سالار ایرانزاد- هرگاه صحبت از تخریب و ویرانی میشود، بلافاصله اثرات وقوع سیل یا بروز زلزله روی داراییهای ثابت مشهود مثل ساختمانها، اتومبیلها، لوازم و نظایر آن تداعی میشود در حالی که امروزه در ایران مدیرانی هستند که تصمیمات دور از تعقل و تفکر آنها در امور اجرایی کشور اثرات و تبعاتی به مراتب ویرانگر و مخربتر از سیل و زلزله برجای میگذارد زیرا تخریب از نوع اول مشهود و قابل بازسازی و ترمیم است اما ویرانیهایی که در نگاه اول مشاهده نمیشوند و اقدامات جدی در جهت ترمیم را برنمیانگیزند و زمانی آثار آنها فاش میشود که دیگر قابل بازسازی و جبران نیست. نمونه بارز و برجسته و متاسفانه کاملا رایج و عادی این نوع تخریب و ویرانی در ایران تغییر مدیریت در همه زمینهها بهخصوص در مدیریت واحدهای اقتصادی است. در این کشور نفتزده و ثروتمند اغلب مدیران و مقامات انتخاب نمیشوند بلکه انتصاب میشوند. انتصاب اولیه مدیران براساس دوستی و رفاقت و نسبتهای سببی و نسبی است نه برپایه شایستگی و توانمندی فکری و مدیریتی و این موجب میشود پس از مدت کوتاهی معلوم شود که ناخدای نورچشمی نمیتواند این کشتی اقتصادی را به سرمنزل مقصود برساند و باید جای خود را به فرد دیگری دهد. تازه این حالت خوب و کمضررتر موضوع است، بدتر آنکه در بیشتر موارد زمانی به ناتوانی و ناکارآمدی ناخدا پی برده میشود که کشتی را به صخرهای مهیب کوبیده و دیگر چیزی از آن باقی نمانده است و از همه تاسفبارتر اینکه در این سرزمین هیچگاه هیچکس برای تخریب یک واحد اقتصادی بازخواست و مواخذه نمیشود تا دیگران عبرت گیرند و قدری احتیاط کنند. گذشته از نوع و مبنای انتصاب مدیریت واحدهای اقتصادی آنچه اثرات زیانباری در واحدهای اقتصادی و در نهایت برآیند آنها به کل اقتصاد کشور برجای میگذارد، تغییرات و جابهجاییهای سریع و مستمر است. چند سال پیش بحث تجدیدنظر روی مفاد بعضی از مواد قانون تجارت مطرح شد. یکی از موارد بازنگری که اتفاقنظر روی آن بیش از دیگران بود به ماده «109» قانون یادشده مبنی بر دوره تصدی مدیران برای مدت دو سال برمیگشت. این ماده از آن جهت مورد اعتراض صاحبنظران و بزرگان علم مدیریت و اقتصاد بود که نصاب دو سال را با اینکه امکان انتخاب مجدد مدیران وجود داشت برای مدیریت بسیار کم میدانستند، حداقل زمان برای شروع یک مدیریت موثر و کارآمد پنج سال در نظر گرفته شده بود اما متاسفانه این اصلاحیه هرگز صورت نگرفت. در کشورهای مترقی صنعتی و اقتصادی و آنجایی که قابلیت و عملکرد مدیران در سطوح مختلف مورد ارزیابی دقیق و علمی قرار میگیرد از شاخصها و پارامترهای قوی و موثری از قبیل میزان تولید، میزان فروش، سهم بازار، سودآوری و گردش پرسنل (personne- turnover)استفاده میشود. گردش پرسنل مبین مزایای متعددی از جمله کسب تجربه در کار، تعلق خاطر به واحد اقتصادی، قابلیت تطبیق با محیط کار و سازگاری با همکاران در ردههای مختلف سازمانی است. چنانچه تعداد عزل و نصبها و استخدام و اخراجهای مدیری زیاد باشد بهعنوان ضعف مدیریت و یک عامل منفی تلقی میشود. امروزه با استفاده از موتور جستوجوهای متعدد و دسترسی به دنیای مجازی پی بردن به اینکه شرکتهای مطرح و موفق دنیا از چه طول دوران مدیریتی برخوردار هستند، کار مشکلی نیست. لازم نیست بسیار دانشمند و اندیشمند بود تا دانسته شود طولانی بودن دوره مدیریت یعنی کسب شناخت بیشتر نسبت به داشتههای مجموعه، آگاهی بیشتر از نقاط قوت و ضعف مجموعه، کسب شناخت بیشتر از کارکنان و آگاهی