صدای ندا را بشنوید

صدای ندا را بشنوید

فاطمه بیک‌پور- 16 اردیبهشت بود که خبری تکان‌دهنده از یک روزنامه محلی در زنجان پرده از تعرض به یک دانش‌آموز دختر 9 ساله در روستای قره‌محمد شهرستان خدابنده از سوی معلمش بر‌داشت. خبر را که می‌بینی پس از شوکه شدن از موضوع، جسارت روزنامه در تیتر یک کردن تعرض به کودک دختری را ستایش می‌کنی. هنوز از عمق رخداد هیچ نمی‌دانی. ندا دختری 9 ساله. 9 سالگی چه طعمی دارد؟ اصلا فرصت داشته کودکی کند؟ 9 سالگی اوج کودکی کردن‌های یک کودک است. ندا در 9 سالگی فرو ریخته و چیزی از کودکی کردن نمی‌داند. مدت‌هاست نمی‌داند و هر روز که می‌گذرد، اگر پژمرده‌تر از روز قبل نشود، دیگر ندای 9 ساله کودک هم نخواهد شد. دستانی دیگر به هر دلیلی که تن او را لمس کرده باشند، دستی غریبه بوده و ندا نتوانسته دست را کنار بزند. چون کودک است. چون ناتوان است. چون توان دفاع از خود و بدنش را ندارد. 16 اردیبهشت پرده کنار رفت. با خواندن گزارش و مصاحبه‌های بعدی با افراد مرتبط با پرونده در‌می‌یابی موضوع ریشه‌دار‌تر از این است. 9سالگی که از مدت‌ها قبل با آزار و اذیت آغاز شده. روزهایی که جان ندا به لبش می‌رسیده و به مادرش می‌گفته دلش نمی‌خواهد به مدرسه برود، اما دلیل آن را توضیح نمی‌داده. مادر او را به اجبار و فشار هر روز به مدرسه می‌فرستاده و این ندا بود که هر روز یک قدم به فرسودگی ذهن و روان نزدیک می‌شد. چندین ماه آزار و اذیت جسمی، جنسی و روحی علیه یک کودک معصوم. تاب و توان که از حد می‌گذرد، زمستان تقریبا تمام شده است. ندا لب به حقیقت باز می‌کند تا شاید بهارش‌ خزان نشود. بالاخره حرف می‌زند و می‌گوید از آزار و اذیت‌های معلم در کلاسی که 11 پسر و تنها یک دختر دیگر شاگردان آن هستند. «معلم»؛‌ ای کاش این واژه مقدس اینجا اینقدر آسیب نمی‌دید. اواخر ماه‌های سرد است که شکایت نخست خانواده ندا از معلم انجام می‌شود. اما راه به جایی نمی‌برد. آزار و اذیت معلم که ادامه پیدا می‌کند، تهدید هم چاشنی کار می‌شود و این بار اما پدر و مادر ندا سکوت نمی‌کنند. این بار حق دخترک‌شان را به گوش دنیا می‌رسانند و موضوع را رسانه‌ای می‌کنند تا شاید «داد» ندا را دریابند. این بار سردبیری منصف صدای ندا را به گوش همه می‌رساند. آنجاست که بار دیگر بی‌اعتمادی به مدرسه خود را به رخ می‌کشد.اگر فضای مناطق روستایی استان زنجان را بشناسید، وضعیت مدارس به گونه‌ای است که بسیاری از روستاها فقط تا مقطع ابتدایی برای دختران مدرسه دارند و پس از آن یا باید به مدارس شبانه‌روزی در شهر بروند یا دیگر ادامه تحصیلی وجود نخواهد داشت. با توجه به اینکه عمده خانواده‌ها توان یا تمایلی برای ادامه تحصیل دختران خود پس از ابتدایی را ندارند، در خانواده‌های زیادی دختران در سنین پایین عمدتا 13 تا 16 ساله ازدواج می‌کنند. با توجه به اتفاقی که اخیرا رخ داده، اعتماد خانواده‌ها برای تحصیل دختران روستا بیش از قبل سلب شده و شاید همین میزان فعلی هم اجازه ندهند دخترکان‌شان تحصیل کنند. آسیب بزرگ درست در این نقطه رخ می‌دهد؛ درست در نقطه‌ای که همه اعتماد به مدرسه فرو می‌ریزد. چه کسی قرار است پاسخگوی اعتماد و امنیت از دست رفته دختران در مدارس باشد؟ معلمی که باید همچون پدر باشد و محبت و علم خود را در اختیار کودکان قرار دهد، حالا تبدیل به عامل اصلی فرار دختران از درس خواندن خواهد شد. در آخرین خبر اعلام شد که دادگاه آزار و اذیت معلم را تعرض تشخیص نداده و تنها حکمی که پس از شکایت دوباره و دادگاهی شدن متهم ابلاغ شده، اتهام ارتباط نامشروع عنوان شده است. حکمی که سر و صدا و اعتراض زیادی را برانگیخت. حالا خانواده ندا تنها تا دوم خرداد فرصت دارند اعتراض خود را به حکم اعلام کنند. قرار است وکیلی از سوی یک موسسه خیریه به آنها کمک کند که البته هنوز وضعیت این مساله روشن نشده و زمان بسیار کم است. طارمی، دادستان خدابنده تنها مقام قضایی است که در مورد پرونده اعلام نظر کرده و به یک هفته‌نامه محلی در زنجان گفته: «هنوز این پرونده بسته نشده و نمی‌توان در مورد آن اظهارنظری کرد.» وضعیت روحی ندا بسیار بد و تحت درمان روانکاو است آموزش و پرورش استان زنجان هم پس از رسانه‌ای شدن مساله در دو حرف متناقض ابتدا کلا مساله تعرض را تکذیب کرد، سپس در گامی عقب‌تر اعلام کرد: «به شدت پیگیر این موضوع خواهیم بود.» در پرس‌و‌جوی وضعیت روحی ندا تنها فرزند این خانواده، مادرش عنوان کرد وضعیت روحی و روانی بسیار وخیمی دارد و تحت نظر روانکاو است.مساله آنجا تکان‌دهنده‌تر و تاثربرانگیزتر می‌شود که کودک چندین ماه در آزار و اذیت بوده و از طرف همین معلم تهدید می‌شده که به خانواده‌اش چیزی نگوید. ندا کودک 9 ساله با انداخته شدن به چاه تهدید می‌شده. معلم او را تهدید می‌کرده که اگر چیزی به مادرش بگوید، او را کتک خواهد زد. این کودک علاوه بر آزارهای جسمی و روحی که می‌دیده، ضرب و شتم هم می‌شده تا به کسی چیزی از حقیقت نگوید. حال سوال اینجاست این حجم از فشار مضاعف چطور در وجود نحیف یک کودک می‌گنجیده و این قدر تاب آورده؟ معلم قبل از شروع کار در این روستا پرونده دادگاهی داشت مادر جوان این کودک 9 ساله با بغض و اشک در گفت‌وگو با «جهان صنعت» عنوان می‌کند: «این معلم پیش از ورود به این روستا سابقه پرونده دادگاهی داشته و آموزش و پرورش هم از این موضوع مطلع بوده است. چرا به کسی که سابقه‌دار است، اجازه تدریس به کودکان می‌دهند؟» او در پاسخ به اینکه آموزش و پرورش تاکنون برای دفاع از حقوق از دست رفته خود و دخترشان چه کرده، عنوان می‌کند: «آنها از همان اسفند‌ماه در شکایت اول ما می‌دانستند این معلم بیمار است و مشکل دارد‌ اما سکوت کردند و هیچ اقدامی انجام ندادند. حالا هم که ما مساله را در روزنامه‌ها چاپ کردیم، ما را سرزنش می‌کنند که چرا موضوع را رسانه‌ای کردید؟ چرا مساله را خبری کردید؟ من هم محکم ایستادم و گفتم می‌خواستم بیشتر از این حق بچه‌ام پایمال نشود. خودم خواستم خبر را روزنامه‌ها چاپ کنند.» به گفته مادر ندا، این معلم فقط 25 تا 30 روز در زندان بود و حالا با وثیقه 200 میلیون تومانی آزاد است و پس فردا هم می‌فرستند در منطقه‌ای دیگر معلم جای دیگری شود. با خشم می‌گوید: «چرا اخراجش نمی‌کنند؟ چرا او را مجازات نمی‌کنند؟»‌ مادر ندا: معلم پیشنهاد پول به ما داد در نکته‌ای شگفت مادر ندا به ما عنوان می‌کند: «معلم مدرسه 50 میلیون تومان به من پیشنهاد داد که شکایتم را پس بگیرم و رضایت دهم.» از او می‌پرسم آیا آموزش و پرورش منطقه در جریان رشوه و پیشنهاد مالی که به شما داده، قرار گرفته است که می‌گوید: «بله اما اونها گفتن اونو ول کن. به حرف‌هاش اهمیت نده.» آموزش و پرورش در سکوت؛ پای حقم می‌ایستم «من پای حقم می‌ایستم.» این فریاد مادر نداست در همهمه «سکوت» مرگبار آموزش و پرورش، نهادی که مقصر اصلی به وقوع پیوستن چنین رخدادهایی است. با وضعیت نامناسب مالی که دارند، می‌گوید: «من هیچ پیشنهادی را قبول نمی‌کنم و فرش زیر پایم را می‌فروشم و دخترم را درمان می‌کنم.» پدر ندا یک کارگر ساده است. با توجه به آسیبی که ندا دیده، بهزیستی با کمک مددکاران اجتماعی و خود آموزش و پرورش باید هزینه درمان و کمک به طبیعی شدن وضعیت روحی و روانی و ذهنی کودک را بر عهده گیرند، اما به گفته یکی از فعالان حقوق کودک زنجان نه‌تنها آموزش و پرورش دلجویی خاصی از آنها نکرد‌ و آنها را بارها بابت رسانه‌ای شدن موضوع شماتت کرد، بلکه هیچ هزینه‌ای هم برای درمان و کمک به ندا متقبل نشده است. این خانواده بی‌بضاعت ندا هستند که هزینه روانکاو را در این وضعیت معیشتی دشوارشان پرداخت می‌کنند. انگار نه انگار کسی از بیرون از دایره تقدیر زندگی پر‌مشقت‌شان به آنها آسیب رسانده و حریم زندگی آنها را نقض کرده است که این‌طور خود خانواده همه جوره بهای آسیب به دخترشان را می‌دهند. ممکن است ندا در سن بلوغ خودکشی کند حالا نوازش‌های هر شب مادرش است که کمی، فقط کمی می‌تواند سایه امن روی سر و التیام تن ندا باشد تا بتواند این دوره مخرب و پرفشار را پشت سر بگذارد تا به گفته مددکاران وقتی به سن بلوغ رسید و متوجه شد دقیقا چه اتفاقی را از سر گذرانده، از شدت غم و ناراحتی دچار استیصال نشود و خودکشی نکند. جامعه‌ای که این روزها خبر خودکشی از هر نقطه آن به صورت آدم پرتاب می‌شود، آیا باید منتظر به ثمر نشستن یک آسیب دیگر شود یا به موقع با درمان تخصصی و احقاق حق و آرامش یافتن درون کودک و خانواده‌اش جلوی یک خودکشی دیگر از همین حالا گرفته شود؟ چندی بعد اگر اتفاقی برای آن کودک رخ دهد، فقط همهمه و قلم زدن در صفحات آسیب‌شناسی روزنامه‌ها که با هر شدت تلخی آنقدر عادی شده که رو به سِر شدن رفته‌اند، باقی خواهد ماند تا بیان کنند دلایل خودکشی دخترکی که جسم و جانش مورد آزار و اذیت کسی به نام «معلم» قرار گرفت. تا اینجا پرونده ندا به پزشکی قانونی ارجاع داده شده تا وضعیت روانی او بررسی شود. کمیته‌ای جهت پیگیری این موضوع تشکیل و از سویی دیگر برخی اظهارات امیدوار‌کننده هم از سوی برخی مقامات از جمله قاضی آن ناحیه مبنی بر اینکه حقی از خانواده ندا ضایع نخواهد شد عنوان شده است‌ اما باید دید به واقع چه میزان حق به ندا باز می‌گردد. نداهای زیادی هستند که صدایشان شنیده نمی‌شود یکی از فعالان حقوق کودکان در استان زنجان در گفت‌وگو با ما روی موضوع بسیار مهمی تاکید کرده و عنوان می‌کند: «مساله امروز ما فقط ندا نیست. ما نداهای زیادی در کشور داریم نه فقط دختر که پسران زیادی هم در معرض این‌گونه آزار و اذیت‌ها و آسیب‌ها قرار دارند‌ اما بسیاری از افراد در مورد اتفاق یا تعرضاتی که برایشان رخ می‌دهد، حرفی نمی‌زنند و از ترس آبرو و هزار قصه دیگر سکوت می‌کنند. معضل اصلی این است که باید نداها را دریابیم تا بیش از این نشوند». او بیان می‌کند: «چرا نباید اتفاقاتی از جمله فاجعه رخ‌داده علیه ندا رسانه‌ای شود؟ چرا آموزش و پرورش به جای آنکه به این خانواده‌ها و دانش‌آموزانی که تن و روح‌شان مورد تعرض و آسیب قرار می‌گیرد، کمک کند، دائم آنها را مورد فشار قرار می‌دهد که باید سکوت و نباید موضوع را رسانه‌ای کنید؟ این چه بدعتی است؟ آموزش و پرورش از دو ماه قبل از موضوع آزار و اذیت ندا توسط معلمش و شکایت اول مطلع بودند. اگر به فکر آبروی ندا و خانواده اش بودند چرا زودتر اقدامی در جهت احقاق حق این کودک نکردند؟»