استراتژی ایرانیان امروز برای ازدواج !

استراتژی ایرانیان امروز برای ازدواج !

دختره به مامانش میگه: می‌خوام اتاقمو قرمز کنم مادرش میگه: نمی‌شه دیوار خونه رو قرمز کنی هر وقت شوهر کردی دیوار خونه تو قرمز کن... دختره میگه: می‌خوام موهامو آبی کنم مادره میگه: چه معنی میده دختره مجرد موهاشو آبی کنه؟! هر وقت رفتی خونه شوهر موهاتو هر رنگی خواستی بکن. اصن خردلی کن ولی هر موقع رفتی خونه شوهر... تا خونه باباتی باید همین مشکی باشه... سخنی کوتاه با والدین: خب مادر عزیز... اگه رنگ موی آبی خوب نیست یا خوبیت نداره کلا نباید خوب باشه.. خونه شوهرم که باشه بَده. اگرم عیبی نداره آدمم خونه باباشم موهاشو آبی کنه عیبی نداره! این چه منطقیه آخه... دختره: می‌خوام با دوستم برم ترکیه مادرش: تا وقتی خونه باباتی هر جا ما رفتیم تو هم میری هر وقت رفتی خونه شوهرت برو ترکیه. اصن با هم برین تایلند؛ حالا شما فکر کن این مسایل سال‌های سال روی هم تلمبار بشه. چی میشه اون وقت؟ هیچی... تنها هدف، مقصود، و محبوب این دختر میشه شوهر. حالا بدبخت اون شوهر... چون نمی‌دونه که قراره نداشته‌ها و نکرده‌های اون دختر رو جبران کنه. از اینجا به بعد ماجرا جالب‌تر میشه... دخترها دنبال پسر پولدارن که بتونه خونه رو قرمز کنه. پول بده موهاشو آبی کنه و پول بده برن ترکیه و قبرس. از اون طرف پسرا فقط دنبال دختر خوشگل می‌گردن. ولی نه پسر پولدار به اندازه همه دخترا هست نه دختر خوشگل به اندازه همه پسرا... باید دوتا صندلی بذارن، روی یکیش یه دختر خوشگل بشینه یه آهنگ بذارن، پسرا دور صندلی بچرخن بعد یهو آهنگ رو قطع کنن. هر کی تونست بشینه اون دوماد میشه و همونجا روی صندلی سفره عقدو پهن می‌کنن و خطبه رو می‌خونن! اون طرف هم روی تشک B یه پسر پولدار میشینه روی صندلی و دخترا دورش می‌گردن! حالا شما فکر یه دختر با اون اهداف و یه پسر با اون یکی هدف به هم برخورد و ازدواج می‌کنن. یک سال که می‌گذره... خانومه که موهاشو آبی و زرد و سبز می‌کنه، دیوارای خونه شو صورتی و بنفش و قرمز می‌کنه، چند بار میره ترکیه و قبرس و همه کارای نکرده خونه پدری شو انجام میده متوجه میشه که علاوه بر پولدار بودن یکی رو می‌خواد که دوستش داشته باشه... اون پسره هم که خوشگلی براش عادی میشه می‌فهمه که یکی رو میخواد که زن زندگی باشه و ایضآ دوستش داشته باشه... اینطوری میشه که هر دو طرف دنبال یکی می‌گردن که دوستش داشته باشن. اینکه از اینجا به بعد چه اتفاقاتی میفته دیگه قابل گفتن نیست. سریال‌های ترکیه‌ای رو ببینید متوجه می‌شید!

دختره به مامانش میگه: می‌خوام اتاقمو قرمز کنم مادرش میگه: نمی‌شه دیوار خونه رو قرمز کنی هر وقت شوهر کردی دیوار خونه تو قرمز کن... دختره میگه: می‌خوام موهامو آبی کنم مادره میگه: چه معنی میده دختره مجرد موهاشو آبی کنه؟! هر وقت رفتی خونه شوهر موهاتو هر رنگی خواستی بکن. اصن خردلی کن ولی هر موقع رفتی خونه شوهر... تا خونه باباتی باید همین مشکی باشه... سخنی کوتاه با والدین: خب مادر عزیز... اگه رنگ موی آبی خوب نیست یا خوبیت نداره کلا نباید خوب باشه.. خونه شوهرم که باشه بَده. اگرم عیبی نداره آدمم خونه باباشم موهاشو آبی کنه عیبی نداره! این چه منطقیه آخه... دختره: می‌خوام با دوستم برم ترکیه مادرش: تا وقتی خونه باباتی هر جا ما رفتیم تو هم میری هر وقت رفتی خونه شوهرت برو ترکیه. اصن با هم برین تایلند؛ حالا شما فکر کن این مسایل سال‌های سال روی هم تلمبار بشه. چی میشه اون وقت؟ هیچی... تنها هدف، مقصود، و محبوب این دختر میشه شوهر. حالا بدبخت اون شوهر... چون نمی‌دونه که قراره نداشته‌ها و نکرده‌های اون دختر رو جبران کنه. از اینجا به بعد ماجرا جالب‌تر میشه... دخترها دنبال پسر پولدارن که بتونه خونه رو قرمز کنه. پول بده موهاشو آبی کنه و پول بده برن ترکیه و قبرس. از اون طرف پسرا فقط دنبال دختر خوشگل می‌گردن. ولی نه پسر پولدار به اندازه همه دخترا هست نه دختر خوشگل به اندازه همه پسرا... باید دوتا صندلی بذارن، روی یکیش یه دختر خوشگل بشینه یه آهنگ بذارن، پسرا دور صندلی بچرخن بعد یهو آهنگ رو قطع کنن. هر کی تونست بشینه اون دوماد میشه و همونجا روی صندلی سفره عقدو پهن می‌کنن و خطبه رو می‌خونن! اون طرف هم روی تشک B یه پسر پولدار میشینه روی صندلی و دخترا دورش می‌گردن! حالا شما فکر یه دختر با اون اهداف و یه پسر با اون یکی هدف به هم برخورد و ازدواج می‌کنن. یک سال که می‌گذره... خانومه که موهاشو آبی و زرد و سبز می‌کنه، دیوارای خونه شو صورتی و بنفش و قرمز می‌کنه، چند بار میره ترکیه و قبرس و همه کارای نکرده خونه پدری شو انجام میده متوجه میشه که علاوه بر پولدار بودن یکی رو می‌خواد که دوستش داشته باشه... اون پسره هم که خوشگلی براش عادی میشه می‌فهمه که یکی رو میخواد که زن زندگی باشه و ایضآ دوستش داشته باشه... اینطوری میشه که هر دو طرف دنبال یکی می‌گردن که دوستش داشته باشن. اینکه از اینجا به بعد چه اتفاقاتی میفته دیگه قابل گفتن نیست. سریال‌های ترکیه‌ای رو ببینید متوجه می‌شید!