از هنجارها و ناهنجاریهای رفتاری آنها، آگاهی و آشنایی با تهدیدات و فرصتهای برونسازمانی و سایر محاسن و مزایایی که در ایران عموما به حساب نمیآیند. کشور ما سرزمین عجایب تصمیمات مدیریتی و اقتصادی است بهطوری که باورش برای یک مدیر میانی در یک کشور نیمهمترقی هم مشکل است. نمونه بارز و غیرقابل انکار این اقدامات و تصمیمات اعجابانگیز دوره مدیریت شستاست. شستا یا شرکت سرمایهگذاری تامین اجتماعی به مثابه یکی از منابع عمده تامین مالی سازمان تامین اجتماعی، در 10 سال گذشته انتصاب 10 مدیر را به خود دیده است یعنی میانگین دور مدیریت طی یک دهه گذشته در این مجموعه که یکی از بزرگترین بنگاههای اقتصادی کشور است، یکسال است! به عبارت دقیقتر اگر در دوره مدیریت (استثنائا) پنج ساله یکی از مدیران آن از این یک دهه کسر شود، نتیجه میشود هشت مدیر (غیر از آخرین آنها) در پنج سال به عبارت هر مدیر 5/7 ماه! در چنین حال و روزی چگونه میشود انتظار داشت سازمان تامین اجتماعی تعهدات خود در قبال بیش از 28 میلیون بیمهشده و خانواده آنها را به نحو احسن اجرا کند؟ چرا نباید تعجب کرد که پرداخت حقوق بازنشستگان تامین اجتماعی، هرماه بهطور مستمر یک هفته به تعویق میافتد؟ خوب است عزیزان ما در ایران هم این حقیقت علمی را باور کنند که از بین عوامل اصلی و تعیینکننده سرنوشت اقتصادی یک بنگاه، عامل انسانی یا همان مدیریت است که بقیه عوامل را هماهنگ و سازماندهی کرده و به نتیجه مورد انتظار میرساند. پس خوب است به مدیر فرصت داده شود در غیر این صورت عدم ثبات مدیریت نهتنها فرصت فکر کردن به مدیر نمیدهد بلکه مضرات متعددی نیز دارد که بدترین آنها بیاعتمادی و تزلزل مزمن در تمام سطوح سازمانی بنگاه اقتصادی است.
سالار ایرانزاد- هرگاه صحبت از تخریب و ویرانی میشود، بلافاصله اثرات وقوع سیل یا بروز زلزله روی داراییهای ثابت مشهود مثل ساختمانها، اتومبیلها، لوازم و نظایر آن تداعی میشود در حالی که امروزه در ایران مدیرانی هستند که تصمیمات دور از تعقل و تفکر آنها در امور اجرایی کشور اثرات و تبعاتی به مراتب ویرانگر و مخربتر از سیل و زلزله برجای میگذارد زیرا تخریب از نوع اول مشهود و قابل بازسازی و ترمیم است اما ویرانیهایی که در نگاه اول مشاهده نمیشوند و اقدامات جدی در جهت ترمیم را برنمیانگیزند و زمانی آثار آنها فاش میشود که دیگر قابل بازسازی و جبران نیست. نمونه بارز و برجسته و متاسفانه کاملا رایج و عادی این نوع تخریب و ویرانی در ایران تغییر مدیریت در همه زمینهها بهخصوص در مدیریت واحدهای اقتصادی است. در این کشور نفتزده و ثروتمند اغلب مدیران و مقامات انتخاب نمیشوند بلکه انتصاب میشوند. انتصاب اولیه مدیران براساس دوستی و رفاقت و نسبتهای سببی و نسبی است نه برپایه شایستگی و توانمندی فکری و مدیریتی و این موجب میشود پس از مدت کوتاهی معلوم شود که ناخدای نورچشمی نمیتواند این کشتی اقتصادی را به سرمنزل مقصود برساند و باید جای خود را به فرد دیگری دهد. تازه این حالت خوب و کمضررتر موضوع است، بدتر آنکه در بیشتر موارد زمانی به ناتوانی و ناکارآمدی ناخدا پی برده میشود که کشتی را به صخرهای مهیب کوبیده و دیگر چیزی از آن باقی نمانده است و از همه تاسفبارتر اینکه در این سرزمین هیچگاه هیچکس برای تخریب یک واحد اقتصادی بازخواست و مواخذه نمیشود تا دیگران عبرت گیرند و قدری احتیاط کنند. گذشته از نوع و مبنای انتصاب مدیریت واحدهای اقتصادی آنچه اثرات زیانباری در واحدهای اقتصادی و در