‌ این فعال حقوق کودکان با صراحت می‌گوید: قانونگذاران در مجلس باید قانون سفت و محکمی برای برخورد با این دست افراد درمدارس تصویب کنند تا به مجازات برسند و شاهد اتفاقاتی از این دست نباشیم. نه اینکه از یک مدرسه تعلیق شوند و در مدرسه دیگری تفکرات بیمارگونه خود را به نحو دیگری تخلیه کنند. آرامش و امنیت دانش آموزان در مدرسه باید برقرار شود.«ندا به لحاظ جسمی آسیب ندیده امابه لحاظ روحی نابود شده. چه چیز از روح این کودک باقی مانده است»؟ این فعال حقوق کودک با طرح پرسش‌هایی عنوان می‌کند: «اگر قانون برای حمایت کافی از کودکان و نوجوانان خلاء دارد چرا اصلاح نمی‌شود؟ این افراد باید مجازات شوند. ما عضو کنوانسیون بین‌المللی حمایت از حقوق کودکان هستیم. اما در عمل چقدر رعایت مفاد آن در جامعه مشاهده می‌شود؟» وی ادامه می‌دهد: «اگر در اجتماع این اتفاقات و آسیبها که همچون غده بدخیم سرطانی هستند را پنهان کنیم، ریشه می‌دوانند و روزی می‌رسد که دیگر نمی‌توان ریشه آلوده آن را از بین برد. زمانی هم که فعالان مربوط به آسیب‌های اجتماعی به دنبال حمایت اجتماعی و قانونی از حقوق کودکان می‌روند، با فریاد می‌گویند نباید آبروی بچه را با رسانه‌ای کردن موضوع ببرید». او با ابراز تاسف از شکل گیری این طرز تفکر اشتباه که نباید موضوعات تعرض و نقض حریم خصوصی کودکان در جامعه عنوان شود، تاکید می‌کند: «مدارس ما با این وضعیت در خطر هستند و اگر روند آلودگی اخلاقی به این صورت ادامه پیدا کند، هیچ امنیتی برای دانش‌آموزان نخواهیم داشت. چرا در برخی کشورها اگر دست معلم به کودکی بخورد او را دادگاهی و مجازات شدید می‌کنند‌ اما اینجا کودکی 9 ساله ماه‌ها مورد آزار و اذیت روحی و جسمی قرار گرفته، هیچ‌کس کاری برای حق آن کودک نمی‌کند؟»‌ مددکاری دیگر تاکید می‌کند که این قبیل کودکان باید تحت مراقبت شدید روانی قرار بگیرند و گفتار درمانی شوند‌ زیرا هر لحظه امکان به وقوع پیوستن اتفاقی جبران‌ناپذیر برای آنها خواهد بود. همچنین خاطر‌نشان می‌کند: پدر و مادرها باید بیش از این حواسشان به کودکشان در امور مدرسه باشد. تصور نکنند همه چیز در جامعه امن و امان است. وقتی کودکی می‌گوید نمی‌خواهم به مدرسه بروم او را وادار به مدرسه رفتن نکنند.علت را جویا شوند و بررسی کنند که چه اتفاقی رخ داده بچه نمی‌خواهد به مدرسه برود؟ بهمن کشاورز: حکم صادره استنباط قضایی است نه خلا قانونی حادثه رخ داده در مورد ندا، لزوم تجدیدنظر در دیدگاه‌های آموزش نسبت به مسایل جنسی را آشکار می‌کند. به عبارت دیگر باید به کودکان و نوجوانان در خصوص مسایل جنسی آگاهی‌های لازم داده شود به نحوی که آنها متوجه شوند روابطی که افراد با آنها برقرار می‌کنند، لزوما چیزی نیست که طبیعی و قابل قبول باشد، وظیفه مادران در این زمینه چه نسبت به دختربچه‌ها و چه در مورد پسربچه‌ها بسیار حساس‌تر و جدی‌تر از وظایف پدران است.مادر باید به بچه‌ها تفهیم کند (بفهماند) که قسمت‌هایی از بدن آنچنان است که هیچ‌کس حتی پدر و برادرش حق لمس کردن آن و دیدن آن را در غیاب مادر ندارند تا چه رسد به معلم و دوست و رفیق.بچه‌ها باید یاد بگیرند که هر نوع حرکت یا گفته غیرعادی و مشکوکی را فورا به مادر خود و بعدا به پدر منتقل کنند تا در مقابل عمل انجام شده‌ای مانند آنچه که در مورد این بچه مطرح است، قرار نگیریم.در عین حال بررسی قضایی این قضیه و نتایج حاصل از آن اگر شنیده‌های ما درست باشد، قابل تامل است. اینکه به علت عدم دخول یا از این عجیب‌تر با ادعا و فرض رضایت «مجنی‌علیها» به این رابطه راضی بوده، مورد را تجاوز تلقی نکنیم، بسیار غریب است. در ملاک‌ها و قوانین موجود و قبلی خود داریم که چنین نتیجه‌گیری را مسدود می‌کند. از آن جمله سن قانونی ازدواج که 13 سال است، مفاد قانون حمایت از کودکان و نوجوانان که همه افراد زیر 18 سال را در برمی‌گیرد، ضوابط موجود در نظام‌های حقوقی دیگر به طور معمول برقراری رابطه جنسی با افراد زیر 18 سال را عنف تلقی می‌کند زیرا در این نظام‌ ما نسبت به افراد زیر 18 سال فرض رضایت قابل تصور نیست، ضوابط قانون مجازات اسلامی جدید در خصوص افراد زیر 18 سال که مرتکب جرایم مستوجب حد و فساد می‌شوند و مقررات قانون مجازات عمومی اسبق که در مورد معلمان هرگاه نسبت به شادگردانشان مرتکب اعمال جنسی می‌شوند، قائل به تشدید مجازات بود. حاصل اینکه اگر قرار است کودکان ما به دست معلمانی از هر دو جنس سپرده شوند، باید این اطمینان وجود داشته باشد که از جهت جسمی و روحی در امان خواهند ماند و این منظور حاصل نمی‌شود مگر اینکه در استخدام کادر آموزشی نهایت دقت صورت گیرد و داوطلبان از جهات مختلف جسمی و روحی و روانی مورد معاینه و بررسی قرار گیرند و پس ازآن هم رفتار آنها در کلاس و خارج آن بدون اینکه زندگی خصوصی‌شان مخدوش شود، کاملا تحت نظارت باشند.حذف عنوان مجرمانه از اعمالی اینچنین در واقع پاک کردن صورت مساله است که مطمئنا هیچ دردی را دوا نخواهد کرد.