سالار ایرانزاد - هدف غایی و نهایی از تمام برنامهریزیها و اقدامات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و...که توسط مسوولان، مدیران، صاحبنظران و صاحبمنصبان کشور انجام میشود علیالقاعده باید برای رسیدن به یک هدف مشخص باشد. و آن هم راحت زیستن مردم آن کشور است. این هدف بهطور عمده و در حداقل ممکن فراهم آوردن چهار نیاز اولیه و اساسی خوراک، پوشاک، درمان و مسکن است و البته تعلیم و تربیت، تفریحات سالم، امور فرهنگی و ورزشی، امنیت اجتماعی و سایر ضروریات زندگی نیز اگر فراهم باشند که خوشا به حال مردم آن جامعه، وگرنه حداقل خواسته و انتظار همان چهار نیاز اصلی است که از ضروریات زنده ماندن هستند. اصولا شان نزول و فلسفه قرار گرفتن افراد در موضع و مقام مسوولیت، مدیریت، وزارت و وکالت و... از اول این بوده و هست که بتوانند با استفاده از داشتههای جامعه و کشور و تقسیم عادلانه آنها، زندگی مقبول و موجهی را برای آحاد جامعه و کشور خود فراهم کنند. در ایران اما تا اندکی بیش از یک دهه شرایط همینطور بود یا لااقل نیت این بود که اینطور شود. اما با پدیدار شدن سالهای هزاره سوم، این رسالت و اعتقاد به تدریج رنگ باخت و همهچیز طور دیگری شد. به مرور اکثر قریب به اتفاق مدیران، مسوولان و صاحبمنصبان مملکت، هدف و ماموریت و رسالت خود را فقط در تثبیت موقعیت خود و در نهایت سپردن آن مقام و منصب و مکنت و ثروت به اولاد و بستگان خود متبلور دیدند و در این راستا ماراتن نفسگیری را آغاز کردند به طوری که مردم جا ماندند و فراموش شدند بجز مواقعی که به آنها نیاز باشد برای مشروعیت دادن به همان هدف و ماموریت. اگر به دور از حب، بغض و غرضورزی و بهگونهای منصفانه و عادلانه عملکرد مجلس نهم مورد بررسی و ارزیابی قرار گیرد و خداوند متعال بهعنوان ناظر و قاضی در این ارزیابی به شهادت گرفته شود، نتیجه چه خواهد شد؟ از صفر تا صد فرآیند نمایندگان ملت برای حفظ و صیانت از حقوق حقه مردم در این مجلس چه نمرهای را اخذ خواهند کرد؟ چقدر از وقت و انرژی آنها و همچنین امکانات و تسهیلاتی که بیتالمال در اختیار آنها قرار داد، صرف دفاع از منافع موکلانی شد که از شانههای خود برای بالا رفتن و تکیه زدن آنها بر سریر قدرت، نردبان ساخته بودند و در این میان اقلیت دلسوزی هم وجود داشتند که از این وضعیت و طرز نگرش همکاران خود رنج میبردند و دم برنمیآوردند وگرنه طرد میشدند. قرار نبوده و نیست که همه مردم از علم سیاست و امور پارلمانی سر درآورده و به آن آگاه باشند. همچنین بنا نیست که مردم از مباحث اقتصادی، دیپلماسی، فرهنگی، علمی و آموزشی، بهداشتی و درمانی و سایر موضوعاتی که در حیطه وظایف نمایندگان است و سایر اموری که در درون مجلس میگذرد، مطلع و صاحبنظر باشند. به همین خاطر کسانی را به نیابت و نمایندگی از طرف خود به آنجا میفرستند تا در دوران خدمت در مجلس به جای آنها و مانند خود آنها باشند با این امید و انتظار که ماحصل تصمیمات و اقداماتشان منافع شرعی و قانونی مردم را تامین کرده و آنها را از حداقل ضروریات زندگی برخوردار سازند. در ادامه مجلس هشتم و بهطور شدیدتر آنچه از