نهایت برآیند آنها به کل اقتصاد کشور برجای میگذارد، تغییرات و جابهجاییهای سریع و مستمر است. چند سال پیش بحث تجدیدنظر روی مفاد بعضی از مواد قانون تجارت مطرح شد. یکی از موارد بازنگری که اتفاقنظر روی آن بیش از دیگران بود به ماده «109» قانون یادشده مبنی بر دوره تصدی مدیران برای مدت دو سال برمیگشت. این ماده از آن جهت مورد اعتراض صاحبنظران و بزرگان علم مدیریت و اقتصاد بود که نصاب دو سال را با اینکه امکان انتخاب مجدد مدیران وجود داشت برای مدیریت بسیار کم میدانستند، حداقل زمان برای شروع یک مدیریت موثر و کارآمد پنج سال در نظر گرفته شده بود اما متاسفانه این اصلاحیه هرگز صورت نگرفت. در کشورهای مترقی صنعتی و اقتصادی و آنجایی که قابلیت و عملکرد مدیران در سطوح مختلف مورد ارزیابی دقیق و علمی قرار میگیرد از شاخصها و پارامترهای قوی و موثری از قبیل میزان تولید، میزان فروش، سهم بازار، سودآوری و گردش پرسنل (personne- turnover)استفاده میشود. گردش پرسنل مبین مزایای متعددی از جمله کسب تجربه در کار، تعلق خاطر به واحد اقتصادی، قابلیت تطبیق با محیط کار و سازگاری با همکاران در ردههای مختلف سازمانی است. چنانچه تعداد عزل و نصبها و استخدام و اخراجهای مدیری زیاد باشد بهعنوان ضعف مدیریت و یک عامل منفی تلقی میشود. امروزه با استفاده از موتور جستوجوهای متعدد و دسترسی به دنیای مجازی پی بردن به اینکه شرکتهای مطرح و موفق دنیا از چه طول دوران مدیریتی برخوردار هستند، کار مشکلی نیست. لازم نیست بسیار دانشمند و اندیشمند بود تا دانسته شود طولانی بودن دوره مدیریت یعنی کسب شناخت بیشتر نسبت به داشتههای مجموعه، آگاهی بیشتر از نقاط قوت و ضعف مجموعه، کسب شناخت بیشتر از کارکنان و آگاهی از هنجارها و ناهنجاریهای رفتاری آنها، آگاهی و آشنایی با تهدیدات و فرصتهای برونسازمانی و سایر محاسن و مزایایی که در ایران عموما به حساب نمیآیند. کشور ما سرزمین عجایب تصمیمات مدیریتی و اقتصادی است بهطوری که باورش برای یک مدیر میانی در یک کشور نیمهمترقی هم مشکل است. نمونه بارز و غیرقابل انکار این اقدامات و تصمیمات اعجابانگیز دوره مدیریت شستاست. شستا یا شرکت سرمایهگذاری تامین اجتماعی به مثابه یکی از منابع عمده تامین مالی سازمان تامین اجتماعی، در 10 سال گذشته انتصاب 10 مدیر را به خود دیده است یعنی میانگین دور مدیریت طی یک دهه گذشته در این مجموعه که یکی از بزرگترین بنگاههای اقتصادی کشور است، یکسال است! به عبارت دقیقتر اگر در دوره مدیریت (استثنائا) پنج ساله یکی از مدیران آن از این یک دهه کسر شود، نتیجه میشود هشت مدیر (غیر از آخرین آنها) در پنج سال به عبارت هر مدیر 5/7 ماه! در چنین حال و روزی چگونه میشود انتظار داشت سازمان تامین اجتماعی تعهدات خود در قبال بیش از 28 میلیون بیمهشده و خانواده آنها را به نحو احسن اجرا کند؟ چرا نباید تعجب کرد که پرداخت حقوق بازنشستگان تامین اجتماعی، هرماه بهطور مستمر یک هفته به تعویق میافتد؟ خوب است عزیزان ما در ایران هم این حقیقت علمی را باور کنند که از بین عوامل اصلی و تعیینکننده سرنوشت اقتصادی یک بنگاه، عامل انسانی یا همان مدیریت است که بقیه عوامل را هماهنگ و سازماندهی کرده و به نتیجه مورد انتظار میرساند. پس خوب است به مدیر فرصت داده شود در غیر این صورت عدم ثبات مدیریت نهتنها فرصت فکر کردن به مدیر نمیدهد بلکه مضرات متعددی نیز دارد که بدترین آنها بیاعتمادی و تزلزل مزمن در تمام سطوح سازمانی بنگاه اقتصادی است.