واژه شریف «امنیت»
مسعود سلیمی- «امنیت» واژه شریفی است چراکه با زندگی، با بودن و نبودن آدمها رابطه مستقیم دارد. مگر میشود امنیت نداشت و سر به بالین گذاشت و راحت خوابید. در یک کلام امنیت اصل و اصول و جوهر زندگی است که اگر به اندازه یک ارزن هم پایش بلنگد، ستون زندگی به لرزه درمیآید. امنیت انواع و اقسام دارد؛ داخلی، خارجی، ملی، اقتصادی، هستهای، منطقهای و بسیاری دیگر اما در این میان آنچه به زندگی، به نفس کشیدن، به اعتبار و اعتلای انسان معنا میبخشد، در وجود و روح «امنیت فردی» نهفته است. اگر فرد در جامعه فاقد امنیت باشد اگر در خانه، در کوچه، در خیابان و در محل کار با ترس و لرز زندگی کند، اگر به آدمهای اطرافش اعتماد نداشته باشد و در یک کلام اگر امکان ایجاد امنیت برایش فراهم نباشد، هویت، استقلال و کارایی خود را از دست میدهد. چه کسی میتواند منکر اهمیت وجودی و جوهر ذاتی «امنیت» باشد، مگر میشود، مگر امکان دارد بتوان با امنیت مخالف بود. آدم فاقد امنیت، کشور را هم از امنیت دور میکند. امنیت لازم است برای مملکت، برای حفظ اعتبار و کیان مردم، برای استقلال و آبادی، اصلا برای زندگی لازم است و به همین طریق هم حافظان امنیت، صاحب قدرت و ارزش و احترام هستند. در گذشته پیش از انقلاب میان مردم این فکر جا افتاده بود به تعبیری جا انداخته بودند که اگر سه نفر با هم درگوشی حرف میزنند، دستکم یکی از آنها عضو ساواک است؛ حرف و حدیثی که مردم را از معنای واقعی امنیت، از ارزش واقعی حافظان امنیت دور کرده بود که سهل است باعث شده بود به آنها هم به دیده نفرت نگاه کنند. امنیت خوب است، عالی است، واجب است مثل نانشب، مثل نفس کشیدن اما نباید کاری کرد معنای چندگانه از امنیت در ذهن مردم شکل بگیرد. حفظ امنیت لازم است اما نباید به این دلیل مردم نسبت به هم بدبین و بیاعتماد شوند. زندگی با شک، با بدبینی، با دودلی، با بیاعتمادی نسبت به دیگران ادامه خوشی نخواهد داشت. امنیت لازم است، محسوس و غیرمحسوس بودن آن، شرطی کردن یک امر مسلم و در نتیجه آن را به بحث و جدل، طنز و ترس و بدبینی بدل کردن است. مردم امنیت را دوست دارند اما نباید کاری کرد به بهانه امنیت مردم از حرف زدن، از زندگی کردن با هم بترسند که نکند حرفی از دهانشان بیرون آید که دوست و آشنای کنارش آن را به پای اخلال در امنیت بنویسد و خدای ناکرده صاحب پرونده شوند! massoudmehr@yahoo.fr
مسعود سلیمی- «امنیت» واژه شریفی است چراکه با زندگی، با بودن و نبودن آدمها رابطه مستقیم دارد. مگر میشود امنیت نداشت و سر به بالین گذاشت و راحت خوابید. در یک کلام امنیت اصل و اصول و جوهر زندگی است که اگر به اندازه یک ارزن هم پایش بلنگد، ستون زندگی به لرزه درمیآید. امنیت انواع و اقسام دارد؛ داخلی، خارجی، ملی، اقتصادی، هستهای، منطقهای و بسیاری دیگر اما در این میان آنچه به زندگی، به نفس کشیدن، به اعتبار و اعتلای انسان معنا میبخشد، در وجود و روح «امنیت فردی» نهفته است. اگر فرد در جامعه فاقد امنیت باشد اگر در خانه، در کوچه، در خیابان و در محل کار با ترس و لرز زندگی کند، اگر به آدمهای اطرافش اعتماد نداشته باشد و در یک کلام اگر امکان ایجاد امنیت برایش فراهم نباشد، هویت، استقلال و کارایی خود را از دست میدهد. چه کسی میتواند منکر اهمیت وجودی و جوهر ذاتی «امنیت» باشد، مگر میشود، مگر امکان دارد بتوان با امنیت مخالف بود. آدم فاقد امنیت، کشور را هم از امنیت دور میکند. امنیت لازم است برای مملکت، برای حفظ اعتبار و کیان مردم، برای استقلال و آبادی، اصلا برای زندگی لازم است و به همین طریق هم حافظان امنیت، صاحب قدرت و ارزش و احترام هستند. در گذشته پیش از انقلاب میان مردم این فکر جا افتاده بود به تعبیری جا انداخته بودند که اگر سه نفر با هم درگوشی حرف میزنند، دستکم یکی از آنها عضو ساواک است؛ حرف و حدیثی که مردم را از معنای واقعی امنیت، از ارزش واقعی حافظان امنیت دور کرده بود که سهل است باعث شده بود به آنها هم به دیده نفرت نگاه کنند. امنیت خوب است، عالی است، واجب است مثل نانشب، مثل نفس کشیدن اما نباید کاری کرد معنای چندگانه از امنیت در ذهن مردم شکل بگیرد. حفظ امنیت لازم است اما نباید به این دلیل مردم نسبت به هم بدبین و بیاعتماد شوند. زندگی با شک، با بدبینی، با دودلی، با بیاعتمادی نسبت به دیگران ادامه خوشی نخواهد داشت. امنیت لازم است، محسوس و غیرمحسوس بودن آن، شرطی کردن یک امر مسلم و در نتیجه آن را به بحث و جدل، طنز و ترس و بدبینی بدل کردن است. مردم امنیت را دوست دارند اما نباید کاری کرد به بهانه امنیت مردم از حرف زدن، از زندگی کردن با هم بترسند که نکند حرفی از دهانشان بیرون آید که دوست و آشنای کنارش آن را به پای اخلال در امنیت بنویسد و خدای ناکرده صاحب پرونده شوند! massoudmehr@yahoo.fr