با توجه به سنت‌ها و سوابق تاریخی کشور ما عدم برخورد قضایی و قانونی درست با این‌گونه اعمال احتمال توسل افراد به احقاق حق خصوصی و شخصی را بالا می‌برد که این می‌تواند آسیبی بسیار جدی و بسیارمخرب باشد. به نظر می‌رسد، اگر داده‌ها درست باشد در اینجا با سوء استنباط قضایی مواجه هستیم نه خلا قانونی. فرشید یزدانی: معلمان باید پیش از استخدام به لحاظ روانی بررسی شوند در یک هفته گذشته بازتاب رسانه‌ای زیادی در مورد پرونده ندا و اتفاق رخ داده برای او ایجاد شده است. شاید هیچ‌گاه زنجان، شهری که به متانت و بی‌حاشیه بودن مردمانش مشهور است، این طور بر سر زبان‌ها نیفتاده بود. اما این بار با چالشی نامناسب نامش گره خورده است. یکی از کسانی که به این اتفاق واکنش نشان داد «فرشید یزدانی فعال حقوق کودکان و دبیر شورای برنامه‌ریزی راهبردی تامین اجتماعی است. وی که با جمله خشونت در مدارس افزایش یافته است گفت‌وگوی خود با ما را آغاز کرد، تاکید می‌کند: «این معلم بیمار است و باید به لحاظ روانی مورد بررسی قرار گیرد، درمان شده و انفصال از خدمت شود. چون در هر نقطه دیگری مشغول به کار گردد، همین اتفاق بار دیگر به نحو دیگری رخ خواهد داد. در واقع، معلمانی که در آموزش و پرورش استخدام می‌شوند، باید به لحاظ روانی مورد بررسی قرار بگیرند. آموزش و پرورش باید نگاه جدی‌تری به این موضوعات داشته باشد و برخورد محکم‌تری صورت دهد. شاید در نقاط دیگری هم اتفاقاتی از این دست از سوی هر کسی رخ داده باشد و اما موضوع به دلیل ترس ‌یا تبعات بعدی آن پنهان مانده باشد. آموزش و پرورش باید هزینه درمان ندا را تامین کند یزدانی تاکید می‌کند: «آموزش و پرورش در این مورد خاص باید پاسخگوی عملکرد معلمان خود باشد و هزینه درمان ندا دانش‌آموز آسیب دیده از این فاجعه را پرداخت کند. آنها موظفند مسوولیت درمان ندا را بر عهده بگیرند». وی تاکید می‌کند: برخورد آموزش و پرورش منطقی نیست و نگاهی که به کودک آسیب دیده دارد، نگاهی مردسالارانه است. مقصر اصلی خود سازمان آموزش و پرورش است. او با طرح سوال از آموزش و پرورش عنوان می‌کند: «چرا زمانی که یک بار شکایت صورت گرفته و سابقه معلم از پیش هم مشخص بوده، این سازمان موضوع را پیگیری نکرده و سکوت کرده و معلم هم به رویه خود ادامه داده است؟ من معتقدم اول از همه خود آموزش و پرورش باید پاسخگو باشد. مجلس باید طرح سوال کند و از این سازمان بخواهد مساله را به شدت پیگیری کرده و وضعیت کودک را مورد بررسی و درمان قرار دهد. همچنین مجلس جدید باید قانون مربوط به کودکان و نوجوانان را که پنج سال است در راه تصویب شدن قرار دارد و تاکنون به دلایل مختلف تصویب نشده، پیگیری و تصویب کند تا کودکان به حقوق درست خود دست یابند.» به کودکان بگویید نگذارید هرکسی بدن‌شان را لمس کند یزدانی در لزوم آموزش برخی نکات در خصوص حریم خصوصی‌شان به دانش‌آموزان می‌گوید: آموزش و پرورش وظیفه دارد بخشی از مهارت‌های زندگی و آموزش این مساله که هیچ‌کس حق ندارد بدن آنها را لمس کند و به آنها دست بزند یا به آنها تعرض کند را به دانش آموزان آموزش دهد و در واقع قدرت نه گفتن را در آنها تقویت کند. این نیاز کودکان است. متاسفانه در مدارس ما این مسایل تابو در نظر گرفته شده و اجرایی نمی‌شود. خانواده‌ها هم باید در کنار مدرسه توجه داشته باشند وقتی کودکشان به سختی به مدرسه می‌رود در جست‌وجوی علت باشند.این فعال حقوق کودکان تاکید می‌کند: مدارس باید آموزش دهند که هر اتفاقی برای کودکی رخ دهد، آنها به این اطمینان برسند که فقط خانواده‌هایشان مورد اعتماد هستند و باید مسایل و آسیب‌هایی که می‌بینند را با آنها مطرح کنند.یزدانی از سویی دیگر در خصوص مقوله روند قضایی این پرونده به ما می‌گوید: «اینکه در اظهارات اولیه عنوان شده صرفا ارتباط نامشروع شکل گرفته، این یعنی خود کودک هم تمایل داشته و مقصر است! اساسا چطور این مساله امکان‌پذیر است؟ سن ازدواج برای دختر 13 سال است. کودک 9 ساله نمی‌توانسته خواسته باشد یا رضایت داشته باشد که با فردی بزرگ‌تر از خود ارتباط نامشروع داشته باشد. او کودک است و توان این کار را ندارد.» رسانه‌ها باید فعالانه به دنبال حق ندا باشند «متاسفانه برخی نظریه‌ها به این صورت است که به جای آنکه عفونت را نشان دهیم تا درمان شود و وضعیت چرکی به مراتب بدتری پیدا نکند، ترجیح می‌دهیم عفونت را پنهان کنیم تا چرکش دیده نشود.» این را یزدانی فعال با سابقه حقوق کودکان می‌گوید که در خصوص ازدواج کودکان هم فعالیت پژوهشی قابل ذکری داشته است. وی معتقد است نهادهای مدنی حمایت‌کننده و فعالان اجتماعی و رسانه‌ها نباید بگذارند این عفونت‌ها از دید جامعه پنهان بمانند و باید جهت رسیدن این کودک به حق خود تلاش کنند. یزدانی محکم‌تر از قبل یادآور می‌شود: «مهم است به خاطر همه کودکان باید حمایت از خانواده ندا برای رسیدن به حقشان انجام شود. در واقع آسیب رساندن و تعرض به روح و روان کودکان باید تابو باشد، نه برملا کردن آن فجایع. گاهی اوقات فشار زیاد می‌شود که نباید موضوعاتی از این قبیل را رسانه‌ای کنید و با شما برخورد خواهد شد اگر در قبال مشکلات اینچنینی سکوت نکنید‌ اما نباید این طور باشد.» وی با تاکید بر هوشیارتر شدن خانواده‌ها از آنها درخواست می‌کند به شدت حواسشان به کودکانشان و معضلات و آسیب‌هایی که آنها را تهدید می‌کند، باشد‌ زیرا زمانی که کودکی آسیب روحی و روانی و ذهنی می‌بیند و حریم خصوصی او نقض می‌شود، مشخص نیست بتواند تا آخر عمر خود را بازیابی و بازسازی کند. اثرات این‌گونه لطمات تا آخر عمر باقی می‌مانند. پس آنها را بیش از پیش دریابیم. ندا‌ها را بیش از پیش دریابیم.

