نارضایتی فعالان زیستمحیطی از عملکرد سازمان حفاظت محیط زیست شیدا ملکی- بهار فصل مهاجرت لکلکها به نوار غربی کشور است. سالهاست بنا به دلایل جغرافیایی و زیستی، مهاباد و شهرها و روستاهای کردستان در همین فصل سال میزبان لکلکهایی میشود که فقط میخواهند از ایران گذر کنند. گذری که گاه و بیگاه با آسیبهای کم و بیشی برای این پرندهها همراه است. آلودگیهای محیطزیستی و عدم رسیدگی به جمعآوری زبالههای شهری پاگیر این پرندگان زبان بسته میشود و این بار یک انسان هم جانش را در راه نجات محیطزیست از دست میدهد. سکوت انسانها در مقابل آلودگیهای محیطزیستی مساله سادهای نیست که بتوان به سادگی از آن گذر کرد. همین سکوت و بیتوجهی در مقابل پرندههایی که در بطریهای پلاستیکی، گلوگیرشان میشد و خفه میشدند و پنجههایشان در زبالهها فرو میرفت و میمردند ادامهاش به جایی رسیده است که گونی پلاستیکی چندین روز به پای پرنده گیر کند و یک انسان برای نجات جان پرنده، جانش را از دست بدهد. پایان این سکوت این بار جان انسانی را گرفت که قلب و جانش برای حفاظت از محیطزیست میتپید. زبالههایی که جان انسان و طبیعت را گرفت به گزارش «جهان صنعت» حادثه مرگ مرد کشاورز مهابادی قلب همه مردم روستایی را که او در آن زندگی میکرد، به درد آورده است. سامان غزالی، عضو انجمن سبز مهاباد از عصر روز پنجشنبهای گفته است که دهیار روستا به ارگانهای محیطزیست زنگ میزند و از لکلکی میگوید که یک گونی به پایش چسبیده و نمیتواند پرواز کند. محیطزیست با آتشنشانی هماهنگ میکند تا برای نجات لکلک بروند اما دل ارسلان پیروتی تاب نمیآورد. به گفته غزالی امیرارسلان گفته است که لکلک با این وضعیت تا فردا صبح تلف میشود. وی برای نجات لکلک اعلام آمادگی میکند. بالای تیربرق میرود، لکلک را نجات میدهد و اما زمان پایین آمدن بال لک لک به سیم برقگیر میکند و آن اتفاقی که نباید بیفتد، میافتد. «امیر ارسلان» که لکلک را در آغوش دارد، دچار برقگرفتگی و لکلک در آغوش او خشک میشود. او هم در بیمارستان چشم از دنیا میبندد.یوسف پیروتی، برادر امیرارسلان، به «جهان صنعت» میگوید: برادرم از کودکی برای محیطزیست و مخصوصا حیوانات ارزش بسیار بالایی قائل بوده است و همیشه سعی میکرده تا جایی که در توانش هست برای نجات حیوانات و کمک به آنها تلاش کند. این بار هم نمیتوانست تحمل کند که لکلک زبانبسته زجر بکشد و او هیچ کاری برای نجات جان پرنده نکند. یوسف در حالی که بغض امانش را بریده است و صدای گریه مردانهاش را میتوان شنید میگوید: «برادرم رفته و حالا بار سنگین حمایت و حفاظت از خانوادهاش روی شانههای من مانده است. او سه دختر دارد و زنی 30 ساله که نمیدانم با این وضعیت اقتصادی ضعیفی که داریم چه طور باید از آنها هم حمایت کنم؟!» خانواده پیروتی، از وضعیت اقتصادی مناسبی برخوردار نیستند و دختر بزرگ آنها به دلیل فقر اقتصادی از ادامه تحصیل باز مانده است، اما حالا حتی پدر 39 ساله همان خانواده فقیر هم دیگر زنده نیست که بتواند پشتوانهای روحی برای خانوادهاش باشد. مردی جوان در روستایی کهنسال قربانی شده است و حالا غم و بار سنگین زندگیاش مانده است برای برادرش که از شدت غم و نگرانی برای خانواده برادرش تنها امیدش به خداست. لک لکها مهمان بهاری روستای «گابازله» از سویی دیگر، محمد درویش، معاون آموزش و مشارکتهای مردمی محیطزیست در واکنش به این اتفاق گفته است: «بهترین کار آن بود که ارسلان منتظر نیروهای امدادی میماند و خود اقدام به بالارفتن از تیر برق، بدون رعایت هنجارهای ایمنی مرتبط نمیکرد.» به گفته درویش در عین حال، این فاجعه بار دیگر ابعاد تازهای از بیتفاوتی برخی از ایرانیان را در رها کردن کیسههای پلاستیکی و نایلونی در طبیعت نشان میدهد.