«لطف تار» و لطفی آموزگار

«لطف تار» و لطفی آموزگار

دو سال از جمعه 12 اردیبهشت 1393 می‌گذرد و این یعنی دو سال تمام است که «تار» ایران «لطفی» ندارد. دیروز هم روز معلم بود و هم دومین سال مرگ استاد بزرگ موسیقی ایران، محمدرضا لطفی. ابزار معلمی تنها به گچ و تخته و ماژیک و دفتر و کتاب محدود نیست؛ بزرگ ابزار معلمی عشق است و این عشق است که اگر در چوبی خشک هم جلوه کند، «جمعه به مکتب آورد، طفل گریزپای را». نیز از راهگذار همین عشق است که سیم و پوست و چوب و مضراب، نقش گچ و تخته و دفتر و کتابی را بازی خواهند کرد که چون در دستان پرهنر تارنواز و نواساز سفر کرده ما می‌نشستند، او را ورای نغمه‌پردازی، در کسوت آموزگاری موی سپید و مهربان نمایش می‌دادند که با هر زخمه‌ای که بر ساز خویش می‌زد و با هر نوایی که می‌ساخت،‌ گوش هوش شاگردان حضوری و غیرحضوری خود را به تسخیر بانگ از دل برآمده تار خویش در می‌آورد پس استاد، آقای لطفی عزیز، روزتان مبارک. «لطفی» را همگان به آهنگسازی و آهنگ‌های ماندگاری که ساخته، می‌شناسند به «سپیده»، به «به یاد عارف» یا به «کاروان شهید». همچنین بسیاری لطفی را با نوازندگی‌های چیره‌دستانه تار و سه تار او به یاد می‌آورند آنجا که در آلبوم‌هایی چون «چهره به چهره»، «بیداد» و «معمای هستی» می‌توان جادوی هنرش را به گوش تماشا کرد. اما در کنار اینها، لطفی را باید به «آموزگار بودنش» نیز شناخت. در تاریخ موسیقی ایران همواره بوده‌اند، نوازندگان، آهنگسازان و خوانندگان بزرگی که هم هنر موسیقی و هم علم موسیقی را به مخاطبان خویش عرضه می‌کرده‌اند به این معنا که آنان از سویی با ساز یا آواز خویش هنر موسیقایی خویش را تقدیم گوش هوش لذت بر مردم می‌کرده‌اند و از سوی دیگر با آموختن ردیف و قاعده‌های موسیقی، کمر همت به تربیت شاگردانی می‌بسته‌اند که بتوانند در آینده، راه آنان و راه موسیقی ایرانی را ادامه دهند البته از این هنرمند- آموزگاران بزرگ، مستثنا هستند بی‌هنر- ناآموزگارانی که به محض یاد گرفتن نواختن یا خواندن دست و پا شکسته چند آهنگ و گوشه بااعتماد به نفسی کاذب، خود را در کسوت استادی موسیقی جا می‌زنند و در آموزشگاه‌های روییده چون قارچ شهرهای خرد و کلان، عمر و مال و ذوق فرزندان مردم را به باد فنا می‌دهند. به هر روی محمدرضا لطفی جزو هنرمند- آموزگاران اصیل موسیقی ایرانی است. او که خود در مکتب بزرگ موسیقیدانان آموزگار موسیقی ایرانی، همچون استادان روانشاد حاجی علی‌اکبرخان شهنازی،‌ نورعلی‌خان برومند، عبدالله‌خان دوامی، سعید هرمزی و حبیب‌الله صالحی درس موسیقی فراگرفته بود، زمانی که به معنای حقیقی، به مقام و مرتبه استادی رسید، راه استادان خویش را در پی گرفت و کوشید تا نسلی تازه برای موسیقی ایرانی تربیت کند. از این رو است که لطفی تصمیم گرفت «مکتبخانه میرزاعبدالله» را بنیان نهد. استاد سفرکرده موسیقی ایران، زمانی که این مکتبخانه را در اوایل دهه 60 بنیان نهاد، آرزوهای بزرگی برای ادامه آن در سر داشت، از این رو بود که پس از آنکه در سال 1385 که به ایران بازگشت، خونی تازه در رگ‌های مکتبخانه دمید و هرچه به شتاب‌تر کوشید در تربیت شاگردانی شایسته برای موسیقی ایرانی، گویی لطفی دریافته بود که چند سالی بیش مهلت ندارد و به زودی باید مهیای سفری بی‌بازگشت شود. اساس و شیوه کار مکتبخانه «میرزاعبدالله» در نام این مکتبخانه هویداست. اینکه لطفی نام «میرزاعبدالله»، بزرگ‌ردیف‌دان موسیقی ایرانی که ردیف حاضر موسیقی ایرانی دست‌پرورده روایت او و خانواده هنرمندش است را برای مکتبخانه خود برگزیده، به خوبی شیوه آموزشی