اقتصاد پاشنه آشیل کلینتون

اقتصاد پاشنه آشیل کلینتون

فاطمه رحیمی- هیلاری کلینتون جایگاه نامزدی دموکرات‌ها را به چنگ آورده است. او باید ایده‌های جسورانه‌ای برای استفاده از آن داشته باشد. بعضی مواقع آرامش، پیروزی را شیرین‌تر می‌کند. این همان حسی است که هیلاری کلینتون پس از رقابت‌های مقدماتی دموکرات‌ها در نیویورک طی هفته گذشته داشت، زمانی که او برنی سندرز را به راحتی شکست داد. او حال تقریبا اطمینان دارد که در نوامبر نامزد ریاست جمهوری حزب خود خواهد بود. پس از 50 سال حضور در عرصه سیاست آمریکا، حتی کلینتون محتاط هم جسور شده بود و اعلام کرد که پیروزی نزدیک است! هیلاری کلینتون باتجربه است. در دوره‌‌های مختلف همچنان میانه‌رو بوده است، با این حال بسیاری از دموکرات‌ها به جای آنکه از حفظ کاخ سفید برای یک دوره دیگر یا انتخاب نخستین رییس‌‌جمهور زن آمریکا به وجد بیایند، بی‌تفاوت به نظر می‌‌رسند و آمریکا مملو از نارضایتی است و اگر خشم رای‌دهندگان فرونشانده نشود، این مساله به طور بالقوه می‌تواند راه را برای ورود یک پوپولیست، آرمانگرای افراطی یا سوسیالیست به کاخ سفید در سال 2017 باز کند. به همین دلیل کلینتون باید برنامه جسورانه‌ای برای مقابله با این سرخوردگی گسترده داشته باشد‌ اما متاسفانه با توجه به سیاست‌‌های اقتصادی او تاکنون، وی بیشتر به سرهم‌بندی مسایل تمایل داشته است. برای سنجش برنامه کلینتون، با کلینتونومیک (سیاست‌های اقتصادی کلینتون) که همسر هیلاری در نیمه دهه 1990 پیگیری کرد، آغاز کنیم. در دوره ریاست جمهوری بیل کلینتون، دموکرات‌‌ها با وال‌استریت و تجارت آزاد صلح و با اصلاحات بلندپروازانه رفاهی موافقت کردند. با توجه به این سیاست‌های معقول اقتصاد آمریکا شکوفا و رفاه تسهیم شد. آمریکای امروز طبقه‌بندی شده‌تر از گذشته است؛ اقتصاد آن ضعیف‌تر و مملو از مشکلات است. از سال 2000 درآمد اکثر کارمندان راکد شده و حتی درآمد ثروتمندترین‌ها هم رکود داشته است. در این میان کارگرانی که مهارت‌های کمتری داشته‌اند، با ترس از بحران مالی و تحت فشار شدید تغییرات فناوری و جهانی‌شدن، شرایط بدتری را گذرانده‌اند، و گسترش استفاده از موادمخدر، امید به زندگی آنها را کاهش داده است.البته حزب دموکراتیک هم متفاوت به نظر می‌رسد. سندرز که از 9 رقابت مقدماتی، هفت پیروزی کسب کرده معتقد است بانک‌های وال‌استریت جنایتکار هستند و تاکید می‌کند که تنها راه‌حل بیماری آمریکا آغاز یک انقلاب است. کلینتون در رویارویی با تمام‌ این مسایل، چه ایده‌هایی دارد؟ یک کاندیدای کمتر شناخته‌شده، ممکن بود به سمت جناح چپ تغییر جهت دهد اما کلینتون با وعده مقرون به‌صرفه‌تر کردن دانشگاه‌ها، افزایش دستمزد در دوره مرخصی استعلاجی، ارائه حداقل دستمزد 12 دلاری فدرال و افزایش بودجه زیرساختی، مبانی برنامه‌ای را دارد که فاصله چندانی از جناح چپ ندارد. با این حال راه‌حل‌های کلینتون به نظر ضعیف هستند. سخنرانی معمولی کلینتون درمورد اقتصاد شامل برخی بازتاب‌ها بر توفان‌های جهانی شدن که فرصت‌ها را از کارگران