیمه دهه 70 شدت گرفته (از حدود 35 سال پیش) و در 15 سال اخیر توانسته بهعنوان یک الگوی اقلیمی بر چشمانداز مسلط شود. عجالتا هیچ مستندی که نشان بدهد این روند برگشتپذیر است وجود ندارد و برعکس مستندات پرشماری تاکید میکنند که خاورمیانه در سالهای پیشرو باز هم گرمتر و خشکتر خواهد شد. بنابراین هرگز دو روز بارش شدید نمیتواند مبنایی برای قضاوت درباره روند کلی اقلیمی منطقه باشد. اما این بارش که در زمانی محدود اتفاق افتاده و شاید سالها بعد تکرار شود، خسارات زیادی به ایران وارد کرد. در این گزارش سعی شده به چرایی فقدان طرحهای پیشگیرانه از بالارفتن هزینههای بلایای طبیعی همچون سیل پرداخت و پرسید چرا مردم خواستار توقف طرحهای نابود کننده و اصلاح رفتار با طبیعت نیستند؟ تخریب نکردن طبیعت بهتر از طرحهای پیشگیری است اسماعیل کهرم، مشاور رییس سازمان حفاظت محیطزیست درباره فقدان امکانات پیشگیری از خسارت در زمان وقوع سیل بیان کرد: وقتی بر اثر سیلی که از دربند جاری شده بود، تونل تجریش را آب گرفت از این صحبت شد که برای تهران، کانالهایی بسازند تا اگر سیل جاری شد، آب ناشی از آن در کانالها بریزد. این کانالها در سنگاپور و مالزی وجود دارد، حجم فراوان آب بارشهای فصلی و موسمی داخل این کانالها سرازیر میشود. اما در این کشورها هر سال باران فراوانی میبارد و آبهای عظیمی به راه میافتد بنابراین صرف میکند که چنین کانالهایی بسازند. آخرین سیل تهران مربوط به 50 سال قبل است. آیا صرف میکند برای سیلی که احتمالا هر 50 سال یکبار میآید در تمام خیابانهای تهران کانال سیمانی دو یا سه متری بسازیم؟ کهرم اقداماتی که به دست بشر انجام شده و زمینههای جاری شدن سیل در مناطق را فراهم کرده است، مهمتر از اقدامات برای پیشگری دانسته و اظهار کرده: ساختمانهایی که در خطوط ساحلی رودخانهها ساختیم مانع حرکت آب است. این ساختوساز رودخانه را باریک و آب آن را سرریز خواهد کرد. وقتی جنگلها را از بین میبریم، سرعت حرکت آب را تغییر میدهیم که منجر به سیل خواهد شد. اگر پوشش گیاهی وجود داشت، آب تا این حد سرعت پیدا نمیکرد. اگر رودخانهها را لایروبی کرده بودیم و مواد اضافی آنها را تراشیده و بیرون میریختیم، عمق آنها بیشتر میشد و به این زودی آب بالا نمیآمد تا خانه و زندگی مردم را از بین ببرد و دهها روستا را به این دلیل تخلیه کنیم. ولی با تمام اینها هشت هزار مترمکعب بر ثانیه در رودخانه دز آب جریان داشت. با توجه به اینکه ایران در منطقه خشک و نیمهخشک جهان قرار گرفته است و ما یکسوم از درصد آب جهان را دریافت میکنیم از نظر اقتصادی صرف نمیکند که سدها و نهرهای بزرگ بسازیم؛ چون خشک خواهند ماند تا هر 50 یا 60 سال یکبار در آنها آب جریان یابد اما باید توجه داشته باشیم که بعضی از کارها (نابودی جنگلها و پوشش گیاهی، ساخت بنا در حریم روخانه، باریک کردن رودخانه و کاستی در لایروبی رودخانه) را نباید انجام میدادیم در آن صورت هر حجمی هم باران میبارید، موجب سیل نمیشد. این بومشناس برای بیان این مهم که سیل نتیجه فعالیتهای بشر است به یکی از اعتقادات بومیان استرالیا اشاره کرد: طبیعت حق دارد خشم خود را به بشر نشان دهد. بومیان استرالیایی عقیده دارند روحی در زمین وجود دارد که انفجارها، راهسازی و معدنسازی او را از خواب بیدار و خشمگین میکند. پس با اشک چشمش سیل راه میافتد از لرزشش زلزله و. . . اتفاق میافتد. فرد دچار دغدغه مالی به محیطزیست فکر نمیکند سیل در ادامه روند قطع درختان، خشکسالی پیدرپی و نابودی پوشش گیاهی، تغییر کاربری بستر رودخانهها و . . . اتفاق میافتد. با توجه به ساختوسازها و تغییر کاربری اراضی، میشد منتظر وقوع سیل بود اما چرا مردم هر منطقه که شاهد این روند بودند، مانع انجام طرحها نشدند؟ محمدعلی جهانبخش، جامعهشناس و مدرس دانشگاه در اینباره میگوید: بحث اول مساله پیشگیری است که فقط در زمینه محیطزیست مطرح نمیشود. مسایل در رابطه با بحرانها و بهداشت باید درایران مورد بررسی قرار گیرد. برای مثال هزینههای درمان برای بیماریها بسیار زیاد است در صورتی که با پیشگیری میتوان هزینه و زمان کمتری صرف کرد. این مساله روانشناختی اجتماعی مربوط به میزان امید، شادی و انگیزه مردم جامعه است. افرادی که خود و زندگیشان را دوست دارند و به آینده امیدوارند، مراقب خود و محیط زندگی خود هستند. وی تاکید میکند: از طرفی در بحث مدیریت بحران (محیطزیستی یا بحرانهای دیگر) چرا مردم و مسوولان آمادگی ندارند یا از مساله عبور میکنند؟ در حالی که اگر تمهیداتی برای جلوگیری از وقوع بلایا صورت گیرد، شاهد کمتر بودن آثار آن خواهیم بود. در اینباره در کشور ما ضعف وجود دارد. نهادها و سازمانهای دولتی که مردم نیز در آنها دخالت داده میشوند، مدیریت یکپارچه ندارند. درباره سیل چند روز پیش گزارشی خواندم که نشان میداد همه منتظر بودند هلالاحمر وارد عمل شود و برای مثال نیروی انتظامی حاضر در منطقه کاری نکرده بود. چرا آنها که آمادگی دارند در زمان بحران کاری نکردند؟ جهانبخش جامعه ایران را جامعهای جمعگرا دانسته و دلیل بیتوجهی مردم به روند تغییرات زیستمحیطی که ممکن است موجب بحران در آینده شود را ناامیدی افراد در زندگی بیان کرد. این جامعهشناس گفت: در جوامع فردگرای غربی، شاهد مشارکت بیشتر مردم در زمان بحران هستیم. بخشهای خصوصی و دولتی جوامع فردگرای اروپایی در بحث مهاجران سریع برای کمک تلاش کردند. در حالی که جوامع جمعگرایی مثل هند در بحران با یکدیگر با خشونت رفتار میکنند. بحث مشارکت در جامعه ما در ارتباط با میزان همبستگی اجتماعی است، اینکه مردم تا کجا حاضرند برای یکدیگر، برای پیدا کردن روش مناسب، بحث و تلاش کنند. در جامعهای که یاس وجود دارد، خانوادهها زیر خط فقر و جوانان بیکار هستند، فرد احساس امنیت ندارد. افراد دیگر برای زندگی خود نیز ارزش قائل نیستند چه برای جامعه و دیگران بخواهند ازخودگذشتگی نشان دهند. جهانبخش درباره نگاه فردی به جامعه و آینده خود، توسط ایرانیان خاطرنشان میکند: در جامعه، افراد معمولا سعی میکنند خانه و حیاط زیبایی برای خود تهیه کنند ولی وقتی پای خود را به بیرون میگذارند، خیابان و اتوبوس را برای خود نمیدانند و احساس میکنند که اموال و حقوق آنها تصرف شده است. حال به این جامعه، بیآینده بودن را هم اضافه کنید، این فقط مساله فرهنگی نیست بلکه بیشتر مرتبط با بحران اقتصادی و رکود است. بیکاری، تورم و رکود اگر تعدیل پیدا کند بسیاری از مسایل اجتماعی حل خواهد شد. آسیبهای اجتماعی با توصیه و فرهنگسازی حل نمیشود. فقر دامنگیر طبقه متوسط (که از بینرفته)، انگیزه و شادی را از مردم گرفته است، این مردم دیگر در مسایل مشارکت نخواهند داشت. فردی که دغدغه مالی دارد و قادر به حل نیازهای فیزیکی خود نیست، نمیتواند به مسایل محیطزیست فکر کند. در محیطزیست همهچیز با یکدیگر در ارتباط است پس نمیتوان مشکلاتی که در طول چندین سال شکل گرفتهاند را فورا حل کرد. از طرفی هر کوششی که برای حل مشکلی صورت میگیرد، چه خوب و چه بد، بر دیگر مشکلات هم تاثیر میگذارد. از این ویژگی محیطزیستی میتوان در این مسیر بهره جست که با حل برخی مشکلات میتوان روی دیگر معضلها هم تاثیر داشت. بهبود یک روند، میتواند از تشدید دیگری جلوگیری کرد. همانطور که تخریب بیشتر، آسیبها و خسارات افزونتری را در پی دارد.