کتابخوانی یا وقت‌‌گذرانی

کتابخوانی یا وقت‌‌گذرانی

مریم نوتاش- تا به حال از خودمان پرسیده‌ایم چند ساعت در روز، هفته و ماه‌های سال‌های زندگی‌مان را با کتاب گذرانده‌ایم. چند بار برای خریدن هدیه تولد عزیزان‌مان، کتاب مورد علاقه‌شان را نشان کرده‌ایم. کدام دفعه در فرصت منتظر ماندن‌مان در مطب پزشک یا انجام یک کار اداری با کتاب سرگرم شده‌ایم. از میان همه روزهایی که با کسالت می‌گذرانیم و از بین تمام شب‌هایی که بی‌خواب می‌شویم، هیچ‌گاه شده به سراغ کتاب‌هایی که سال‌ها کنج قفسه کتابخانه گرد و غبار گرفته‌اند، برویم. چرا آنقدر که ویترین جواهر‌فروشی‌ها و بوتیک‌ها ما را جذب می‌کنند، برای لحظه‌ای هر چند کوتاه جلوی مغازه‌های ساده کتابفروشی توقف نمی‌کنیم؟ آیا کودکان اطراف ما با همان اصراری که والدین‌شان را مجبور به خرید شکلات، بستنی و اسباب بازی‌های مد روز می کنند برای داشتن کتاب های جدید نیز پافشاری دارند؟ کدام فروشنده یا خانم خانه دار را سراغ دارید که ساعت های طولانی بیکاری‌شان را به خواندن کتاب اختصاص می دهند؟ چند درصد از نوجوانان و جوانان، همنشینی با این یار ساده و مهربان را به وقت گذرانی بی هدف در دنیای مجازی با همه جذابیت‌های فریبنده اش ترجیح می دهند؟ چه تعداد از اساتید و متخصصان هر رشته روزانه در زمینه تخصص‌شان مطالعه دارند و به قولی خود را با جدیدترین تولیدات علمی، به روز می‌کنند. از آخرین کتابی که خوانده‌ایم چقدر می‌گذرد؟ چند جمله از آن را به خاطر سپرده ایم یا در ما تاثیر عمیقی گذاشته است؟ مثلا جمله زیبا یا گزین گویه‌ای که شنیدنش برای دیگران خالی از لطف نباشد. این روزها در کنار این پرسش‌ها، سوالات دیگری هم اذهان هوشیار را به خود مشغول می‌کند، اینکه هر ساله از میان همه افرادی که در شلوغی‌های نمایشگاه کتاب از کنارمان می‌گذرند، کدام‌یک به واقع اهل مطالعه و کتابخوانی هستند و چه کسانی به نیت گشت و گذار و وقت گذرانی در میان غرفه‌های کتاب پرسه می‌زنند؟ آیا این استقبال میلیونی و این حضور به ظاهر شورانگیز بازدیدکنندگان نمایشگاه نوید خوشی از افزایش تعداد کتابخوان‌ها در کشور دارد؟ آیا در کشور ما میان آمار خرید سالانه کتاب با سرانه مطالعه هماهنگی معقولی وجود دارد یا از کتاب‌هایی که خریداری می‌شود به عنوان ابزاری برای نمایش تحصیلات و پرستیژ کاری و اجتماعی در انظار عمومی استفاده می‌شود‌؟ پاسخ به مجموع این پرسش‌ها سطح فرهنگ کتاب و کتابخوانی را در جامعه ما نشان میدهد. مواردی که در بدو امر چندان با اهمیت به نظر نمی‌رسند اما هر کدام بخشی از زندگی روزمره هر یک از ما را شکل می‌دهند و به عبارتی معرف عادات رفتاری زندگی ما هستند. در سال‌های اخیر حتی بدون دسترسی به آمارهای موثق و صرفا با مشاهده رفتارهای اجتماعی و عادت‌های زندگی روزانه افراد می‌توان به این باور رسید که افزایش میزان تحصیلات حتی در مقاطع عالی در بالابردن درصد کتابخوانی کار چندانی از پیش نبرده است و ما هنوز در مقام مقایسه با کشورهایی نظیر ژاپن، انگلیس، ترکیه، آمریکا و حتی برخی از کشورهای در حال توسعه جایگاه درخور و قابل قبولی نیافته‌ایم. آمارهای