گرفت، می‌شود و اوج آن پیشنهاد ارائه یک اعتبار مالیاتی دوساله کوچک برای شرکت‌هاست. این پیشنهادها خطر تکرار بدترین بخش‌های کلینتونومیک دهه 1990 را به همراه دارد. برخی مواقع هم سیاست‌های او رنج‌آور هستند. او به درستی می‌داند که برخی بانک‌های وال‌استریت بزرگ‌تر از آن هستند که سقوط کنند و او خواهان مالیات مازاد بر بدهی آنهاست. اما اطمینان یافتن از اینکه بانک‌ها سرمایه کافی دارند و اینکه تعدیل کردن معافیت‌های مالیاتی بهره بدهی تمام شرکت‌ها آسان‌تر و بهتر است. بدتر از همه اینکه کلینتون بعضی اوقات عیب‌های خود را نادیده می‌گیرد. او می‌پذیرد که دلیل اصلی کاهش استاندارد زندگی بسیاری از کارگران آمریکا از دهه 1990 به بعد، فناوری و پس از آن تجارت با چین بوده است‌ اما همچنان از سیاست‌هایی که بر مجازات کارفرمایان به دلیل فشار بر کارگران متمرکز است، طرفداری می‌کند و به جای آنکه درمورد چگونگی کمک به کسانی که تجارت را می‌بازند، بازنگری کند، می‌خواهد توافقنامه‌های تجاری سودمند جدیدی مانند پیمان بازرگانی فرااقیانوسی را رها کند. کلینتون می‌تواند در زمان انتخاب جسور باشد. به طور کلی از نظر مجله اکونومیست کلینتون از استاندارد بالاتری نسبت به دیگر نامزدها برخوردار است. او برنامه‌های مفصل‌تری نسبت به تمام نامزدهای دیگر ارائه کرده است‌ اما باید اقدام قانع‌کننده داشته باشد زیرا اگر مردم آمریکا به این نتیجه برسند که تنها راه ایجاد یک تغییر بزرگ انتخاب ترامپ، کروز یا سندرز است، سیاست میانه شکست خطرناک را تجربه خواهد کرد.

فاطمه رحیمی- هیلاری کلینتون جایگاه نامزدی دموکرات‌ها را به چنگ آورده است. او باید ایده‌های جسورانه‌ای برای استفاده از آن داشته باشد. بعضی مواقع آرامش، پیروزی را شیرین‌تر می‌کند. این همان حسی است که هیلاری کلینتون پس از رقابت‌های مقدماتی دموکرات‌ها در نیویورک طی هفته گذشته داشت، زمانی که او برنی سندرز را به راحتی شکست داد. او حال تقریبا اطمینان دارد که در نوامبر نامزد ریاست جمهوری حزب خود خواهد بود. پس از 50 سال حضور در عرصه سیاست آمریکا، حتی کلینتون محتاط هم جسور شده بود و اعلام کرد که پیروزی نزدیک است! هیلاری کلینتون باتجربه است. در دوره‌‌های مختلف همچنان میانه‌رو بوده است، با این حال بسیاری از دموکرات‌ها به جای آنکه از حفظ کاخ سفید برای یک دوره دیگر یا انتخاب نخستین رییس‌‌جمهور زن آمریکا به وجد بیایند، بی‌تفاوت به نظر می‌‌رسند و آمریکا مملو از نارضایتی است و اگر خشم رای‌دهندگان فرونشانده نشود، این مساله به طور بالقوه می‌تواند راه را برای ورود یک پوپولیست، آرمانگرای افراطی یا سوسیالیست به کاخ سفید در سال 2017 باز کند. به همین دلیل کلینتون باید برنامه جسورانه‌ای برای مقابله با این سرخوردگی گسترده داشته باشد‌ اما متاسفانه با توجه به سیاست‌‌های اقتصادی او تاکنون، وی بیشتر به سرهم‌بندی مسایل تمایل داشته است. برای سنجش برنامه کلینتون، با کلینتونومیک (سیاست‌های اقتصادی کلینتون) که همسر هیلاری در نیمه دهه 1990 پیگیری کرد، آغاز کنیم. در دوره