پنهانی ستاره‌ها در روشنایی آفتاب!

پنهانی ستاره‌ها در روشنایی آفتاب!

افتد ز پا چو قافله‌سالار علم و عقل ایمن نماند از خطر جهل کاروان در روشنایی آفتاب، ستاره‌ها فرصتی برای عرض‌اندام و مجالی برای درخشش نمی‌یابند. غروب که می‌شود، کوچک‌ترین یا دورترین ستاره‌ها به زمین چشمک می‌زنند و برای خودنمایی اجازه می‌خواهند. در تاریکی است که حتی پیه‌سوز هم می‌درخشد! با طلوع آفتاب آزادی در جامعه، هیچ عنصر کم‌مایه و توخالی و در عین حال پرهیاهو، فرصت نمی‌یابد که ادعای نورافشانی کند. تکثر آرا و تعامل افکار در جامعه یک ضرورت است؛ پدیده‌ای که پیشرفت و تعالی روحی، فکری اجتماعی و ملی را به همراه دارد. در جامعه یکدست، هر مطلب تازه‌ای که منتشر شود- حتی از سوی دشمنان- روزنه‌هایی نفوذ می‌یابد و افکار عمومی را متاثر می‌سازد به ویژه آنکه به چاشنی آب، رنگ و تبلیغات سحرانگیز آغشته باشد. شایعات در جامعه یکدست گسترش می‌یابد و فضا را مناسب تمایلات شایعه‌پراکنان می‌سازد. به این ترتیب تمامی دولت‌هایی که با اعمال سانسور و فشار سعی در حاکمیت افکار عمومی یکسان و یکدست دارند، در حقیقت به خاطر ترس از نفوذ «دگراندیشی» و اندیشه‌های منتقد و مخالف، ناخودآگاه! مار در آستین پرورش می‌دهند و عامل نفوذ افکار انحرافی در جامعه می‌شوند. حال شما خواننده محترم و فهیم! قضاوت کنید، آنان که می‌خواهند کالای بنجل فکری و فرهنگی خود را به‌عنوان اندیشه‌های نو و بکر از آن‌سو یا این سوی مرزها به درون کشورها یا جوامع شرقی یا در حال توسعه قالب کنند یا نفوذ دهند، چه نوع فضای فرهنگی، سیاسی و اجتماعی را در این کشورها می‌پسندند؛ حاکمیت آزادی و تبادل آرا و افکار را یا سیطره خاموشی، سکوت و سانسور را؟! از سوی دیگر انسان‌ها به دلیل فطرت بشری به راستی و درستی گرایش دارند و به همین دلیل افکار پریشان و مهمل و گمراه‌کننده و خلاف فطرت بشری در محیط آزادی افکار و آرا و تبادل روان اطلاعات، مجال رشد و گسترش نمی‌یابد. در محیط تاریک و تار است که انسان‌های پرطمطراق و بی‌محتوا، امکان شهرت و مقبولیت می‌یابند اما در شرایط آزادی و ایمنی افکار، فرصت ستاره و اسطوره شدن نمی‌یابند و دستان تهی آنان در جامعه رو می‌شود. در محیط اختناق برخی افراد کم‌مایه اما پرگو تصور می‌کنند که متفکر و نابغه هستند اما با طلوع آفتاب آزادی به بی‌مایگی خود پی می‌برند و می‌فهمند که چیزی بارشان نیست. اتفاقا در شرایط آزادی، مکاران و تبهکاران مراقبت می‌کنند تا هر یاوه‌ای را به زبان نرانند و به قلم جاری نکنند. تشدید سانسور و بستن فضای باز فکری، جامعه را مقهور افکار انحرافی و شایعات و خرافات بنیان‌کن و مخرب می‌کند و این مقدمه سقوط است. در فقدان آزادی بیان و قلم، مردم برای سیراب کردن عطش خبری و اطلاعات خود متوجه منابع ناشناخته خارجی و داخلی و بی‌مسوولیت می‌شوند یعنی همان منابعی که قادرند با استفاده از ابزار و فنون، اهداف و آمال ملی را تخریب کنند و به استقلال ملی کشورها صدمه بزنند. اکنون که مدعیان ثروتمند جهانی در کلام و لفظ به جای حمایت از دیکتاتورها و رژیم‌های توتالیتر از دموکراسی و مردمسالاری دم می‌زنند، آیا شرط عقل و درایت و انصاف است که ما مدعیان فرهنگ و تاریخ و تمدن و هنر راه گذشته آنان را طی کنیم؟! آنان که سرانجام به هزینه‌های هنگفت حمایت از فاشیسم و تروریسم و... در درازمدت آگاه شده‌اند و درصدد گرفتن ماهی تازه از آب‌اند، حال چرا ما باید به دست خود آب گوارای خود را گل و مردم عزیز و شریف خود را نگران کنیم؟ بنابراین ای همه کسانی که دل‌تان برای ایران اسلامی قدرتمند می‌تپد با سرانگشت «تدبیر و امید» و صبر و با حفظ اتحاد و یکپارچگی، چشمان جهان و جهانیان را با رفتار خردمندانه در رفتارها و عملکردها خیره کنیم. در روزگار سیطره نامردی در جهان، مردانه و جانانه پشت هم باشیم! ان‌شاءالله به حکمت چون عمارت شد دلت نیکو سخن گشتی که جز ویران سخن ناید برون از خاطر ویران نقی آقالو

