خندیدن به زندگی

خندیدن به زندگی

شیدا ملکی- آدم‌ها وقتی می‌خندند، تو دیگر هیچ‌چیز از صورت‌شان را نمی‌بینی. نه اشکی را که در بهار جوانی گونه‌هایشان را خیس کرده است و نه غمی را که در بلوغ کهنسالی از جان‌شان گذشته است. به همین سادگی با خنده‌های بی‌صدا می‌شود همه دنیا را پشت صورتت پنهان کنی و سن و سالت را فراموش کنی. یادت برود که همه جوانی‌ات را زمانی گذراندی که طاقه‌های فرش را یکی یکی روی چرخ‌دستی‌ات می‌انداختی و از این حجره بازار به آن حجره می‌رفتی تا شب که به خانه می‌روی دستت پر باشد و چرخ زندگی‌ات بچرخد. با خودت می‌گویی زندگی یعنی، هیچ‌کس نبیند دانه‌دانه عرق‌هایی که از خستگی بر‌پیشانی‌ات نشسته است و هیچ‌کس نشنود صدای نفس‌هایت را که می‌گیرد از سنگینی کوه زندگی بر‌ دوشت.این خنده‌های بی‌صدا را همه جای نقشه ایران می‌شود پیدا کرد‌ اما رنگ این خنده‌ها هرچه قدیمی‌تر باشد، دل را بیشتر می‌لرزاند. بازارهای کهن این سرزمین جایی است که نه‌تنها می‌شود خاص‌ترین گروه‌های اجتماع را در آنها پیدا کرد بلکه می‌شود قدمت دگرگونه زیستن را هم در آنها دید. مردهایی که سنت و آموزش‌های خانوادگی به آنها آموخته است چهار فصل زندگی را باید مردانه بر دوش بگیری نسل‌شان هنوز در بازار زنجان ادامه دارد و هنوز نسل به نسل روبه‌روی هم می‌نشینند تا خوب خندیدن به زندگی از یادشان نرود.

شیدا ملکی- آدم‌ها وقتی می‌خندند، تو دیگر هیچ‌چیز از صورت‌شان را نمی‌بینی. نه اشکی را که در بهار جوانی گونه‌هایشان را خیس کرده است و نه غمی را که در بلوغ کهنسالی از جان‌شان گذشته است. به همین سادگی با خنده‌های بی‌صدا می‌شود همه دنیا را پشت صورتت پنهان کنی و سن و سالت را فراموش کنی. یادت برود که همه جوانی‌ات را زمانی گذراندی که طاقه‌های فرش را یکی یکی روی چرخ‌دستی‌ات می‌انداختی و از این حجره بازار به آن حجره می‌رفتی تا شب که به خانه می‌روی دستت پر باشد و چرخ زندگی‌ات بچرخد. با خودت می‌گویی زندگی یعنی، هیچ‌کس نبیند دانه‌دانه عرق‌هایی که از خستگی بر‌پیشانی‌ات نشسته است و هیچ‌کس نشنود صدای نفس‌هایت را که می‌گیرد از سنگینی کوه زندگی بر‌ دوشت.این خنده‌های بی‌صدا را همه جای نقشه ایران می‌شود پیدا کرد‌ اما رنگ این خنده‌ها هرچه قدیمی‌تر باشد، دل را بیشتر می‌لرزاند. بازارهای کهن این سرزمین جایی است که نه‌تنها می‌شود خاص‌ترین گروه‌های اجتماع را در آنها پیدا کرد بلکه می‌شود قدمت دگرگونه زیستن را هم در آنها دید. مردهایی که سنت و آموزش‌های خانوادگی به آنها آموخته است چهار فصل زندگی را باید مردانه بر دوش بگیری نسل‌شان هنوز در بازار زنجان ادامه دارد و هنوز نسل به نسل روبه‌روی هم می‌نشینند تا خوب خندیدن به زندگی از یادشان نرود.