فاطمه بیک‌پور- 16 اردیبهشت بود که خبری تکان‌دهنده از یک روزنامه محلی در زنجان پرده از تعرض به یک دانش‌آموز دختر 9 ساله در روستای قره‌محمد شهرستان خدابنده از سوی معلمش بر‌داشت. خبر را که می‌بینی پس از شوکه شدن از موضوع، جسارت روزنامه در تیتر یک کردن تعرض به کودک دختری را ستایش می‌کنی. هنوز از عمق رخداد هیچ نمی‌دانی. ندا دختری 9 ساله. 9 سالگی چه طعمی دارد؟ اصلا فرصت داشته کودکی کند؟ 9 سالگی اوج کودکی کردن‌های یک کودک است. ندا در 9 سالگی فرو ریخته و چیزی از کودکی کردن نمی‌داند. مدت‌هاست نمی‌داند و هر روز که می‌گذرد، اگر پژمرده‌تر از روز قبل نشود، دیگر ندای 9 ساله کودک هم نخواهد شد. دستانی دیگر به هر دلیلی که تن او را لمس کرده باشند، دستی غریبه بوده و ندا نتوانسته دست را کنار بزند. چون کودک است. چون ناتوان است. چون توان دفاع از خود و بدنش را ندارد. 16 اردیبهشت پرده کنار رفت. با خواندن گزارش و مصاحبه‌های بعدی با افراد مرتبط با پرونده در‌می‌یابی موضوع ریشه‌دار‌تر از این است. 9سالگی که از مدت‌ها قبل با آزار و اذیت آغاز شده. روزهایی که جان ندا به لبش می‌رسیده و به مادرش می‌گفته دلش نمی‌خواهد به مدرسه برود، اما دلیل آن را توضیح نمی‌داده. مادر او را به اجبار و فشار هر روز به مدرسه می‌فرستاده و این ندا بود که هر روز یک قدم به فرسودگی ذهن و روان نزدیک می‌شد. چندین ماه آزار و اذیت جسمی، جنسی و روحی علیه یک کودک معصوم. تاب و توان که از حد می‌گذرد، زمستان تقریبا تمام شده است. ندا لب به حقیقت باز می‌کند تا شاید بهارش‌ خزان نشود. بالاخره حرف می‌زند و می‌گوید از آزار و اذیت‌های معلم در کلاسی که 11 پسر و تنها یک دختر دیگر شاگردان آن هستند. «معلم»؛‌ ای کاش این واژه مقدس اینجا اینقدر آسیب نمی‌دید. اواخر ماه‌های سرد است که شکایت نخست خانواده ندا از معلم انجام می‌شود. اما راه به جایی نمی‌برد. آزار و اذیت معلم که ادامه پیدا می‌کند، تهدید هم چاشنی کار می‌شود و این بار اما پدر و مادر ندا سکوت نمی‌کنند. این بار حق دخترک‌شان را به گوش دنیا می‌رسانند و موضوع را رسانه‌ای می‌کنند تا شاید «داد» ندا را دریابند. این بار سردبیری منصف صدای ندا را به گوش همه می‌رساند. آنجاست که بار دیگر بی‌اعتمادی به مدرسه خود را به رخ می‌کشد.اگر فضای مناطق روستایی استان زنجان را بشناسید، وضعیت مدارس به گونه‌ای است که بسیاری از روستاها فقط تا مقطع ابتدایی برای دختران مدرسه دارند و پس از آن یا باید به مدارس شبانه‌روزی در شهر بروند یا دیگر ادامه تحصیلی وجود نخواهد داشت. با توجه به اینکه عمده خانواده‌ها توان یا تمایلی برای ادامه تحصیل دختران خود پس از ابتدایی را ندارند، در خانواده‌های زیادی دختران در سنین پایین عمدتا 13 تا 16 ساله ازدواج می‌کنند. با توجه به اتفاقی که اخیرا رخ داده، اعتماد خانواده‌ها برای تحصیل دختران روستا بیش از قبل سلب شده و شاید همین میزان فعلی هم اجازه ندهند دخترکان‌شان تحصیل کنند. آسیب بزرگ درست در این نقطه رخ می‌دهد؛ درست در نقطه‌ای که همه اعتماد به مدرسه فرو می‌ریزد. چه کسی قرار است پاسخگوی اعتماد و امنیت از دست رفته دختران در مدارس باشد؟ معلمی که باید همچون پدر باشد و محبت و علم خود را در اختیار کودکان قرار دهد، حالا تبدیل به عامل اصلی فرار دختران از درس خواندن خواهد شد. در آخرین خبر اعلام شد که دادگاه آزار و اذیت معلم را تعرض تشخیص نداده و تنها حکمی که پس از شکایت دوباره و دادگاهی شدن متهم ابلاغ شده، اتهام ارتباط نامشروع عنوان شده است. حکمی که سر و صدا و اعتراض زیادی را برانگیخت. حالا خانواده ندا تنها تا دوم خرداد فرصت دارند اعتراض خود را به حکم اعلام کنند. قرار است وکیلی از سوی یک موسسه خیریه به آنها کمک کند که البته هنوز وضعیت این مساله روشن نشده و زمان بسیار کم است. طارمی، دادستان خدابنده تنها مقام قضایی است که در مورد پرونده اعلام نظر کرده و به یک هفته‌نامه محلی در زنجان گفته: «هنوز این پرونده بسته نشده و نمی‌توان در مورد آن اظهارنظری کرد.» وضعیت روحی ندا بسیار بد و تحت درمان روانکاو است آموزش و پرورش استان زنجان هم پس از رسانه‌ای شدن مساله در دو حرف متناقض ابتدا کلا مساله تعرض را تکذیب کرد، سپس در گامی عقب‌تر اعلام کرد: «به شدت پیگیر این موضوع خواهیم بود.» در پرس‌و‌جوی وضعیت روحی ندا تنها فرزند این خانواده، مادرش عنوان کرد وضعیت روحی و روانی بسیار وخیمی دارد و تحت نظر روانکاو است.مساله آنجا تکان‌دهنده‌تر و تاثربرانگیزتر می‌شود که کودک چندین ماه در آزار و اذیت بوده و از طرف همین معلم تهدید می‌شده که به خانواده‌اش چیزی نگوید. ندا کودک 9 ساله با انداخته شدن به چاه تهدید می‌شده. معلم او را تهدید می‌کرده که اگر چیزی به مادرش بگوید، او را کتک خواهد زد. این کودک علاوه بر آزارهای جسمی و روحی که می‌دیده، ضرب و شتم هم می‌شده تا به کسی چیزی از حقیقت نگوید. حال سوال اینجاست این حجم از فشار مضاعف چطور در وجود نحیف یک کودک می‌گنجیده و این قدر تاب آورده؟ معلم قبل از شروع کار در این روستا پرونده دادگاهی داشت مادر جوان این کودک 9 ساله با بغض و اشک در گفت‌وگو با «جهان صنعت» عنوان می‌کند: «این معلم پیش از ورود به این روستا سابقه پرونده دادگاهی داشته و آموزش و پرورش هم از این موضوع مطلع بوده است. چرا به کسی که سابقه‌دار است، اجازه تدریس به کودکان می‌دهند؟» او در پاسخ به اینکه آموزش و پرورش تاکنون برای دفاع از حقوق از دست رفته خود و دخترشان چه کرده، عنوان می‌کند: «آنها از همان اسفند‌ماه در شکایت اول ما می‌دانستند این معلم بیمار است و مشکل دارد‌ اما سکوت کردند و هیچ اقدامی انجام ندادند. حالا هم که ما مساله را در روزنامه‌ها چاپ کردیم، ما را سرزنش می‌کنند که چرا موضوع را رسانه‌ای کردید؟ چرا مساله را خبری کردید؟ من هم محکم ایستادم و گفتم می‌خواستم بیشتر از این حق بچه‌ام پایمال نشود. خودم خواستم خبر را روزنامه‌ها چاپ کنند.» به گفته مادر ندا، این معلم فقط 25 تا 30 روز در زندان بود و حالا با وثیقه 200 میلیون تومانی آزاد است و پس فردا هم می‌فرستند در منطقه‌ای دیگر معلم جای دیگری شود. با خشم می‌گوید: «چرا اخراجش نمی‌کنند؟ چرا او را مجازات نمی‌کنند؟»‌ مادر ندا: معلم پیشنهاد پول به ما داد در نکته‌ای شگفت مادر ندا به ما عنوان می‌کند: «معلم مدرسه 50 میلیون تومان به من پیشنهاد داد که شکایتم را پس بگیرم و رضایت دهم.» از او می‌پرسم آیا آموزش و پرورش منطقه در جریان رشوه و پیشنهاد مالی که به شما داده، قرار گرفته است که می‌گوید: «بله اما اونها گفتن اونو ول کن. به حرف‌هاش اهمیت نده.» آموزش و پرورش در سکوت؛ پای حقم می‌ایستم «من پای حقم می‌ایستم.» این فریاد مادر نداست در همهمه «سکوت» مرگبار آموزش و پرورش، نهادی که مقصر اصلی به وقوع پیوستن چنین رخدادهایی است. با وضعیت نامناسب مالی که دارند، می‌گوید: «من هیچ پیشنهادی را قبول نمی‌کنم و فرش زیر پایم را می‌فروشم و دخترم را درمان می‌کنم.» پدر ندا یک کارگر ساده است. با توجه به آسیبی که ندا دیده، بهزیستی با کمک مددکاران اجتماعی و خود آموزش و پرورش باید هزینه درمان و کمک به طبیعی شدن وضعیت روحی و روانی و ذهنی کودک را بر عهده گیرند، اما به گفته یکی از فعالان حقوق کودک زنجان نه‌تنها آموزش و پرورش دلجویی خاصی از آنها نکرد‌ و آنها را بارها بابت رسانه‌ای شدن موضوع شماتت کرد، بلکه هیچ هزینه‌ای هم برای درمان و کمک به ندا متقبل نشده است. این خانواده بی‌بضاعت ندا هستند که هزینه روانکاو را در این وضعیت معیشتی دشوارشان پرداخت می‌کنند. انگار نه انگار کسی از بیرون از دایره تقدیر زندگی پر‌مشقت‌شان به آنها آسیب رسانده و حریم زندگی آنها را نقض کرده است که این‌طور خود خانواده همه جوره بهای آسیب به دخترشان را می‌دهند. ممکن است ندا در سن بلوغ خودکشی کند حالا نوازش‌های هر شب مادرش است که کمی، فقط کمی می‌تواند سایه امن روی سر و التیام تن ندا باشد تا بتواند این دوره مخرب و پرفشار را پشت سر بگذارد تا به گفته مددکاران وقتی به سن بلوغ رسید و متوجه شد دقیقا چه اتفاقی را از سر گذرانده، از شدت غم و ناراحتی دچار استیصال نشود و خودکشی نکند. جامعه‌ای که این روزها خبر خودکشی از هر نقطه آن به صورت آدم پرتاب می‌شود، آیا باید منتظر به ثمر نشستن یک آسیب دیگر شود یا به موقع با درمان تخصصی و احقاق حق و آرامش یافتن درون کودک و خانواده‌اش جلوی یک خودکشی دیگر از همین حالا گرفته شود؟ چندی بعد اگر اتفاقی برای آن کودک رخ دهد، فقط همهمه و قلم زدن در صفحات آسیب‌شناسی روزنامه‌ها که با هر شدت تلخی آنقدر عادی شده که رو به سِر شدن رفته‌اند، باقی خواهد ماند تا بیان کنند دلایل خودکشی دخترکی که جسم و جانش مورد آزار و اذیت کسی به نام «معلم» قرار گرفت. تا اینجا پرونده ندا به پزشکی قانونی ارجاع داده شده تا وضعیت روانی او بررسی شود. کمیته‌ای جهت پیگیری این موضوع تشکیل و از سویی دیگر برخی اظهارات امیدوار‌کننده هم از سوی برخی مقامات از جمله قاضی آن ناحیه مبنی بر اینکه حقی از خانواده ندا ضایع نخواهد شد عنوان شده است‌ اما باید دید به واقع چه میزان حق به ندا باز می‌گردد. نداهای زیادی هستند که صدایشان شنیده نمی‌شود یکی از فعالان حقوق کودکان در استان زنجان در گفت‌وگو با ما روی موضوع بسیار مهمی تاکید کرده و عنوان می‌کند: «مساله امروز ما فقط ندا نیست. ما نداهای زیادی در کشور داریم نه فقط دختر که پسران زیادی هم در معرض این‌گونه آزار و اذیت‌ها و آسیب‌ها قرار دارند‌ اما بسیاری از افراد در مورد اتفاق یا تعرضاتی که برایشان رخ می‌دهد، حرفی نمی‌زنند و از ترس آبرو و هزار قصه دیگر سکوت می‌کنند. معضل اصلی این است که باید نداها را دریابیم تا بیش از این نشوند». او بیان می‌کند: «چرا نباید اتفاقاتی از جمله فاجعه رخ‌داده علیه ندا رسانه‌ای شود؟ چرا آموزش و پرورش به جای آنکه به این خانواده‌ها و دانش‌آموزانی که تن و روح‌شان مورد تعرض و آسیب قرار می‌گیرد، کمک کند، دائم آنها را مورد فشار قرار می‌دهد که باید سکوت و نباید موضوع را رسانه‌ای کنید؟ این چه بدعتی است؟ آموزش و پرورش از دو ماه قبل از موضوع آزار و اذیت ندا توسط معلمش و شکایت اول مطلع بودند. اگر به فکر آبروی ندا و خانواده اش بودند چرا زودتر اقدامی در جهت احقاق حق این کودک نکردند؟»