افتد ز پا چو قافله‌سالار علم و عقل ایمن نماند از خطر جهل کاروان در روشنایی آفتاب، ستاره‌ها فرصتی برای عرض‌اندام و مجالی برای درخشش نمی‌یابند. غروب که می‌شود، کوچک‌ترین یا دورترین ستاره‌ها به زمین چشمک می‌زنند و برای خودنمایی اجازه می‌خواهند. در تاریکی است که حتی پیه‌سوز هم می‌درخشد! با طلوع آفتاب آزادی در جامعه، هیچ عنصر کم‌مایه و توخالی و در عین حال پرهیاهو، فرصت نمی‌یابد که ادعای نورافشانی کند. تکثر آرا و تعامل افکار در جامعه یک ضرورت است؛ پدیده‌ای که پیشرفت و تعالی روحی، فکری اجتماعی و ملی را به همراه دارد. در جامعه یکدست، هر مطلب تازه‌ای که منتشر شود- حتی از سوی دشمنان- روزنه‌هایی نفوذ می‌یابد و افکار عمومی را متاثر می‌سازد به ویژه آنکه به چاشنی آب، رنگ و تبلیغات سحرانگیز آغشته باشد. شایعات در جامعه یکدست گسترش می‌یابد و فضا را مناسب تمایلات شایعه‌پراکنان می‌سازد. به این ترتیب تمامی دولت‌هایی که با اعمال سانسور و فشار سعی در حاکمیت افکار عمومی یکسان و یکدست دارند، در حقیقت به خاطر ترس از نفوذ «دگراندیشی» و اندیشه‌های منتقد و مخالف، ناخودآگاه! مار در آستین پرورش می‌دهند و عامل نفوذ افکار انحرافی در جامعه می‌شوند. حال شما خواننده محترم و فهیم! قضاوت کنید، آنان که می‌خواهند کالای بنجل فکری و فرهنگی خود را به‌عنوان اندیشه‌های نو و بکر از آن‌سو یا این سوی مرزها به درون کشورها یا جوامع شرقی یا در حال توسعه قالب کنند یا نفوذ دهند، چه نوع فضای فرهنگی، سیاسی و اجتماعی را در این کشورها می‌پسندند؛ حاکمیت آزادی و تبادل آرا و افکار را یا سیطره خاموشی، سکوت و سانسور را؟! از سوی دیگر انسان‌ها به دلیل فطرت بشری به راستی و درستی گرایش دارند و به همین دلیل افکار پریشان و مهمل و گمراه‌کننده و خلاف فطرت بشری در محیط آزادی افکار و آرا و تبادل روان اطلاعات، مجال رشد و گسترش نمی‌یابد. در محیط تاریک و تار است که انسان‌های پرطمطراق و بی‌محتوا، امکان شهرت و مقبولیت می‌یابند اما در شرایط آزادی و ایمنی افکار، فرصت ستاره و اسطوره شدن نمی‌یابند و دستان تهی آنان در جامعه رو می‌شود. در محیط اختناق برخی افراد کم‌مایه اما پرگو تصور می‌کنند که متفکر و نابغه هستند اما با طلوع آفتاب آزادی به بی‌مایگی خود پی می‌برند و می‌فهمند که چیزی بارشان نیست. اتفاقا در شرایط آزادی، مکاران و تبهکاران مراقبت می‌کنند تا هر یاوه‌ای را به زبان نرانند و به قلم جاری نکنند. تشدید سانسور و بستن فضای باز فکری، جامعه را مقهور افکار انحرافی و شایعات و خرافات بنیان‌کن و مخرب می‌کند و این مقدمه سقوط است. در فقدان آزادی بیان و قلم، مردم برای سیراب کردن عطش خبری و اطلاعات خود متوجه منابع ناشناخته خارجی و داخلی و بی‌مسوولیت می‌شوند یعنی همان منابعی که قادرند با استفاده از ابزار و فنون، اهداف و آمال ملی را تخریب کنند و به استقلال ملی کشورها صدمه بزنند. اکنون که مدعیان ثروتمند جهانی در کلام و لفظ به جای حمایت از دیکتاتورها و رژیم‌های توتالیتر از دموکراسی و مردمسالاری دم می‌زنند، آیا شرط عقل و درایت و انصاف است که ما مدعیان فرهنگ و تاریخ و تمدن و هنر راه گذشته آنان را طی کنیم؟! آنان که سرانجام به هزینه‌های هنگفت حمایت از فاشیسم و تروریسم و... در درازمدت آگاه شده‌اند و درصدد گرفتن ماهی تازه از آب‌اند، حال چرا ما باید به دست خود آب گوارای خود را گل و مردم عزیز و شریف خود را نگران کنیم؟ بنابراین ای همه کسانی که دل‌تان برای ایران اسلامی قدرتمند می‌تپد با سرانگشت «تدبیر و امید» و صبر و با حفظ اتحاد و یکپارچگی، چشمان جهان و جهانیان را با رفتار خردمندانه در رفتارها و عملکردها خیره کنیم. در روزگار سیطره نامردی در جهان، مردانه و جانانه پشت هم باشیم! ان‌شاءالله به حکمت چون عمارت شد دلت نیکو سخن گشتی که جز ویران سخن ناید برون از خاطر ویران نقی آقالو