متفاوت و بعضا غیرموثق از سرانه کتابخوانی در شبانه روز در ایران با احتساب مطالعه کتب درسی و حتی خواندن مطالب اینترنتی هم نمی‌تواند میان درصد رو به رشد سواد تحصیلاتی و تمایل افراد به کتابخوانی تناسب توجیه‌پذیری برقرار کند. در این میان آگاهی از دلایلی که میان ما و این یار مهربان جدایی انداخته است، می‌تواند به سهم خود راه‌گشا باشد. به واقع ما باید از همان مسیری که از هم جدا شده‌ایم به هم بازگردیم. شاید گسترش تکنولوژی ارتباطی متهم ردیف اول این پرونده به نظر آید. رقیبی که با رنگ و لعاب فریبنده‌اش هر مخاطبی را با هر نوع سلیقه به خود جذب می‌کند. دسترسی آسان به منابع دست دوم از طریق دنیای مجازی هر کسی را برای رجوع مستقیم به متون اصلی کاهل می‌کند و این امر به نوعی رسانه‌های مکتوب را مهجور و بلااستفاده نگه می دارد. تکنولوژی ارتباطی جدید با ارائه اطلاعات متنوع اما سطحی، کم عمق و گاهی غیرموثق از موضوعات و مباحث متفاوت مخاطبان بی‌شماری برای خود دست و پا کرده و ساعت‌های طولانی افراد را به خود مشغول می‌کند. دنیایی که با همه جذابیت‌هایش سادگی و صداقت یار مهربان را ندارد. در تصور اغلب مردم ما کتابخانه مکان مناسبی برای نوجوانان و جوانانی است که خود را برای کنکور یا هر آزمون دیگری آماده می‌کنند و حضور یک زن خانه‌دار هنگام فراغت از کار خانه یا هر فرد شاغلی پس از اتمام کار روزانه برایشان جای تعجب دارد و این امر حاکی از عدم فرهنگ‌سازی مناسب و تشویق افراد برای تبدیل عمل کتابخوانی و مطالعه به یک عادت روزمره است. نظام آموزشی نیز در الگوسازی عادت‌های رفتاری و نهادینه کردن فرهنگ مطالعه در میان نسل سرنوشت‌ساز آینده چندان ثمربخش نبوده است. در اکثر موارد کتابخانه و موضوع کتابخوانی خارج از اولویت‌های مدارس، پیش پاافتاده و کم‌اهمیت تلقی شده و تنها به عنوان مساله‌ای حاشیه‌ای به آن پرداخته می‌شود و این بی‌توجهی منجر به بی‌علاقگی نوجوانان و جوانان به فرهنگ مطالعه می‌گردد. در حالی که شاکله اصلی عادت به کتابخوانی در همین دوران شکل می‌‌گیرد. دلایل بی‌مهری افراد نسبت به کتاب و فرهنگ مطالعه به همین جا ختم نمی‌شود، کمبود کتابخانه‌های مجهز نسبت به سطح استاندارد به‌ویژه در مقیاس محلی از دلایل‌ دیگر ضعف فرهنگ مطالعه در جامعه است. آمارها نشان می‌دهد که در وضعیت موجود ما حداقل به بیش از 10 هزارکتابخانه احتیاج داریم. با این حساب اگر رغبتی هم برای مطالعه در بین افراد وجود داشته باشد، کمبود فضای مناسب مطالعه و ازدحام و تراکم بالای تعداد افراد در فضاهای موجود علاقه‌مندان را از سر شوق و ذوق مطالعه میاندازد. از طرفی نیز طبیعی به نظر میرسد که جوانان و نوجوانان بیشتر زمان فراغت خود را در کافی‌نت‌ها، کافی‌شاپ‌ها و رستوران‌هایی بگذرانند که به تعداد قابل توجهی در همه محلات پیدا می‌شوند. به عبارت بهتر ضعف کمی فضای کتابخانه‌ها در کنار ناکارآمدی شرایط کیفی و امکانات آنها نمی‌تواند میل و رغبت مورد نظر را برای مطالعه در افراد برانگیزد. از قلم انداختن محیط خانواده و والدین از لیست دلایل ضعف فرهنگ کتابخوانی کم‌لطفی به درجه