وی گفت: «شاید ارسلان باید میرفت تا من و تو بیشتر دریابیم که چرا پخش پلاستیک در طبیعت میتواند فاجعه بیافریند؟!» به گفته غزالی مردم منطقه مهاباد از جمله روستاهای اطراف تالاب کانی برازان به محیطزیست علاقه زیادی دارند. لک لکها هم که با بهار به سمت آنها میآیند در ذهن مردم این منطقه جایگاه ویژهای دارند. به گفته وی چند بار «اداره برق» تصمیم میگیرد تا لانههای لک لکهایی را که روی سیمهای برق قرار دارد خراب کند اما مردم محل اجازه نمیدهند. وی تعداد لکلکهای روستای «گابازله» را نمیداند اما مثلا تعداد لکلکهای دیگر روستای همسایه کانی برازان یعنی «قره داغ» را 62 به بالا عنوان میکند. مهابادیها در حفاظت از محیطزیست سنگ تمام گذاشتهاند، هرچند برای نخستین بار بود که کسی جانش را بر سر محیطزیست میگذاشت اما شکارچیان همین شهر بودند که در دو سال گذشته نهضت شکستن «تفنگ» را بنیان نهادند. این حرکت بسیاری از شهرهای دیگر را هم درگیر کرد و برای زنده ماندن محیطزیست «تفنگ کشان» راه افتاد. همچنین انجمنهای مختلف زیستمحیطی استان فقط برای تسلیت و همدردی به خانواده امیرارسلان به روستای گابازله رفتند. امیرارسلان سه دختر 17، 14 و 11 ساله دارد و مشخص نیست با این وضعیت معیشتی سازمان حفاظت محیط زیست از خانواده ارسلان حمایت خواهد کرد یا نه! بیتوجهی به محیطزیست انسانی زیستن را قربانی میکند امیرارسلان پیروتی، بیشک قربانی بیتوجهی به محیطزیست شده است. محیطی برای انسانی زیستن که سالهاست قید «انسانی» از آن گرفته شده است و عدهای تصور میکنند اهمیت به محیطزیست، نوعی تفکر مدرن و تازه متولد شده است که نباید خیلی هم به آن توجه کرد. فعالان محیطزیست که صدایشان بلند میشود و تلاششان نجات محیطزیست و زندگی سالم است را این روزها گاهی «روشنفکرنما» مینامند و کسی توجه نمیکند که زندگی در این آشفته بازار آلودگیهای محیطزیستی کاری بسیار دشوار است و یک روز هم این آلودگیها گریبان انسانها را خواهد گرفت. بهروز بهزاد، فعال محیطزیست، مدتی است برای یافتن جایی بهتر برای زندگی و محیطزیستی پاکیزهتر به شمال کشور مهاجرت کرده است و فعالیتهای زیستمحیطیاش را در همان مناطق شمال کشور ادامه میدهد. وی درباره اتفاقی که برای امیرارسلان پیروتی افتاده است به «جهان صنعت» میگوید: «این حادثه در واقع نمادی از آسیبهایی است که انسانهای ناآگاه به محیطزیست وارد میکنند. در سالهای اخیر دید انسانها نسبت به طبیعت تغییر بسیاری کرده است و متاسفانه احترامی که در گذشته برای محیطزیست قائل بودند روز به روز کمرنگ شده است و این بار جان یک انسان برای نجات طبیعت قربانی شده است. نباید فراموش کنیم که انسان قربانی حقیقی آسیب زدن به طبیعت است.» بهزاد در ادامه با اشاره به جشنها و مناسبتهای تقویمی که از گذشته در تاریخ و فرهنگ مردم ایران وجود