‌ این فعال حقوق کودکان با صراحت می‌گوید: قانونگذاران در مجلس باید قانون سفت و محکمی برای برخورد با این دست افراد درمدارس تصویب کنند تا به مجازات برسند و شاهد اتفاقاتی از این دست نباشیم. نه اینکه از یک مدرسه تعلیق شوند و در مدرسه دیگری تفکرات بیمارگونه خود را به نحو دیگری تخلیه کنند. آرامش و امنیت دانش آموزان در مدرسه باید برقرار شود.«ندا به لحاظ جسمی آسیب ندیده امابه لحاظ روحی نابود شده. چه چیز از روح این کودک باقی مانده است»؟ این فعال حقوق کودک با طرح پرسش‌هایی عنوان می‌کند: «اگر قانون برای حمایت کافی از کودکان و نوجوانان خلاء دارد چرا اصلاح نمی‌شود؟ این افراد باید مجازات شوند. ما عضو کنوانسیون بین‌المللی حمایت از حقوق کودکان هستیم. اما در عمل چقدر رعایت مفاد آن در جامعه مشاهده می‌شود؟» وی ادامه می‌دهد: «اگر در اجتماع این اتفاقات و آسیبها که همچون غده بدخیم سرطانی هستند را پنهان کنیم، ریشه می‌دوانند و روزی می‌رسد که دیگر نمی‌توان ریشه آلوده آن را از بین برد. زمانی هم که فعالان مربوط به آسیب‌های اجتماعی به دنبال حمایت اجتماعی و قانونی از حقوق کودکان می‌روند، با فریاد می‌گویند نباید آبروی بچه را با رسانه‌ای کردن موضوع ببرید». او با ابراز تاسف از شکل گیری این طرز تفکر اشتباه که نباید موضوعات تعرض و نقض حریم خصوصی کودکان در جامعه عنوان شود، تاکید می‌کند: «مدارس ما با این وضعیت در خطر هستند و اگر روند آلودگی اخلاقی به این صورت ادامه پیدا کند، هیچ امنیتی برای دانش‌آموزان نخواهیم داشت. چرا در برخی کشورها اگر دست معلم به کودکی بخورد او را دادگاهی و مجازات شدید می‌کنند‌ اما اینجا کودکی 9 ساله ماه‌ها مورد آزار و اذیت روحی و جسمی قرار گرفته، هیچ‌کس کاری برای حق آن کودک نمی‌کند؟»‌ مددکاری دیگر تاکید می‌کند که این قبیل کودکان باید تحت مراقبت شدید روانی قرار بگیرند و گفتار درمانی شوند‌ زیرا هر لحظه امکان به وقوع پیوستن اتفاقی جبران‌ناپذیر برای آنها خواهد بود. همچنین خاطر‌نشان می‌کند: پدر و مادرها باید بیش از این حواسشان به کودکشان در امور مدرسه باشد. تصور نکنند همه چیز در جامعه امن و امان است. وقتی کودکی می‌گوید نمی‌خواهم به مدرسه بروم او را وادار به مدرسه رفتن نکنند.علت را جویا شوند و بررسی کنند که چه اتفاقی رخ داده بچه نمی‌خواهد به مدرسه برود؟ بهمن کشاورز: حکم صادره استنباط قضایی است نه خلا قانونی حادثه رخ داده در مورد ندا، لزوم تجدیدنظر در دیدگاه‌های آموزش نسبت به مسایل جنسی را آشکار می‌کند. به عبارت دیگر باید به کودکان و نوجوانان در خصوص مسایل جنسی آگاهی‌های لازم داده شود به نحوی که آنها متوجه شوند روابطی که افراد با آنها برقرار می‌کنند، لزوما چیزی نیست که طبیعی و قابل قبول باشد، وظیفه مادران در این زمینه چه نسبت به دختربچه‌ها و چه در مورد پسربچه‌ها بسیار حساس‌تر و جدی‌تر از وظایف پدران است.مادر باید به بچه‌ها تفهیم کند (بفهماند) که قسمت‌هایی از بدن آنچنان است که هیچ‌کس حتی پدر و برادرش حق لمس کردن آن و دیدن آن را در غیاب مادر ندارند تا چه رسد به معلم و دوست و رفیق.بچه‌ها باید یاد بگیرند که هر نوع حرکت یا گفته غیرعادی و مشکوکی را فورا به مادر خود و بعدا به پدر منتقل کنند تا در مقابل عمل انجام شده‌ای مانند آنچه که در مورد این بچه مطرح است، قرار نگیریم.در عین حال بررسی قضایی این قضیه و نتایج حاصل از آن اگر شنیده‌های ما درست باشد، قابل تامل است. اینکه به علت عدم دخول یا از این عجیب‌تر با ادعا و فرض رضایت «مجنی‌علیها» به این رابطه راضی بوده، مورد را تجاوز تلقی نکنیم، بسیار غریب است. در ملاک‌ها و قوانین موجود و قبلی خود داریم که چنین نتیجه‌گیری را مسدود می‌کند. از آن جمله سن قانونی ازدواج که 13 سال است، مفاد قانون حمایت از کودکان و نوجوانان که همه افراد زیر 18 سال را در برمی‌گیرد، ضوابط موجود در نظام‌های حقوقی دیگر به طور معمول برقراری رابطه جنسی با افراد زیر 18 سال را عنف تلقی می‌کند زیرا در این نظام‌ ما نسبت به افراد زیر 18 سال فرض رضایت قابل تصور نیست، ضوابط قانون مجازات اسلامی جدید در خصوص افراد زیر 18 سال که مرتکب جرایم مستوجب حد و فساد می‌شوند و مقررات قانون مجازات عمومی اسبق که در مورد معلمان هرگاه نسبت به شادگردانشان مرتکب اعمال جنسی می‌شوند، قائل به تشدید مجازات بود. حاصل اینکه اگر قرار است کودکان ما به دست معلمانی از هر دو جنس سپرده شوند، باید این اطمینان وجود داشته باشد که از جهت جسمی و روحی در امان خواهند ماند و این منظور حاصل نمی‌شود مگر اینکه در استخدام کادر آموزشی نهایت دقت صورت گیرد و داوطلبان از جهات مختلف جسمی و روحی و روانی مورد معاینه و بررسی قرار گیرند و پس ازآن هم رفتار آنها در کلاس و خارج آن بدون اینکه زندگی خصوصی‌شان مخدوش شود، کاملا تحت نظارت باشند.حذف عنوان مجرمانه از اعمالی اینچنین در واقع پاک کردن صورت مساله است که مطمئنا هیچ دردی را دوا نخواهد کرد.