مجلس نهم به گوش میرسید، برخوردها، رفتارها و فریادهای غیرمتعارف و ناموزون بود و استیضاحهای پیدرپی و گذاشتن چوب لای چرخ دولت یازدهم به هر دلیل و بهانهای غیر از ناکارآمدی احتمالی منتخبان رییسجمهور، همه اینها نه برای مردم و به نفع مردم، همه اینها نه برای ملت و منافع ملی بلکه برای کسب قدرت بیشتر، برای یارگیری بیشتر، برای برتری و سرآمد بودن و در نهایت برای هموارتر کردن راه برای انتخاب مجدد و قرار گرفتن دوباره در دور باطل. اگر چنین نبود، آنچه در آن مجلس گذشت، چرا دود سفیدی از دودکش این مجلس برنخاست و آنچه از این دودکش برآمد، دود سیاه و غبارآلودی بود که سینه طبقه متوسط و پایین جامعه را بیش از پیش خراشید و آزار داد. اختلاسهای نجومی، قاچاقهایی که کمر صنعت و کشاورزی کشور را شکست و دیناری بهعنوان مالیات به خزانه کشور وارد نکرد، اختلاف و فاصله طبقاتی در حدی حتی بیش از تصور آنهایی شد که خود در سقف این فاصله قرار گرفتهاند، بیکاری و تبعات بیشمار و شوم آن، بیصداقتی در اوج خود طی سالهای گذشته در قالب ارائه آمار کذب و بیپایه از کاهش بیکاری و تورم و جرم و جنایت، بیاخلاقی تا آنجایی که باور بعضی از مصداقهای آن برای همهکس مشکل و شاید غیرممکن است و صدها مورد و نمونه که بیان همه آنها مثنوی هفتادمن کاغذ میشود و اگر پدیدههایی از این قبیل در کشوری رخ میداد که مقید به دین خدا و ائمهاطهار نبود، جای تاسف و تعجب زیاد نبود اما برای جامعهای که خود را در خیلی از زمینههای اخلاقی و انسانی در جهان پیشرو قلمداد میکند، خیلی و دردناک است. برای قریب به اتفاق مردم معلوم و مشخص نیست که مسبب و مسوول این کسور و قصور و مشکلات چه فرد یا افراد یا نهاد و اداره و سازمانی هستند اما آنچه مردم یادشان است و به خوبی میدانند، این است که نمایندگانی دارند نه در دولت و نه در قوه قضاییه و نه در جای دیگر بلکه در مجلسی که خانه ملت خوانده میشود و قرار است تا جایی که میتواند با وضع قوانین و تکلیف آن به نهاد اجرایی کشور از چنین ناهنجاریهای اقتصادی و اجتماعی و سیاسی جلوگیری کند و آنجا که نمیتواند خود اقدام کند و منشا اثر موثری باشد، صادقانه و خالصانه مستندا مردم را در جریان امور قرار دهد. این است آن مجلسی که قرار است باشد. چقدر خوب و پسندیده است که نمایندگان جدید مردم از آنچه گذشته است، عبرت گیرند. به جای اندیشیدن به منافع آنی و آتی خود، نمایندگان قبلی حوزه خود را مورد بررسی قرار داده، عملکرد آنها را بهطور دقیق و همهجانبه زیر ذرهبین بگذارند. کارهای مثبت آنها را لیست کرده و به شکل بهتر و قوت بیشتری ادامه دهند و ناکارآمدی احتمالی آنها را! و هر آنچه نباید انجام میدادند و دادند و آنچه باید انجام میدادند و ندادند، بنویسند و پوستر کنند و در ابعاد بزرگ لیست کرده و مانند مرحوم تختی که عکس و پوستر رقبای جهانی خود را به دیوار اتاقش نصب کرده بود تا پایان دوره چهار ساله امانتداری خود به دیوار اتاق خود آویزان کنند تا در پایان این دوره نام نیکی از خود برجای گذاشته و آنچه درباره پیشینیان ناکارآمد قبلی آنها گفته و نوشته شده است، درباره آنها تکرار نشود.