داشته است، میگوید: تاریخ همواره این موضوع را نشان داده است که ایرانیان تعهد و احترام ویژهای برای محیطزیست قائل بودهاند. این موضوع را نه تنها میتوان با توجه به جشنهای متعدد مربوط به محیطزیست متوجه شد بلکه وجود آخرین گونههایی که در منطقه منقرض شدهاند و هنوز هم میتوان آخرین نمونههای آنها را در ایران دید، بر احترام ایرانیان به محیطزیست صحه میگذارد. اما متاسفانه هر روز از میزان توجه و احترام انسانها به محیطزیست کاسته میشود. وی تاکید میکند، کمرنگ شدن توجه انسانها به طبیعت و محیطزیست پدیدهای بسیار خطرناک و نگران کننده است. همین حادثه اخیر نشان میدهد که سکوت انسانها در مقابل آسیبهایی که به محیطزیست وارد میشود بسیار خطرناک است و به همین سرعت و سادگی میتواند زندگی و جان انسانها را تحت تاثیر قرار دهد. از سویی دیگر، شرایط اقتصادی باعث شده که انسانها نه تنها احترامی که در گذشته برای طبیعت و قداست آن قائل بودند از بین برود بلکه از منابع طبیعی سوءاستفاده کنند. اما با وجود همه این مشکلات، سوءاستفاده از طبیعت و آسیب رساندن به حیاتوحش روز به روز نگرانکنندهتر میشود و متاسفانه آینده وضعیت محیطزیست به شدت شکننده و آسیبپذیر شده است. فعالیتهای سازمان محیطزیست نمایشی است بهزاد در ادامه با انتقاد از کوتاهیهای سازمان حفاظت محیطزیست برای حفاظت از وضعیت زیستبوم و همچنین حفاظت از گونههای حیاتوحش میگوید: متاسفانه در طول یک دهه گذشته سازمان حفاظت محیطزیست به شدت در مقابل وظایفش کوتاهی کرده و آنچه را فعالان محیطزیست انتظار داشتهاند، اجرایی نکرده است. وی معتقد است سازمان حفاظت محیطزیست با استفاده از افرد ناکارآمد و کمدانش در حوزه محیطزیست به شدت به مسائل محیطزیستی کشور آسیب زده است و متاسفانه دیگر حتی کارشناسان میانرده که جوان و پرانرژی هم هستند به دلیل عدم پیگیریهای لازم از طرف سازمان حفاظت محیطزیست و همچنین به دلیل کوتاهی مدیران اصلی این سازمان انگیزه و انرژی خود را برای ادامه فعالیتهای جدی و منظم از دست دادهاند و این سازمان دچار رکود و رخوت شده است.به گفته بهزاد، فعالیتهای سازمان حفاظت محیطزیست اغلب نمایشی است و اگر روند اشتباه و رو به عقب برنامهریزیهای این سازمان و پیگیریهایش تغییر نکند، باید فکری جدی برای حل مشکلات محیطزیستی کشور کرد، چون به نظر نمیرسد برنامه این سازمان برای حل مشکلات کافی، جامع و مانع باشد، باید این سازمان از ابتدا بازسازی و نوسازی شود تا شاید بتوان به نتایج بهتری برای مشکلات محیطزیستی کشور رسید.وی به فروش زمین در مناطق شمالی کشور اشاره میکند و معتقد است مادامی که سازمان حفاظت محیطزیست، نسبت به مشهودترین تخلف زیستمحیطی که فروش و تغییر کاربری زمینهای کشاورزی و سواحل دریای شمال است، هیچ واکنشی نشان نمیدهد و سکوت میکند، نباید انتظار داشته باشیم مشکلات دیگر محیطزیستی کشور حل شود. متاسفانه هر روز شاهد این موضوع هستیم که سواحل شمال کشور فروخته میشوند و تبدیل شدهاند به ویلاهای خصوصی یا محل گشتوگذار و ویلاهای سازمانها و نهادهای دولتی و این سکوت بلندمدت سازمان حفاظت محیطزیست است که این مشکلات را هر روز بیشتر میکند و این سازمان بالاخره روزی باید درباره همه آسیبهایی که به محیطزیست کشور وارد شده، پاسخگو باشد.