وی را معرفی می‌کند. لطفی در «هنرستان آزاد موسیقی» خود، شیوه قدیمی تربیت شاگرد در موسیقی ایرانی را که همان روش سینه به سینه است، سرلوحه کار قرار داده بود. وی برای اینکه هنرجویان هرچه بیشتر خود را در فضای سنتی آموزش موسیقی ایرانی احساس کنند، کوشیده بود که ویژگی‌های ظاهری این هنرستان آزاد موسیقی هم هرچه نزدیک‌تر باشد به روح سنتی موسیقی ایرانی، از این روی بود که به جای اصطلاح رایج «آموزشگاه»، عنوان «مکتبخانه» را برای این هنرستان برگزیده بود. افزون بر این، در مکتبخانه لطفی خبری از میز و نیمکت نبود؛‌ استاد و هنرجویان دور تا دور اتاق، روی زمین، رو‌به‌روی هم می‌نشستند و مشق موسیقی می‌کردند و همین روی زمین نشستن، خود شگفتی است شاگرد را تا به دور از عادت، با ذوق بیشتری راز و رمز موسیقی «سنتی» را فرا گیرد. به گزارش ایرنا، حاصل سال‌ها معلمی استاد ‌لطفی در موسیقی ایرانی، تربیت شاگردان بسیاری در سن و سال‌های گوناگون بوده است؛ شاگردانی که اکنون بسیاری از آنها خود، شاگردانی دیگر پرورش داده‌اند. از جمله شاگردان استاد لطفی در سال‌های گوناگون، می‌توان از زیدالله طلوعی، مجید درخشانی، حمید متبسم و مازیار شاهی نام برد. اما جدای از مکتبخانه و گروه‌های شیدا، میراث هنری- آموزشی گرانبهایی که از استاد لطفی باقی است، همانا مجموعه اثرها و آلبوم‌هایی است که وی در طول سال‌ها فعالیت موسیقایی خویش پدید آورده و به یادگار نهاده است. فراموش نکنیم که این میراث معنوی ارزشمند، حاصل هنر مردی است که بحق «لطف تار» ایران بوده است و گرچه در سال‌های فعالیت خود، به ویژه در سال‌های پایانی عمر، از دوست و دشمن جفای فراوان دید اما به برکت همین میراث معنوی ماندگارش، هیچ‌گاه لطف خود را از عاشقان موسیقی ایرانی دریغ نکرده است حتی پس از سفر بی‌بازگشت خود. . .

دو سال از جمعه 12 اردیبهشت 1393 می‌گذرد و این یعنی دو سال تمام است که «تار» ایران «لطفی» ندارد. دیروز هم روز معلم بود و هم دومین سال مرگ استاد بزرگ موسیقی ایران، محمدرضا لطفی. ابزار معلمی تنها به گچ و تخته و ماژیک و دفتر و کتاب محدود نیست؛ بزرگ ابزار معلمی عشق است و این عشق است که اگر در چوبی خشک هم جلوه کند، «جمعه به مکتب آورد، طفل گریزپای را». نیز از راهگذار همین عشق است که سیم و پوست و چوب و مضراب، نقش گچ و تخته و دفتر و کتابی را بازی خواهند کرد که چون در دستان پرهنر تارنواز و نواساز سفر کرده ما می‌نشستند، او را ورای نغمه‌پردازی، در کسوت آموزگاری موی سپید و مهربان نمایش می‌دادند که با هر زخمه‌ای که بر ساز خویش می‌زد و با هر نوایی که می‌ساخت،‌ گوش هوش شاگردان حضوری و غیرحضوری خود را به تسخیر بانگ از دل برآمده تار خویش در می‌آورد پس استاد، آقای لطفی عزیز، روزتان مبارک. «لطفی» را همگان به آهنگسازی و آهنگ‌های ماندگاری که ساخته، می‌شناسند به «سپیده»، به «به یاد عارف» یا به «کاروان شهید». همچنین بسیاری لطفی را با نوازندگی‌های چیره‌دستانه تار و سه تار او به یاد می‌آورند آنجا که در آلبوم‌هایی چون «چهره به چهره»، «بیداد» و «معمای هستی» می‌توان جادوی هنرش را به گوش تماشا کرد. اما در کنار اینها، لطفی را باید به «آموزگار بودنش» نیز شناخت. در تاریخ موسیقی ایران همواره بوده‌اند، نوازندگان، آهنگسازان و خوانندگان بزرگی که هم هنر موسیقی و هم علم موسیقی را به مخاطبان خویش عرضه می‌کرده‌اند به این معنا که آنان از سویی با ساز یا آواز خویش هنر موسیقایی خویش را تقدیم گوش هوش لذت بر مردم می‌کرده‌اند و از سوی دیگر با آموختن ردیف و قاعده‌های موسیقی، کمر همت به تربیت شاگردانی