سالار ایرانزاد - هدف غایی و نهایی از تمام برنامهریزیها و اقدامات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و...که توسط مسوولان، مدیران، صاحبنظران و صاحبمنصبان کشور انجام میشود علیالقاعده باید برای رسیدن به یک هدف مشخص باشد. و آن هم راحت زیستن مردم آن کشور است. این هدف بهطور عمده و در حداقل ممکن فراهم آوردن چهار نیاز اولیه و اساسی خوراک، پوشاک، درمان و مسکن است و البته تعلیم و تربیت، تفریحات سالم، امور فرهنگی و ورزشی، امنیت اجتماعی و سایر ضروریات زندگی نیز اگر فراهم باشند که خوشا به حال مردم آن جامعه، وگرنه حداقل خواسته و انتظار همان چهار نیاز اصلی است که از ضروریات زنده ماندن هستند. اصولا شان نزول و فلسفه قرار گرفتن افراد در موضع و مقام مسوولیت، مدیریت، وزارت و وکالت و... از اول این بوده و هست که بتوانند با استفاده از داشتههای جامعه و کشور و تقسیم عادلانه آنها، زندگی مقبول و موجهی را برای آحاد جامعه و کشور خود فراهم کنند. در ایران اما تا اندکی بیش از یک دهه شرایط همینطور بود یا لااقل نیت این بود که اینطور شود. اما با پدیدار شدن سالهای هزاره سوم، این رسالت و اعتقاد به تدریج رنگ باخت و همهچیز طور دیگری شد. به مرور اکثر قریب به اتفاق مدیران، مسوولان و صاحبمنصبان مملکت، هدف و ماموریت و رسالت خود را فقط در تثبیت موقعیت خود و در نهایت سپردن آن مقام و منصب و مکنت و ثروت به اولاد و بستگان خود متبلور دیدند و در این راستا ماراتن نفسگیری را آغاز کردند به طوری که مردم جا ماندند و فراموش شدند بجز مواقعی که به آنها نیاز باشد برای مشروعیت دادن به همان هدف و ماموریت. اگر به دور از حب، بغض و غرضورزی و بهگونهای منصفانه و عادلانه عملکرد مجلس نهم مورد بررسی و ارزیابی قرار گیرد و خداوند متعال بهعنوان ناظر و قاضی در این ارزیابی به شهادت گرفته شود، نتیجه چه خواهد شد؟ از صفر تا صد فرآیند نمایندگان ملت برای حفظ و صیانت از حقوق حقه مردم در این مجلس چه نمرهای را اخذ خواهند کرد؟ چقدر از وقت و انرژی آنها و همچنین امکانات و تسهیلاتی که بیتالمال در اختیار آنها قرار داد، صرف دفاع از منافع موکلانی شد که از شانههای خود برای بالا رفتن و تکیه زدن آنها بر سریر قدرت، نردبان ساخته بودند و در این میان اقلیت دلسوزی هم وجود داشتند که از این وضعیت و طرز نگرش همکاران خود رنج میبردند و دم برنمیآوردند وگرنه طرد میشدند. قرار نبوده و نیست که همه مردم از علم سیاست و امور پارلمانی سر درآورده و به آن آگاه باشند. همچنین بنا نیست که مردم از مباحث اقتصادی، دیپلماسی، فرهنگی، علمی و آموزشی، بهداشتی و درمانی و سایر موضوعاتی که در حیطه وظایف نمایندگان است و سایر اموری که در درون مجلس میگذرد، مطلع و صاحبنظر باشند. به همین خاطر کسانی را به نیابت و نمایندگی از طرف خود به آنجا میفرستند تا در دوران خدمت در مجلس به جای آنها و مانند خود آنها باشند با این امید و انتظار که ماحصل تصمیمات و اقداماتشان منافع شرعی و قانونی مردم را تامین کرده و آنها را از حداقل ضروریات زندگی برخوردار سازند. در ادامه مجلس هشتم و بهطور شدیدتر آنچه از