نارضایتی فعالان زیستمحیطی از عملکرد سازمان حفاظت محیط زیست شیدا ملکی- بهار فصل مهاجرت لکلکها به نوار غربی کشور است. سالهاست بنا به دلایل جغرافیایی و زیستی، مهاباد و شهرها و روستاهای کردستان در همین فصل سال میزبان لکلکهایی میشود که فقط میخواهند از ایران گذر کنند. گذری که گاه و بیگاه با آسیبهای کم و بیشی برای این پرندهها همراه است. آلودگیهای محیطزیستی و عدم رسیدگی به جمعآوری زبالههای شهری پاگیر این پرندگان زبان بسته میشود و این بار یک انسان هم جانش را در راه نجات محیطزیست از دست میدهد. سکوت انسانها در مقابل آلودگیهای محیطزیستی مساله سادهای نیست که بتوان به سادگی از آن گذر کرد. همین سکوت و بیتوجهی در مقابل پرندههایی که در بطریهای پلاستیکی، گلوگیرشان میشد و خفه میشدند و پنجههایشان در زبالهها فرو میرفت و میمردند ادامهاش به جایی رسیده است که گونی پلاستیکی چندین روز به پای پرنده گیر کند و یک انسان برای نجات جان پرنده، جانش را از دست بدهد. پایان این سکوت این بار جان انسانی را گرفت که قلب و جانش برای حفاظت از محیطزیست میتپید. زبالههایی که جان انسان و طبیعت را گرفت به گزارش «جهان صنعت» حادثه مرگ مرد کشاورز مهابادی قلب همه مردم روستایی را که او در آن زندگی میکرد، به درد آورده است. سامان غزالی، عضو انجمن سبز مهاباد از عصر روز پنجشنبهای گفته است که دهیار روستا به ارگانهای محیطزیست زنگ میزند و از لکلکی میگوید که یک گونی به پایش چسبیده و نمیتواند پرواز کند. محیطزیست با آتشنشانی هماهنگ میکند تا برای نجات لکلک بروند اما دل ارسلان پیروتی تاب نمیآورد. به گفته غزالی امیرارسلان گفته است که لکلک با این وضعیت تا فردا صبح تلف میشود. وی برای نجات لکلک اعلام آمادگی میکند. بالای تیربرق میرود، لکلک را نجات میدهد و اما زمان پایین آمدن بال لک لک به سیم برقگیر میکند و آن اتفاقی که نباید بیفتد، میافتد. «امیر ارسلان» که لکلک را در آغوش دارد، دچار برقگرفتگی و لکلک در آغوش او خشک میشود. او هم در بیمارستان چشم از دنیا میبندد.یوسف پیروتی، برادر امیرارسلان، به «جهان صنعت» میگوید: برادرم از کودکی برای محیطزیست و مخصوصا حیوانات ارزش بسیار بالایی قائل بوده است و همیشه سعی میکرده تا جایی که در توانش هست برای نجات حیوانات و کمک به آنها تلاش کند. این بار هم نمیتوانست تحمل کند که لکلک زبانبسته زجر بکشد و او هیچ کاری برای نجات جان پرنده نکند. یوسف در حالی که بغض امانش را بریده است و صدای گریه مردانهاش را میتوان شنید میگوید: «برادرم رفته و حالا بار سنگین حمایت و حفاظت از خانوادهاش روی شانههای من مانده است. او سه دختر دارد و زنی 30 ساله که نمیدانم با این وضعیت اقتصادی ضعیفی که داریم چه طور باید از آنها هم حمایت کنم؟!» خانواده پیروتی، از وضعیت اقتصادی مناسبی برخوردار نیستند و دختر بزرگ آنها به دلیل فقر اقتصادی از ادامه تحصیل باز مانده است، اما حالا حتی پدر 39 ساله همان خانواده فقیر هم دیگر زنده نیست که بتواند پشتوانهای روحی برای خانوادهاش باشد. مردی جوان در روستایی کهنسال قربانی شده است و حالا غم و بار سنگین زندگیاش مانده است برای برادرش که از شدت غم و نگرانی برای خانواده برادرش تنها امیدش به خداست. لک لکها مهمان بهاری روستای «گابازله» از سویی دیگر، محمد درویش، معاون آموزش و مشارکتهای مردمی محیطزیست در واکنش به این اتفاق گفته است: «بهترین کار آن بود که ارسلان منتظر نیروهای امدادی میماند و خود اقدام به بالارفتن از تیر برق، بدون رعایت هنجارهای ایمنی مرتبط نمیکرد.» به گفته درویش در عین حال، این فاجعه بار دیگر ابعاد تازهای از بیتفاوتی برخی از ایرانیان را در رها کردن کیسههای پلاستیکی و نایلونی در طبیعت نشان میدهد.