فاطمه رحیمی- پس از درگذشت ناگهانی مهرداد اولادی در آخرین روز فروردینی که جامعه فوتبال را دوباره در بهت فرو برد، حرف و حدیث پیرامون اپیدمی شدن مرگ جوانان ورزشکار در جامعه بالا گرفت، هر کس چیزی میگفت؛ از خودکشی گرفته تا شایعاتی که فقط روح و روان خانواده آن مرحوم را بیش از پیش آزرده میکرد. یکشنبه گذشته از سوی دستگاه قضا اعلام شد که علت فوت اولادی نه خودکشی بلکه مصرف مواد مخدر و الکل بوده است. حال نقدی که میتوان به این ماجرا وارد کرد، این است که پس از کنجکاوی و حساس شدن افکار عمومی نسبت به پیگیری علت مرگ این بازیکن، مراجع مربوطه نباید به این صراحت علت مرگ را بازگو میکردند چراکه خانواده آن مرحوم در شهر کوچکی مثل قائمشهر، انگشتنمای خاص و عام شده و درد آنها افزایش یافته است. درد از دست دادن فرزند جوان از یک سو و نحوه فوت از سوی دیگر، تحمل رنج این فاجعه را برای آنها سختتر میکند. کاش کمی فکر قلب بیمار پدر مهرداد که تازه به دست تیغ جراحان سپرده شده بود را میکردیم، کاش کمی به فکر مادری بودیم که در آن شهر کوچک عرصه بر او تنگتر میشود، کاش و صدها ای کاش دیگر. چگونه است که پرونده مفسدان بزرگ مالی و متجاوزان به عنف و هزاران جرم و فساد دیگر، با نامهای اختصاری و محرمانه اعلام میشود اما علت مرگ بازیکن جوانی را که بازماندگانش پس از فوتش فشار زیادی را تحمل میکنند، این گونه صریح و علنی اعلام میکنند. اعلام این گونه موارد از جرایم نهتنها درس عبرت نیست بلکه آزردگی خاطر میآفریند و جز سرخوردگی برای جامعه ورزش کشور به ویژه فوتبال عایدی ندارد. مهرداد، قربانی جامعهای شد که بستر مناسبی برای ابتلا به اعتیاد و الکل و انواع فساد از هر نظر در آن برای جوان جویای نامی که از شهری کوچک آمده و غرق در زرق و برق کلانشهری مثل تهران شد، فراهم است. این واقعیت به معنی انکار شهرتزدگی و از هیچ به همه چیز رسیدن بازیکنانی از این دست نیست اما در جامعهای که به گفته وزیر بهداشت بیمحابا به سوی افسردگی و خشونت و انواع بیماریهای روانی پیش میرود، خودکشی حداقل اتفاق است. جامعهای که بیش از نیمی از جمعیتش را جوانان تشکیل میدهد و تنها یکی از رهاوردهای این دوران به اصطلاح پرشور برای اکثر قریب به اتفاق جامعه افسردگی، سرخوردگی، خشونت، اعتیاد و ناامیدی از آینده است. مهرداد اولادی به قول معروف مشت نمونه خروار بود از جامعه وازدهای که هر روز جوانان زیادی را به کام خود میکشد. کاش از دست رفتن مهرداد و مهردادها زنگ خطری برای آسیبشناسی و فرهنگسازی در خانوادهها در ابتدای امر و سپس در باشگاههای ورزشی به اصلاح فرهنگی باشد و مسوولان فقط نظارهگر نباشند و از پشت تریبون علت مرگ را فریاد نزنند.
فاطمه رحیمی- پس از درگذشت ناگهانی مهرداد اولادی در آخرین روز فروردینی که جامعه فوتبال را دوباره در بهت فرو برد، حرف و حدیث پیرامون اپیدمی شدن مرگ جوانان ورزشکار در جامعه بالا گرفت، هر کس چیزی میگفت؛ از خودکشی گرفته تا شایعاتی که فقط روح و روان خانواده آن مرحوم را بیش از پیش آزرده میکرد. یکشنبه گذشته از سوی دستگاه قضا اعلام شد که علت فوت اولادی نه خودکشی بلکه مصرف مواد مخدر و الکل بوده است. حال نقدی که میتوان به این ماجرا وارد کرد، این است که پس از کنجکاوی و حساس شدن افکار عمومی نسبت به پیگیری علت مرگ این بازیکن، مراجع مربوطه نباید به این صراحت علت مرگ را بازگو میکردند چراکه خانواده آن مرحوم در شهر کوچکی مثل قائمشهر، انگشتنمای خاص و عام شده و درد آنها افزایش یافته است. درد از دست دادن فرزند جوان از یک سو و نحوه فوت از سوی دیگر، تحمل رنج این فاجعه را برای آنها سختتر میکند. کاش کمی فکر قلب بیمار پدر مهرداد که تازه به دست تیغ جراحان سپرده شده بود را میکردیم، کاش کمی به فکر مادری بودیم که در آن شهر کوچک عرصه بر او تنگتر میشود، کاش و صدها ای کاش دیگر. چگونه است که پرونده مفسدان بزرگ مالی و متجاوزان به عنف و هزاران جرم و فساد دیگر، با نامهای اختصاری و محرمانه اعلام میشود اما علت مرگ بازیکن جوانی را که بازماندگانش پس از فوتش فشار زیادی را تحمل میکنند، این گونه صریح و علنی اعلام میکنند. اعلام این گونه موارد از جرایم نهتنها درس عبرت نیست بلکه آزردگی خاطر میآفریند و جز سرخوردگی برای جامعه ورزش کشور به ویژه فوتبال عایدی ندارد. مهرداد، قربانی جامعهای شد که بستر مناسبی برای ابتلا به اعتیاد و الکل و انواع فساد از هر نظر در آن برای جوان جویای نامی که از شهری کوچک آمده و غرق در زرق و برق کلانشهری مثل تهران شد، فراهم است. این واقعیت به معنی انکار شهرتزدگی و از هیچ به همه چیز رسیدن بازیکنانی از این دست نیست اما در جامعهای که به گفته وزیر بهداشت بیمحابا به سوی افسردگی و خشونت و انواع بیماریهای روانی پیش میرود، خودکشی حداقل اتفاق است. جامعهای که بیش از نیمی از جمعیتش را جوانان تشکیل میدهد و تنها یکی از رهاوردهای این دوران به اصطلاح پرشور برای اکثر قریب به اتفاق جامعه افسردگی، سرخوردگی، خشونت، اعتیاد و ناامیدی از آینده است. مهرداد اولادی به قول معروف مشت نمونه خروار بود از جامعه وازدهای که هر روز جوانان زیادی را به کام خود میکشد. کاش از دست رفتن مهرداد و مهردادها زنگ خطری برای آسیبشناسی و فرهنگسازی در خانوادهها در ابتدای امر و سپس در باشگاههای ورزشی به اصلاح فرهنگی باشد و مسوولان فقط نظارهگر نباشند و از پشت تریبون علت مرگ را فریاد نزنند.