اولویت و اهمیت نهاد خانواده است. بدون تردید عادت‌های رفتاری افراد خانواده به خصوص بزرگ‌ترها در الگوسازی و شکل‌دهی شخصیت کوچک‌ترها تاثیرگذار است. باید توجه داشت که هیچ‌گاه توصیه‌های کلامی اثرگذاری عملکرد روزمره والدین را که بارها به چشم دیده می‌شوند و در ذهنیت افراد جای می‌گیرند نخواهد داشت. همچنین سهل‌انگاری مسوولان در پشتیبانی مالی از ناشران عمومی و تخصصی و به تبع آن هزینه‌های بالای تهیه کتاب برای خانواده‌ها، به تدریج یار مهربان را از سبد کالاهای فرهنگی خانواده‌ها حذف می‌کند. نابسامانی‌های وضعیت اقتصادی جامعه و مسایل و مشکلات مالی خانواده‌ها در اداره امور زندگی نیز پیش از همه کتاب و خوراک فکر افراد را نشانه می‌گیرد. در سطحی کلی‌تر عدم تبلیغات موثر و کافی از سوی رسانه‌های جمعی و مطبوعات، اهمال در معرفی کتاب‌های مناسب برای گروه‌های سنی مختلف از جانب متولیان فرهنگی و ضعف در سیستم پخش و توزیع کتاب در سطح جامعه هم از جمله دلایل افول فرهنگ کتابخوانی در جامعه ما قلمداد می‌شود. با توجه به گرایش بیش از اندازه افراد به سرگرمی‌های مفرح و پرجاذبه تکنولوژی ارتباطی جدید همراه دریافت حجم وسیعی از اخبار روز و اطلاعات متنوع، جامعه ما به تدریج در حال پرورش افرادی با اندوخته علمی سطحی و دانش دم‌دستی است که در زندگی روزمره‌شان برای تصمیم‌گیری‌های اساسی و انتخاب‌های سرنوشت‌ساز به همین سواد سطحی و کم‌عمق تکیه می‌کنند و گاهی با عملکردهای غیرمنطقی و عجولانه حیات اجتماعی جماعتی را به چالش کشیده و آنان را در موقعیت‌های بغرنج قرار می‌دهند که رهایی از آنها به راحتی میسر نیست. بنابراین باید به لحاظ فرهنگی تمهیداتی اندیشیده شود که از تکنولوژی‌های جدید حوزه رسانه‌ای بیشتر جهت برقراری ارتباطات آسان و فراگیر و اطلاع‌رسانی‌های مقطعی استفاده شود نه به‌عنوان منابع قابل استناد علمی. درخصوص نظام آموزشی نیز از تغییر رویه های جزئی در برنامه‌های آموزشی و پرورشی میتوان آغاز کرد. برای مثال مدارس می‌توانند ساعات مشخصی را در برنامه هفتگی دانش‌آموزان به مطالعات آزاد و خارج از کتب درسی اختصاص دهند تا نه‌تنها میل مطالعه در آنها افزایش یابد بلکه دانش‌آموزان بتوانند ذائقه خود را برای مطالعه پیدا کنند. این سیاست می‌تواند مسیر تحصیلی‌شان را نیز به درستی و با توجه به علاقه‌شان هدایت کند. در زمینه تبلیغات و به میدان آوردن رسانه‌های جمعی نیز خط‌مشی‌های فرهنگی دولت به میزان چشمگیری موثر خواهد بود. همچنین دولت می‌تواند با قرار دادن یارانه و فرجه‌های مالی برای ناشران فعال در چرخه چاپ، نشر و خرید کتاب خون تازه به جریان بیندازد. در میان همه مسایلی که فرهنگ کتابخوانی و مطالعه مستقیم یا غیر‌مستقیم با آنها مرتبط است، برگزاری سالانه نمایشگاه کتاب با تبلیغات پرسر و صدا و جمعیت قابل توجه بازدیدکنندگانش را نمی‌توان نادیده گرفت. حضور جمع کثیری از ناشران نام‌آشنا در کنار ناشران تازه‌کار اتفاق خجسته‌ای است که باید به فال نیک گرفته شود. دسترسی آسان و همزمان به مجموعه‌ای از کتب در حوزه‌های متنوع با قیمت‌های مناسب نیز از وجوه مثبت این گردهمایی