وی گفت: «شاید ارسلان باید میرفت تا من و تو بیشتر دریابیم که چرا پخش پلاستیک در طبیعت میتواند فاجعه بیافریند؟!» به گفته غزالی مردم منطقه مهاباد از جمله روستاهای اطراف تالاب کانی برازان به محیطزیست علاقه زیادی دارند. لک لکها هم که با بهار به سمت آنها میآیند در ذهن مردم این منطقه جایگاه ویژهای دارند. به گفته وی چند بار «اداره برق» تصمیم میگیرد تا لانههای لک لکهایی را که روی سیمهای برق قرار دارد خراب کند اما مردم محل اجازه نمیدهند. وی تعداد لکلکهای روستای «گابازله» را نمیداند اما مثلا تعداد لکلکهای دیگر روستای همسایه کانی برازان یعنی «قره داغ» را 62 به بالا عنوان میکند. مهابادیها در حفاظت از محیطزیست سنگ تمام گذاشتهاند، هرچند برای نخستین بار بود که کسی جانش را بر سر محیطزیست میگذاشت اما شکارچیان همین شهر بودند که در دو سال گذشته نهضت شکستن «تفنگ» را بنیان نهادند. این حرکت بسیاری از شهرهای دیگر را هم درگیر کرد و برای زنده ماندن محیطزیست «تفنگ کشان» راه افتاد. همچنین انجمنهای مختلف زیستمحیطی استان فقط برای تسلیت و همدردی به خانواده امیرارسلان به روستای گابازله رفتند. امیرارسلان سه دختر 17، 14 و 11 ساله دارد و مشخص نیست با این وضعیت معیشتی سازمان حفاظت محیط زیست از خانواده ارسلان حمایت خواهد کرد یا نه! بیتوجهی به محیطزیست انسانی زیستن را قربانی میکند امیرارسلان پیروتی، بیشک قربانی بیتوجهی به محیطزیست شده است. محیطی برای انسانی زیستن که سالهاست قید «انسانی» از آن گرفته شده است و عدهای تصور میکنند اهمیت به محیطزیست، نوعی تفکر مدرن و تازه متولد شده است که نباید خیلی هم به آن توجه کرد. فعالان محیطزیست که صدایشان بلند میشود و تلاششان نجات محیطزیست و زندگی سالم است را این روزها گاهی «روشنفکرنما» مینامند و کسی توجه نمیکند که زندگی در این آشفته بازار آلودگیهای محیطزیستی کاری بسیار دشوار است و یک روز هم این آلودگیها گریبان انسانها را خواهد گرفت. بهروز بهزاد، فعال محیطزیست، مدتی است برای یافتن جایی بهتر برای زندگی و محیطزیستی پاکیزهتر به شمال کشور مهاجرت کرده است و فعالیتهای زیستمحیطیاش را در همان مناطق شمال کشور ادامه میدهد. وی درباره اتفاقی که برای امیرارسلان پیروتی افتاده است به «جهان صنعت» میگوید: «این حادثه در واقع نمادی از آسیبهایی است که انسانهای ناآگاه به محیطزیست وارد میکنند. در سالهای اخیر دید انسانها نسبت به طبیعت تغییر بسیاری کرده است و متاسفانه احترامی که در گذشته برای محیطزیست قائل بودند روز به روز کمرنگ شده است و این بار جان یک انسان برای نجات طبیعت قربانی شده است. نباید فراموش کنیم که انسان قربانی حقیقی آسیب زدن به طبیعت است.» بهزاد در ادامه با اشاره به جشنها و مناسبتهای تقویمی که از گذشته در تاریخ و فرهنگ مردم ایران