می‌بسته‌اند که بتوانند در آینده، راه آنان و راه موسیقی ایرانی را ادامه دهند البته از این هنرمند- آموزگاران بزرگ، مستثنا هستند بی‌هنر- ناآموزگارانی که به محض یاد گرفتن نواختن یا خواندن دست و پا شکسته چند آهنگ و گوشه بااعتماد به نفسی کاذب، خود را در کسوت استادی موسیقی جا می‌زنند و در آموزشگاه‌های روییده چون قارچ شهرهای خرد و کلان، عمر و مال و ذوق فرزندان مردم را به باد فنا می‌دهند. به هر روی محمدرضا لطفی جزو هنرمند- آموزگاران اصیل موسیقی ایرانی است. او که خود در مکتب بزرگ موسیقیدانان آموزگار موسیقی ایرانی، همچون استادان روانشاد حاجی علی‌اکبرخان شهنازی،‌ نورعلی‌خان برومند، عبدالله‌خان دوامی، سعید هرمزی و حبیب‌الله صالحی درس موسیقی فراگرفته بود، زمانی که به معنای حقیقی، به مقام و مرتبه استادی رسید، راه استادان خویش را در پی گرفت و کوشید تا نسلی تازه برای موسیقی ایرانی تربیت کند. از این رو است که لطفی تصمیم گرفت «مکتبخانه میرزاعبدالله» را بنیان نهد. استاد سفرکرده موسیقی ایران، زمانی که این مکتبخانه را در اوایل دهه 60 بنیان نهاد، آرزوهای بزرگی برای ادامه آن در سر داشت، از این رو بود که پس از آنکه در سال 1385 که به ایران بازگشت، خونی تازه در رگ‌های مکتبخانه دمید و هرچه به شتاب‌تر کوشید در تربیت شاگردانی شایسته برای موسیقی ایرانی، گویی لطفی دریافته بود که چند سالی بیش مهلت ندارد و به زودی باید مهیای سفری بی‌بازگشت شود. اساس و شیوه کار مکتبخانه «میرزاعبدالله» در نام این مکتبخانه هویداست. اینکه لطفی نام «میرزاعبدالله»، بزرگ‌ردیف‌دان موسیقی ایرانی که ردیف حاضر موسیقی ایرانی دست‌پرورده روایت او و خانواده هنرمندش است را برای مکتبخانه خود برگزیده، به خوبی شیوه آموزشی وی را معرفی می‌کند. لطفی در «هنرستان آزاد موسیقی» خود، شیوه قدیمی تربیت شاگرد در موسیقی ایرانی را که همان روش سینه به سینه است، سرلوحه کار قرار داده بود. وی برای اینکه هنرجویان هرچه بیشتر خود را در فضای سنتی آموزش موسیقی ایرانی احساس کنند، کوشیده بود که ویژگی‌های ظاهری این هنرستان آزاد موسیقی هم هرچه نزدیک‌تر باشد به روح سنتی موسیقی ایرانی، از این روی بود که به جای اصطلاح رایج «آموزشگاه»، عنوان «مکتبخانه» را برای این هنرستان برگزیده بود. افزون بر این، در مکتبخانه لطفی خبری از میز و نیمکت نبود؛‌ استاد و هنرجویان دور تا دور اتاق، روی زمین، رو‌به‌روی هم می‌نشستند و مشق موسیقی می‌کردند و همین روی زمین نشستن، خود شگفتی است شاگرد را تا به دور از عادت، با ذوق بیشتری راز و رمز موسیقی «سنتی» را فرا گیرد. به گزارش ایرنا، حاصل سال‌ها معلمی استاد ‌لطفی در موسیقی ایرانی، تربیت شاگردان بسیاری در سن و سال‌های گوناگون بوده است؛ شاگردانی که اکنون بسیاری از آنها خود، شاگردانی دیگر پرورش داده‌اند. از جمله شاگردان استاد لطفی در سال‌های گوناگون، می‌توان از زیدالله طلوعی، مجید درخشانی، حمید متبسم و مازیار شاهی نام برد. اما جدای از مکتبخانه و گروه‌های شیدا، میراث هنری- آموزشی گرانبهایی که از استاد لطفی باقی است، همانا مجموعه اثرها و آلبوم‌هایی است که وی در طول سال‌ها فعالیت موسیقایی خویش پدید آورده و به یادگار نهاده است. فراموش نکنیم که این میراث معنوی ارزشمند، حاصل هنر مردی است که بحق «لطف تار» ایران بوده است و گرچه در سال‌های فعالیت خود، به ویژه در سال‌های پایانی عمر، از دوست و دشمن جفای فراوان دید اما به برکت همین میراث معنوی ماندگارش، هیچ‌گاه لطف خود را از عاشقان موسیقی ایرانی دریغ نکرده است حتی پس از سفر بی‌بازگشت خود. . .