سالانه است‌ اما در سال‌های اخیر نمایشگاه کتاب به پاتوقی برای گشت و گذار و تفریح مبدل شده، حضور غرفه‌های متعدد غیرمرتبط با فضای فرهنگی و عمدتا سرگرم‌کننده و تبلیغاتی حال و هوای نمایشگاه کتاب را از هدف اصلی‌اش دور کرده و بالطبع جمع کثیری از افرادی را که به سوی خود فراخوان می‌کند، از وادی کتاب و کتابخوانی بسیار فاصله دارند. همچنین شکل برپایی نمایشگاه به‌صورت 10 روز متوالی و سپس با وقف‌های یک‌ساله روند بازدید و بهره‌مندی را برای افراد علاقه‌مند دشوار می‌کند و در ایجاد میل و رغبت ماندگار در افراد به عادت نیکوی مطالعه راه به جایی نمی‌برد. برای بهبود شرایط و هدفمندی برگزاری نمایشگاهی با موضوعیت کتاب بیش از همه باید به فکر فراهم‌آوردن جوی فرهنگی، علمی، ادبی و هنری بود؛ فضایی که بتواند علاوه بر مخاطب خاص خود عامه مردم را هدفمند به سوی خود جلب کند نه اینکه مخاطبان اصلی خود را نیز از مسیرشان منحرف کند. همچنین با برگزاری چنین گردهمایی فرهنگی در طول سال و به دفعات است که می‌توان در فرآیند الگوسازی فرهنگ مطالعه در افراد گام بلندی برداشت. بی‌شک برای تبدیل یک عمل به عادت روزانه زندگی به تلاش و استمرار متوالی نیاز است تا به مرور زمان در تار و پود یک جامعه نفوذ کند و ضرورت و الزام پرداختن به آن برای همه افراد مسلم شود. به این ترتیب است که کتاب و کتابخوانی از قالب ایده و شعارهای دور از دسترس خارج شده و جامه برازنده واقعیت بر تن می‌کند و مطالعه به عادات روزانه افراد در اوقات فراغت، زمان‌های پرت و فرصت‌های بیکاری‌شان تبدیل می‌شود.

مریم نوتاش- تا به حال از خودمان پرسیده‌ایم چند ساعت در روز، هفته و ماه‌های سال‌های زندگی‌مان را با کتاب گذرانده‌ایم. چند بار برای خریدن هدیه تولد عزیزان‌مان، کتاب مورد علاقه‌شان را نشان کرده‌ایم. کدام دفعه در فرصت منتظر ماندن‌مان در مطب پزشک یا انجام یک کار اداری با کتاب سرگرم شده‌ایم. از میان همه روزهایی که با کسالت می‌گذرانیم و از بین تمام شب‌هایی که بی‌خواب می‌شویم، هیچ‌گاه شده به سراغ کتاب‌هایی که سال‌ها کنج قفسه کتابخانه گرد و غبار گرفته‌اند، برویم. چرا آنقدر که ویترین جواهر‌فروشی‌ها و بوتیک‌ها ما را جذب می‌کنند، برای لحظه‌ای هر چند کوتاه جلوی مغازه‌های ساده کتابفروشی توقف نمی‌کنیم؟ آیا کودکان اطراف ما با همان اصراری که والدین‌شان را مجبور به خرید شکلات، بستنی و اسباب بازی‌های مد روز می کنند برای داشتن کتاب های جدید نیز پافشاری دارند؟ کدام فروشنده یا خانم خانه دار را سراغ دارید که ساعت های طولانی بیکاری‌شان را به خواندن کتاب اختصاص می دهند؟ چند درصد از نوجوانان و جوانان، همنشینی با این یار ساده و مهربان را به وقت گذرانی بی هدف در دنیای مجازی با همه جذابیت‌های فریبنده اش ترجیح می دهند؟ چه تعداد از اساتید و متخصصان هر رشته روزانه در زمینه تخصص‌شان مطالعه دارند و به قولی خود را با جدیدترین تولیدات علمی، به روز می‌کنند. از آخرین کتابی که خوانده‌ایم چقدر می‌گذرد؟ چند جمله از آن را به خاطر سپرده ایم یا در ما تاثیر عمیقی گذاشته است؟ مثلا جمله زیبا یا گزین گویه‌ای که شنیدنش برای دیگران خالی از لطف نباشد. این روزها در کنار این پرسش‌ها، سوالات دیگری هم اذهان هوشیار را به خود مشغول می‌کند، اینکه هر ساله از میان همه افرادی که در شلوغی‌های نمایشگاه کتاب از کنارمان می‌گذرند، کدام‌یک به واقع اهل مطالعه و کتابخوانی هستند و چه کسانی به نیت گشت و گذار و وقت گذرانی در میان غرفه‌های کتاب پرسه می‌زنند؟ آیا این استقبال میلیونی و این حضور به ظاهر شورانگیز بازدیدکنندگان نمایشگاه نوید خوشی از افزایش تعداد کتابخوان‌ها در کشور دارد؟ آیا در کشور ما میان آمار خرید سالانه کتاب با سرانه مطالعه هماهنگی معقولی وجود دارد یا از کتاب‌هایی که خریداری می‌شود به عنوان ابزاری برای نمایش تحصیلات و پرستیژ کاری و اجتماعی در انظار عمومی استفاده می‌شود‌؟ پاسخ به مجموع این پرسش‌ها سطح فرهنگ کتاب و کتابخوانی را در جامعه ما نشان میدهد. مواردی که در بدو امر چندان با اهمیت به نظر نمی‌رسند اما هر کدام بخشی از زندگی روزمره هر یک از ما را شکل می‌دهند و به عبارتی معرف عادات رفتاری زندگی ما هستند. در سال‌های اخیر حتی بدون دسترسی به آمارهای موثق و صرفا با مشاهده رفتارهای اجتماعی و عادت‌های زندگی روزانه افراد می‌توان به این باور رسید که افزایش میزان تحصیلات حتی در مقاطع عالی در بالابردن درصد کتابخوانی کار چندانی از پیش نبرده است و ما هنوز در مقام مقایسه با کشورهایی نظیر ژاپن، انگلیس، ترکیه، آمریکا و حتی برخی از کشورهای در حال توسعه جایگاه درخور و قابل قبولی نیافته‌ایم. آمارهای متفاوت و بعضا غیرموثق از سرانه کتابخوانی در شبانه روز در ایران با احتساب مطالعه کتب درسی و حتی خواندن مطالب اینترنتی هم نمی‌تواند میان درصد رو به رشد سواد تحصیلاتی و تمایل افراد به کتابخوانی تناسب توجیه‌پذیری برقرار کند. در این میان آگاهی از دلایلی که میان ما و این یار مهربان جدایی انداخته است، می‌تواند به سهم خود راه‌گشا باشد. به واقع ما باید از همان مسیری که از هم جدا شده‌ایم به هم بازگردیم. شاید گسترش تکنولوژی ارتباطی متهم ردیف اول این پرونده به نظر آید. رقیبی که با رنگ و لعاب فریبنده‌اش هر مخاطبی را با هر نوع سلیقه به خود جذب می‌کند. دسترسی آسان به منابع دست دوم از طریق دنیای مجازی هر کسی را برای رجوع مستقیم به متون اصلی کاهل می‌کند و این امر به نوعی رسانه‌های مکتوب را مهجور و بلااستفاده نگه می دارد. تکنولوژی ارتباطی جدید با ارائه اطلاعات متنوع اما سطحی، کم عمق و گاهی غیرموثق از موضوعات و مباحث متفاوت مخاطبان بی‌شماری برای خود دست و پا کرده و ساعت‌های طولانی افراد را به خود مشغول می‌کند. دنیایی که با همه جذابیت‌هایش سادگی و صداقت یار مهربان را ندارد. در تصور اغلب مردم ما کتابخانه مکان مناسبی برای نوجوانان و جوانانی است که خود را برای کنکور یا هر آزمون دیگری آماده می‌کنند و حضور یک زن خانه‌دار هنگام فراغت از کار خانه یا هر فرد شاغلی پس از اتمام کار روزانه برایشان جای تعجب دارد و این امر حاکی از عدم فرهنگ‌سازی مناسب و تشویق افراد برای تبدیل عمل کتابخوانی و مطالعه به یک عادت روزمره است. نظام آموزشی نیز