وجود داشته است، میگوید: تاریخ همواره این موضوع را نشان داده است که ایرانیان تعهد و احترام ویژهای برای محیطزیست قائل بودهاند. این موضوع را نه تنها میتوان با توجه به جشنهای متعدد مربوط به محیطزیست متوجه شد بلکه وجود آخرین گونههایی که در منطقه منقرض شدهاند و هنوز هم میتوان آخرین نمونههای آنها را در ایران دید، بر احترام ایرانیان به محیطزیست صحه میگذارد. اما متاسفانه هر روز از میزان توجه و احترام انسانها به محیطزیست کاسته میشود. وی تاکید میکند، کمرنگ شدن توجه انسانها به طبیعت و محیطزیست پدیدهای بسیار خطرناک و نگران کننده است. همین حادثه اخیر نشان میدهد که سکوت انسانها در مقابل آسیبهایی که به محیطزیست وارد میشود بسیار خطرناک است و به همین سرعت و سادگی میتواند زندگی و جان انسانها را تحت تاثیر قرار دهد. از سویی دیگر، شرایط اقتصادی باعث شده که انسانها نه تنها احترامی که در گذشته برای طبیعت و قداست آن قائل بودند از بین برود بلکه از منابع طبیعی سوءاستفاده کنند. اما با وجود همه این مشکلات، سوءاستفاده از طبیعت و آسیب رساندن به حیاتوحش روز به روز نگرانکنندهتر میشود و متاسفانه آینده وضعیت محیطزیست به شدت شکننده و آسیبپذیر شده است. فعالیتهای سازمان محیطزیست نمایشی است بهزاد در ادامه با انتقاد از کوتاهیهای سازمان حفاظت محیطزیست برای حفاظت از وضعیت زیستبوم و همچنین حفاظت از گونههای حیاتوحش میگوید: متاسفانه در طول یک دهه گذشته سازمان حفاظت محیطزیست به شدت در مقابل وظایفش کوتاهی کرده و آنچه را فعالان محیطزیست انتظار داشتهاند، اجرایی نکرده است. وی معتقد است سازمان حفاظت محیطزیست با استفاده از افرد ناکارآمد و کمدانش در حوزه محیطزیست به شدت به مسائل محیطزیستی کشور آسیب زده است و متاسفانه دیگر حتی کارشناسان میانرده که جوان و پرانرژی هم هستند به دلیل عدم پیگیریهای لازم از طرف سازمان حفاظت محیطزیست و همچنین به دلیل کوتاهی مدیران اصلی این سازمان انگیزه و انرژی خود را برای ادامه فعالیتهای جدی و منظم از دست دادهاند و این سازمان دچار رکود و رخوت شده است.به گفته بهزاد، فعالیتهای سازمان حفاظت محیطزیست اغلب نمایشی است و اگر روند اشتباه و رو به عقب برنامهریزیهای این سازمان و پیگیریهایش تغییر نکند، باید فکری جدی برای حل مشکلات محیطزیستی کشور کرد، چون به نظر نمیرسد برنامه این سازمان برای حل مشکلات کافی، جامع و مانع باشد، باید این سازمان از ابتدا بازسازی و نوسازی شود تا شاید بتوان به نتایج بهتری برای مشکلات محیطزیستی کشور رسید.وی به فروش زمین در مناطق شمالی کشور اشاره میکند و معتقد است مادامی که سازمان حفاظت محیطزیست، نسبت به مشهودترین تخلف زیستمحیطی که فروش و تغییر کاربری زمینهای کشاورزی و سواحل دریای شمال است، هیچ واکنشی نشان نمیدهد و سکوت میکند، نباید انتظار داشته باشیم مشکلات دیگر محیطزیستی کشور حل شود. متاسفانه هر روز شاهد این موضوع هستیم که سواحل شمال کشور فروخته میشوند و تبدیل شدهاند به ویلاهای خصوصی یا محل گشتوگذار و ویلاهای سازمانها و نهادهای دولتی و این سکوت بلندمدت سازمان حفاظت محیطزیست است که این مشکلات را هر روز بیشتر میکند و این سازمان بالاخره روزی باید درباره همه آسیبهایی که به محیطزیست کشور وارد شده، پاسخگو باشد.