ساختمان وزارت صنعت، معدن و تجارت واقع در خیابان شهید نجاتاللهی، کوچه شهید کلانتری صبح دیروز(18 اردیبهشت) به دلیل بدهی به شهرداری پلمب شد. روز- خارجی- جلوی در وزارت صنعت وزیر صنعت به همراه معاونش پشت در پلمب شده نشسته و معاونش این آهنگ را زمزمه میکند؛ پشت درهای بسته، نعمتزاده نشسته فحش میده به شهرداری، با یه دل شکسته تیوپ بیهواییم، شیپور بیصداییم پراید وانت زدیم، فکر میکنیم خداییم! نعمتزاده: چی میخونی واسه خودت وِز وِز میکنی؟ معاون: چیکار کنم خب رییس! دارم یه کاری میکنم وقت بگذره دیگه.. نعمتزاده: به جای آواز خوندن و خراب کردن آهنگ معین پاشو یه فکری بکن درو باز کنیم بریم توو! معاون: بلوکها سنگیه رییس..شمام ماشالا سن و سالتون زیاده ..از اول انقلاب وزیر بودین! اگه یه وزیر جوونتر بود میشد دوتایی بلوکها رو هُل بدیم درو باز کنیم نعمتزاده: این چیزا فضولیش به تو نیومده..پاشو قلاب بگیر من برم توو.. من تشنه خدمتم..هرچه سریعتر باید به مردم خودم خدمت کنم وگرنه تنگی نفس میگیرم معاون: چشم.. فقط قبلش یه سوال دارم نعمتزاده: بپرس زود باش معاون: واقعا تو کشور یه نفر نیست که در عرصه صنعت هم جوون باشه هم نخبه باشه؟ یعنی فقط شمایین؟ کس دیگه جز شما نداریم؟! نعمتزاده: باز بهت رو دادم دور برداشتی..به تو ربطی نداره.. حتما شایستهتر از من نیست که تشخیص میدن من وزیر باشم معاون پِقی میزند زیر خنده! نعمتزاده: واسه چی میخندی؟ زود باش قلاب بگیر معاون: ببین به چه روزی افتادیم که قالیباف یه کاری میکنه من قلاب بگیرم وزیر صنعت از نرده بره بالا تا به دفتر کارش برسه! نعمتزاده: به وقتش سر وقت اونم میرم فعلا قلاب بگیر معاون قلاب میگیرد و آقای نعمتزاده به سختی نردهها را میگیرد و از آن بالا میرود.. معاون: رییس برو بالا دیگه کاری نداره که..خوب شد شما وزیر ورزش نشدی! نعمتزاده: نمیتونم... نمیتووونم..دست و پام جون نداره منو بیار پایین! معاون: بیاین پایین..آروم بیاین پایین..این کارا واسه جووناس نه شمایی که از اول انقلاب وزیر بودین..من میرم زنگ بزنم بچههای حراست جرثقیل بیارن اینا رو از جلو در بردارن..ما خودمون پلمب میکنیم همینمون مونده شهرداری ما رو پلمب کنه!
ساختمان وزارت صنعت، معدن و تجارت واقع در خیابان شهید نجاتاللهی، کوچه شهید کلانتری صبح دیروز(18 اردیبهشت) به دلیل بدهی به شهرداری پلمب شد. روز- خارجی- جلوی در وزارت صنعت وزیر صنعت به همراه معاونش پشت در پلمب شده نشسته و معاونش این آهنگ را زمزمه میکند؛ پشت درهای بسته، نعمتزاده نشسته فحش میده به شهرداری، با یه دل شکسته تیوپ بیهواییم، شیپور بیصداییم پراید وانت زدیم، فکر میکنیم خداییم! نعمتزاده: چی میخونی واسه خودت وِز وِز میکنی؟ معاون: چیکار کنم خب رییس! دارم یه کاری میکنم وقت بگذره دیگه.. نعمتزاده: به جای آواز خوندن و خراب کردن آهنگ معین پاشو یه فکری بکن درو باز کنیم بریم توو! معاون: بلوکها سنگیه رییس..شمام ماشالا سن و سالتون زیاده ..از اول انقلاب وزیر بودین! اگه یه وزیر جوونتر بود میشد دوتایی بلوکها رو هُل بدیم درو باز کنیم نعمتزاده: این چیزا فضولیش به تو نیومده..پاشو قلاب بگیر من برم توو.. من تشنه خدمتم..هرچه سریعتر باید به مردم خودم خدمت کنم وگرنه تنگی نفس میگیرم معاون: چشم.. فقط قبلش یه سوال دارم نعمتزاده: بپرس زود باش معاون: واقعا تو کشور یه نفر نیست که در عرصه صنعت هم جوون باشه هم نخبه باشه؟ یعنی فقط شمایین؟ کس دیگه جز شما نداریم؟! نعمتزاده: باز بهت رو دادم دور برداشتی..به تو ربطی نداره.. حتما شایستهتر از من نیست که تشخیص میدن من وزیر باشم معاون پِقی میزند زیر خنده! نعمتزاده: واسه چی میخندی؟ زود باش قلاب بگیر معاون: ببین به چه روزی افتادیم که قالیباف یه کاری میکنه من قلاب بگیرم وزیر صنعت از نرده بره بالا تا به دفتر کارش برسه! نعمتزاده: به وقتش سر وقت اونم میرم فعلا قلاب بگیر معاون قلاب میگیرد و آقای نعمتزاده به سختی نردهها را میگیرد و از آن بالا میرود.. معاون: رییس برو بالا دیگه کاری نداره که..خوب شد شما وزیر ورزش نشدی! نعمتزاده: نمیتونم... نمیتووونم..دست و پام جون نداره منو بیار پایین! معاون: بیاین پایین..آروم بیاین پایین..این کارا واسه جووناس نه شمایی که از اول انقلاب وزیر بودین..من میرم زنگ بزنم بچههای حراست جرثقیل بیارن اینا رو از جلو در بردارن..ما خودمون پلمب میکنیم همینمون مونده شهرداری ما رو پلمب کنه!