در الگوسازی عادت‌های رفتاری و نهادینه کردن فرهنگ مطالعه در میان نسل سرنوشت‌ساز آینده چندان ثمربخش نبوده است. در اکثر موارد کتابخانه و موضوع کتابخوانی خارج از اولویت‌های مدارس، پیش پاافتاده و کم‌اهمیت تلقی شده و تنها به عنوان مساله‌ای حاشیه‌ای به آن پرداخته می‌شود و این بی‌توجهی منجر به بی‌علاقگی نوجوانان و جوانان به فرهنگ مطالعه می‌گردد. در حالی که شاکله اصلی عادت به کتابخوانی در همین دوران شکل می‌‌گیرد. دلایل بی‌مهری افراد نسبت به کتاب و فرهنگ مطالعه به همین جا ختم نمی‌شود، کمبود کتابخانه‌های مجهز نسبت به سطح استاندارد به‌ویژه در مقیاس محلی از دلایل‌ دیگر ضعف فرهنگ مطالعه در جامعه است. آمارها نشان می‌دهد که در وضعیت موجود ما حداقل به بیش از 10 هزارکتابخانه احتیاج داریم. با این حساب اگر رغبتی هم برای مطالعه در بین افراد وجود داشته باشد، کمبود فضای مناسب مطالعه و ازدحام و تراکم بالای تعداد افراد در فضاهای موجود علاقه‌مندان را از سر شوق و ذوق مطالعه میاندازد. از طرفی نیز طبیعی به نظر میرسد که جوانان و نوجوانان بیشتر زمان فراغت خود را در کافی‌نت‌ها، کافی‌شاپ‌ها و رستوران‌هایی بگذرانند که به تعداد قابل توجهی در همه محلات پیدا می‌شوند. به عبارت بهتر ضعف کمی فضای کتابخانه‌ها در کنار ناکارآمدی شرایط کیفی و امکانات آنها نمی‌تواند میل و رغبت مورد نظر را برای مطالعه در افراد برانگیزد. از قلم انداختن محیط خانواده و والدین از لیست دلایل ضعف فرهنگ کتابخوانی کم‌لطفی به درجه اولویت و اهمیت نهاد خانواده است. بدون تردید عادت‌های رفتاری افراد خانواده به خصوص بزرگ‌ترها در الگوسازی و شکل‌دهی شخصیت کوچک‌ترها تاثیرگذار است. باید توجه داشت که هیچ‌گاه توصیه‌های کلامی اثرگذاری عملکرد روزمره والدین را که بارها به چشم دیده می‌شوند و در ذهنیت افراد جای می‌گیرند نخواهد داشت. همچنین سهل‌انگاری مسوولان در پشتیبانی مالی از ناشران عمومی و تخصصی و به تبع آن هزینه‌های بالای تهیه کتاب برای خانواده‌ها، به تدریج یار مهربان را از سبد کالاهای فرهنگی خانواده‌ها حذف می‌کند. نابسامانی‌های وضعیت اقتصادی جامعه و مسایل و مشکلات مالی خانواده‌ها در اداره امور زندگی نیز پیش از همه کتاب و خوراک فکر افراد را نشانه می‌گیرد. در سطحی کلی‌تر عدم تبلیغات موثر و کافی از سوی رسانه‌های جمعی و مطبوعات، اهمال در معرفی کتاب‌های مناسب برای گروه‌های سنی مختلف از جانب متولیان فرهنگی و ضعف در سیستم پخش و توزیع کتاب در سطح جامعه هم از جمله دلایل افول فرهنگ کتابخوانی در جامعه ما قلمداد می‌شود. با توجه به گرایش بیش از اندازه افراد به سرگرمی‌های مفرح و پرجاذبه تکنولوژی ارتباطی جدید همراه دریافت حجم وسیعی از اخبار روز و اطلاعات متنوع، جامعه ما به تدریج در حال پرورش افرادی با اندوخته علمی سطحی و دانش دم‌دستی است که در زندگی روزمره‌شان برای تصمیم‌گیری‌های اساسی و انتخاب‌های سرنوشت‌ساز به همین سواد سطحی و کم‌عمق تکیه می‌کنند و گاهی با عملکردهای غیرمنطقی و عجولانه حیات اجتماعی جماعتی را به چالش کشیده و آنان را در موقعیت‌های بغرنج قرار می‌دهند