مجلس نهم به گوش میرسید، برخوردها، رفتارها و فریادهای غیرمتعارف و ناموزون بود و استیضاحهای پیدرپی و گذاشتن چوب لای چرخ دولت یازدهم به هر دلیل و بهانهای غیر از ناکارآمدی احتمالی منتخبان رییسجمهور، همه اینها نه برای مردم و به نفع مردم، همه اینها نه برای ملت و منافع ملی بلکه برای کسب قدرت بیشتر، برای یارگیری بیشتر، برای برتری و سرآمد بودن و در نهایت برای هموارتر کردن راه برای انتخاب مجدد و قرار گرفتن دوباره در دور باطل. اگر چنین نبود، آنچه در آن مجلس گذشت، چرا دود سفیدی از دودکش این مجلس برنخاست و آنچه از این دودکش برآمد، دود سیاه و غبارآلودی بود که سینه طبقه متوسط و پایین جامعه را بیش از پیش خراشید و آزار داد. اختلاسهای نجومی، قاچاقهایی که کمر صنعت و کشاورزی کشور را شکست و دیناری بهعنوان مالیات به خزانه کشور وارد نکرد، اختلاف و فاصله طبقاتی در حدی حتی بیش از تصور آنهایی شد که خود در سقف این فاصله قرار گرفتهاند، بیکاری و تبعات بیشمار و شوم آن، بیصداقتی در اوج خود طی سالهای گذشته در قالب ارائه آمار کذب و بیپایه از کاهش بیکاری و تورم و جرم و جنایت، بیاخلاقی تا آنجایی که باور بعضی از مصداقهای آن برای همهکس مشکل و شاید غیرممکن است و صدها مورد و نمونه که بیان همه آنها مثنوی هفتادمن کاغذ میشود و اگر پدیدههایی از این قبیل در کشوری رخ میداد که مقید به دین خدا و ائمهاطهار نبود، جای تاسف و تعجب زیاد نبود اما برای جامعهای که خود را در خیلی از زمینههای اخلاقی و انسانی در جهان پیشرو قلمداد میکند، خیلی و دردناک است. برای قریب به اتفاق مردم معلوم و مشخص نیست که مسبب و مسوول این کسور و قصور و مشکلات چه فرد یا افراد یا نهاد و اداره و سازمانی هستند اما آنچه مردم یادشان است و به خوبی میدانند، این است که نمایندگانی دارند نه در دولت و نه در قوه قضاییه و نه در جای دیگر بلکه در مجلسی که خانه ملت خوانده میشود و قرار است تا جایی که میتواند با وضع قوانین و تکلیف آن به نهاد اجرایی کشور از چنین ناهنجاریهای اقتصادی و اجتماعی و سیاسی جلوگیری کند و آنجا که نمیتواند خود اقدام کند و منشا اثر موثری باشد، صادقانه و خالصانه مستندا مردم را در جریان امور قرار دهد. این است آن مجلسی که قرار است باشد. چقدر خوب و پسندیده است که نمایندگان جدید مردم از آنچه گذشته است، عبرت گیرند. به جای اندیشیدن به منافع آنی و آتی خود، نمایندگان قبلی حوزه خود را مورد بررسی قرار داده، عملکرد آنها را بهطور دقیق و همهجانبه زیر ذرهبین بگذارند. کارهای مثبت آنها را لیست کرده و به شکل بهتر و قوت بیشتری ادامه دهند و ناکارآمدی احتمالی آنها را! و هر آنچه نباید انجام میدادند و دادند و آنچه باید انجام میدادند و ندادند، بنویسند و پوستر کنند و در ابعاد بزرگ لیست کرده و مانند مرحوم تختی که عکس و پوستر رقبای جهانی خود را به دیوار اتاقش نصب کرده بود تا پایان دوره چهار ساله امانتداری خود به دیوار اتاق خود آویزان کنند تا در پایان این دوره نام نیکی از خود برجای گذاشته و آنچه درباره پیشینیان ناکارآمد قبلی آنها گفته و نوشته شده است، درباره آنها تکرار نشود.