ریاست جمهوری بیل کلینتون، دموکرات‌‌ها با وال‌استریت و تجارت آزاد صلح و با اصلاحات بلندپروازانه رفاهی موافقت کردند. با توجه به این سیاست‌های معقول اقتصاد آمریکا شکوفا و رفاه تسهیم شد. آمریکای امروز طبقه‌بندی شده‌تر از گذشته است؛ اقتصاد آن ضعیف‌تر و مملو از مشکلات است. از سال 2000 درآمد اکثر کارمندان راکد شده و حتی درآمد ثروتمندترین‌ها هم رکود داشته است. در این میان کارگرانی که مهارت‌های کمتری داشته‌اند، با ترس از بحران مالی و تحت فشار شدید تغییرات فناوری و جهانی‌شدن، شرایط بدتری را گذرانده‌اند، و گسترش استفاده از موادمخدر، امید به زندگی آنها را کاهش داده است.البته حزب دموکراتیک هم متفاوت به نظر می‌رسد. سندرز که از 9 رقابت مقدماتی، هفت پیروزی کسب کرده معتقد است بانک‌های وال‌استریت جنایتکار هستند و تاکید می‌کند که تنها راه‌حل بیماری آمریکا آغاز یک انقلاب است. کلینتون در رویارویی با تمام‌ این مسایل، چه ایده‌هایی دارد؟ یک کاندیدای کمتر شناخته‌شده، ممکن بود به سمت جناح چپ تغییر جهت دهد اما کلینتون با وعده مقرون به‌صرفه‌تر کردن دانشگاه‌ها، افزایش دستمزد در دوره مرخصی استعلاجی، ارائه حداقل دستمزد 12 دلاری فدرال و افزایش بودجه زیرساختی، مبانی برنامه‌ای را دارد که فاصله چندانی از جناح چپ ندارد. با این حال راه‌حل‌های کلینتون به نظر ضعیف هستند. سخنرانی معمولی کلینتون درمورد اقتصاد شامل برخی بازتاب‌ها بر توفان‌های جهانی شدن که فرصت‌ها را از کارگران گرفت، می‌شود و اوج آن پیشنهاد ارائه یک اعتبار مالیاتی دوساله کوچک برای شرکت‌هاست. این پیشنهادها خطر تکرار بدترین بخش‌های کلینتونومیک دهه 1990 را به همراه دارد. برخی مواقع هم سیاست‌های او رنج‌آور هستند. او به درستی می‌داند که برخی بانک‌های وال‌استریت بزرگ‌تر از آن هستند که سقوط کنند و او خواهان مالیات مازاد بر بدهی آنهاست. اما اطمینان یافتن از اینکه بانک‌ها سرمایه کافی دارند و اینکه تعدیل کردن معافیت‌های مالیاتی بهره بدهی تمام شرکت‌ها آسان‌تر و بهتر است. بدتر از همه اینکه کلینتون بعضی اوقات عیب‌های خود را نادیده می‌گیرد. او می‌پذیرد که دلیل اصلی کاهش استاندارد زندگی بسیاری از کارگران آمریکا از دهه 1990 به بعد، فناوری و پس از آن تجارت با چین بوده است‌ اما همچنان از سیاست‌هایی که بر مجازات کارفرمایان به دلیل فشار بر کارگران متمرکز است، طرفداری می‌کند و به جای آنکه درمورد چگونگی کمک به کسانی که تجارت را می‌بازند، بازنگری کند، می‌خواهد توافقنامه‌های تجاری سودمند جدیدی مانند پیمان بازرگانی فرااقیانوسی را رها کند. کلینتون می‌تواند در زمان انتخاب جسور باشد. به طور کلی از نظر مجله اکونومیست کلینتون از استاندارد بالاتری نسبت به دیگر نامزدها برخوردار است. او برنامه‌های مفصل‌تری نسبت به تمام نامزدهای دیگر ارائه کرده است‌ اما باید اقدام قانع‌کننده داشته باشد زیرا اگر مردم آمریکا به این نتیجه برسند که تنها راه ایجاد یک تغییر بزرگ انتخاب ترامپ، کروز یا سندرز است، سیاست میانه شکست خطرناک را تجربه خواهد کرد.