که رهایی از آنها به راحتی میسر نیست. بنابراین باید به لحاظ فرهنگی تمهیداتی اندیشیده شود که از تکنولوژی‌های جدید حوزه رسانه‌ای بیشتر جهت برقراری ارتباطات آسان و فراگیر و اطلاع‌رسانی‌های مقطعی استفاده شود نه به‌عنوان منابع قابل استناد علمی. درخصوص نظام آموزشی نیز از تغییر رویه های جزئی در برنامه‌های آموزشی و پرورشی میتوان آغاز کرد. برای مثال مدارس می‌توانند ساعات مشخصی را در برنامه هفتگی دانش‌آموزان به مطالعات آزاد و خارج از کتب درسی اختصاص دهند تا نه‌تنها میل مطالعه در آنها افزایش یابد بلکه دانش‌آموزان بتوانند ذائقه خود را برای مطالعه پیدا کنند. این سیاست می‌تواند مسیر تحصیلی‌شان را نیز به درستی و با توجه به علاقه‌شان هدایت کند. در زمینه تبلیغات و به میدان آوردن رسانه‌های جمعی نیز خط‌مشی‌های فرهنگی دولت به میزان چشمگیری موثر خواهد بود. همچنین دولت می‌تواند با قرار دادن یارانه و فرجه‌های مالی برای ناشران فعال در چرخه چاپ، نشر و خرید کتاب خون تازه به جریان بیندازد. در میان همه مسایلی که فرهنگ کتابخوانی و مطالعه مستقیم یا غیر‌مستقیم با آنها مرتبط است، برگزاری سالانه نمایشگاه کتاب با تبلیغات پرسر و صدا و جمعیت قابل توجه بازدیدکنندگانش را نمی‌توان نادیده گرفت. حضور جمع کثیری از ناشران نام‌آشنا در کنار ناشران تازه‌کار اتفاق خجسته‌ای است که باید به فال نیک گرفته شود. دسترسی آسان و همزمان به مجموعه‌ای از کتب در حوزه‌های متنوع با قیمت‌های مناسب نیز از وجوه مثبت این گردهمایی سالانه است‌ اما در سال‌های اخیر نمایشگاه کتاب به پاتوقی برای گشت و گذار و تفریح مبدل شده، حضور غرفه‌های متعدد غیرمرتبط با فضای فرهنگی و عمدتا سرگرم‌کننده و تبلیغاتی حال و هوای نمایشگاه کتاب را از هدف اصلی‌اش دور کرده و بالطبع جمع کثیری از افرادی را که به سوی خود فراخوان می‌کند، از وادی کتاب و کتابخوانی بسیار فاصله دارند. همچنین شکل برپایی نمایشگاه به‌صورت 10 روز متوالی و سپس با وقف‌های یک‌ساله روند بازدید و بهره‌مندی را برای افراد علاقه‌مند دشوار می‌کند و در ایجاد میل و رغبت ماندگار در افراد به عادت نیکوی مطالعه راه به جایی نمی‌برد. برای بهبود شرایط و هدفمندی برگزاری نمایشگاهی با موضوعیت کتاب بیش از همه باید به فکر فراهم‌آوردن جوی فرهنگی، علمی، ادبی و هنری بود؛ فضایی که بتواند علاوه بر مخاطب خاص خود عامه مردم را هدفمند به سوی خود جلب کند نه اینکه مخاطبان اصلی خود را نیز از مسیرشان منحرف کند. همچنین با برگزاری چنین گردهمایی فرهنگی در طول سال و به دفعات است که می‌توان در فرآیند الگوسازی فرهنگ مطالعه در افراد گام بلندی برداشت. بی‌شک برای تبدیل یک عمل به عادت روزانه زندگی به تلاش و استمرار متوالی نیاز است تا به مرور زمان در تار و پود یک جامعه نفوذ کند و ضرورت و الزام پرداختن به آن برای همه افراد مسلم شود. به این ترتیب است که کتاب و کتابخوانی از قالب ایده و شعارهای دور از دسترس خارج شده و جامه برازنده واقعیت بر تن می‌کند و مطالعه به عادات روزانه افراد در اوقات فراغت، زمان‌های پرت و فرصت‌های بیکاری‌شان تبدیل می‌شود.