با توجه به سنت‌ها و سوابق تاریخی کشور ما عدم برخورد قضایی و قانونی درست با این‌گونه اعمال احتمال توسل افراد به احقاق حق خصوصی و شخصی را بالا می‌برد که این می‌تواند آسیبی بسیار جدی و بسیارمخرب باشد. به نظر می‌رسد، اگر داده‌ها درست باشد در اینجا با سوء استنباط قضایی مواجه هستیم نه خلا قانونی. فرشید یزدانی: معلمان باید پیش از استخدام به لحاظ روانی بررسی شوند در یک هفته گذشته بازتاب رسانه‌ای زیادی در مورد پرونده ندا و اتفاق رخ داده برای او ایجاد شده است. شاید هیچ‌گاه زنجان، شهری که به متانت و بی‌حاشیه بودن مردمانش مشهور است، این طور بر سر زبان‌ها نیفتاده بود. اما این بار با چالشی نامناسب نامش گره خورده است. یکی از کسانی که به این اتفاق واکنش نشان داد «فرشید یزدانی فعال حقوق کودکان و دبیر شورای برنامه‌ریزی راهبردی تامین اجتماعی است. وی که با جمله خشونت در مدارس افزایش یافته است گفت‌وگوی خود با ما را آغاز کرد، تاکید می‌کند: «این معلم بیمار است و باید به لحاظ روانی مورد بررسی قرار گیرد، درمان شده و انفصال از خدمت شود. چون در هر نقطه دیگری مشغول به کار گردد، همین اتفاق بار دیگر به نحو دیگری رخ خواهد داد. در واقع، معلمانی که در آموزش و پرورش استخدام می‌شوند، باید به لحاظ روانی مورد بررسی قرار بگیرند. آموزش و پرورش باید نگاه جدی‌تری به این موضوعات داشته باشد و برخورد محکم‌تری صورت دهد. شاید در نقاط دیگری هم اتفاقاتی از این دست از سوی هر کسی رخ داده باشد و اما موضوع به دلیل ترس ‌یا تبعات بعدی آن پنهان مانده باشد. آموزش و پرورش باید هزینه درمان ندا را تامین کند یزدانی تاکید می‌کند: «آموزش و پرورش در این مورد خاص باید پاسخگوی عملکرد معلمان خود باشد و هزینه درمان ندا دانش‌آموز آسیب دیده از این فاجعه را پرداخت کند. آنها موظفند مسوولیت درمان ندا را بر عهده بگیرند». وی تاکید می‌کند: برخورد آموزش و پرورش منطقی نیست و نگاهی که به کودک آسیب دیده دارد، نگاهی مردسالارانه است. مقصر اصلی خود سازمان آموزش و پرورش است. او با طرح سوال از آموزش و پرورش عنوان می‌کند: «چرا زمانی که یک بار شکایت صورت گرفته و سابقه معلم از پیش هم مشخص بوده، این سازمان موضوع را پیگیری نکرده و سکوت کرده و معلم هم به رویه خود ادامه داده است؟ من معتقدم اول از همه خود آموزش و پرورش باید پاسخگو باشد. مجلس باید طرح سوال کند و از این سازمان بخواهد مساله را به شدت پیگیری کرده و وضعیت کودک را مورد بررسی و درمان قرار دهد. همچنین مجلس جدید باید قانون مربوط به کودکان و نوجوانان را که پنج سال است در راه تصویب شدن قرار دارد و تاکنون به دلایل مختلف تصویب نشده، پیگیری و تصویب کند تا کودکان به حقوق درست خود دست یابند.» به کودکان بگویید نگذارید هرکسی بدن‌شان را لمس کند یزدانی در لزوم آموزش برخی نکات در خصوص حریم خصوصی‌شان به دانش‌آموزان می‌گوید: آموزش و پرورش وظیفه دارد بخشی از مهارت‌های زندگی و آموزش این مساله که هیچ‌کس حق ندارد بدن آنها را لمس کند و به آنها دست بزند یا به آنها تعرض کند را به دانش آموزان آموزش دهد و در واقع قدرت نه گفتن را در آنها تقویت کند. این نیاز کودکان است. متاسفانه در مدارس ما این مسایل تابو در نظر گرفته شده و اجرایی نمی‌شود. خانواده‌ها هم باید در کنار مدرسه توجه داشته باشند وقتی کودکشان به سختی به مدرسه می‌رود در جست‌وجوی علت باشند.این فعال حقوق کودکان تاکید می‌کند: مدارس باید آموزش دهند که هر اتفاقی برای کودکی رخ دهد، آنها به این اطمینان برسند که فقط خانواده‌هایشان مورد اعتماد هستند و باید مسایل و آسیب‌هایی که می‌بینند را با آنها مطرح کنند.یزدانی از سویی دیگر در خصوص مقوله روند قضایی این پرونده به ما می‌گوید: «اینکه در اظهارات اولیه عنوان شده صرفا ارتباط نامشروع شکل گرفته، این یعنی خود کودک هم تمایل داشته و مقصر است! اساسا چطور این مساله امکان‌پذیر است؟ سن ازدواج برای دختر 13 سال است. کودک 9 ساله نمی‌توانسته خواسته باشد یا رضایت داشته باشد که با فردی بزرگ‌تر از خود ارتباط نامشروع داشته باشد. او کودک است و توان این کار را ندارد.» رسانه‌ها باید فعالانه به دنبال حق ندا باشند «متاسفانه برخی نظریه‌ها به این صورت است که به جای آنکه عفونت را نشان دهیم تا درمان شود و وضعیت چرکی به مراتب بدتری پیدا نکند، ترجیح می‌دهیم عفونت را پنهان کنیم تا چرکش دیده نشود.» این را یزدانی فعال با سابقه حقوق کودکان می‌گوید که در خصوص ازدواج کودکان هم فعالیت پژوهشی قابل ذکری داشته است. وی معتقد است نهادهای مدنی حمایت‌کننده و فعالان اجتماعی و رسانه‌ها نباید بگذارند این عفونت‌ها از دید جامعه پنهان بمانند و باید جهت رسیدن این کودک به حق خود تلاش کنند. یزدانی محکم‌تر از قبل یادآور می‌شود: «مهم است به خاطر همه کودکان باید حمایت از خانواده ندا برای رسیدن به حقشان انجام شود. در واقع آسیب رساندن و تعرض به روح و روان کودکان باید تابو باشد، نه برملا کردن آن فجایع. گاهی اوقات فشار زیاد می‌شود که نباید موضوعاتی از این قبیل را رسانه‌ای کنید و با شما برخورد خواهد شد اگر در قبال مشکلات اینچنینی سکوت نکنید‌ اما نباید این طور باشد.» وی با تاکید بر هوشیارتر شدن خانواده‌ها از آنها درخواست می‌کند به شدت حواسشان به کودکانشان و معضلات و آسیب‌هایی که آنها را تهدید می‌کند، باشد‌ زیرا زمانی که کودکی آسیب روحی و روانی و ذهنی می‌بیند و حریم خصوصی او نقض می‌شود، مشخص نیست بتواند تا آخر عمر خود را بازیابی و بازسازی کند. اثرات این‌گونه لطمات تا آخر عمر باقی می‌مانند. پس آنها را بیش از پیش دریابیم. ندا‌ها را بیش از پیش دریابیم.