فاطمه روشن-دهه 60 بود و سالهای جنگ.کودکان تمام سرگرمیشان خلاصه میشد به بازی با توپهای پلاستیکی، دیدن کارتونهای تلویزیونی حتی اگر بارها تکرار میشد و خواندن و دیدن تصاویر کتابها. کودکان آن دهه حالا بزرگ شدهاند و «روباه و زاغ»، «حسنک کجایی؟»، «کوکب خانم» و «دهقان فداکار» در خاطراتشان نقش بسته و با شنیدن نام این داستانها تصاویر در ذهنشان جان میگیرد. آن سالها نام و امضای هنرمندان در کنار آثارشان چاپ نمیشد، کسی نمیدانست تصویرگر این نقاشیهای رنگارنگ و کودکانه، مردی از دل کویر و کاهگل است که هنرمندانه و با نگاهی کودکانه و شاد، این نقاشیها را برای کودکان خلق کرده است. مردی که طی دههها فعالیت هنریاش توانست نامش را برای همیشه در هنر ایران جاودانه کند. پرویز کلانتری هنرمندی بود که او را علاوه بر تصویرگریهایش برای کتابهای درسی، با نقاشیهای کویرش میشناسند؛ نقاشیهایی که بسیاری از آنها را در دل کویر کشیده و خودش هم درباره آنها گفته است: «من نقاش مناظر خاکآلود مملکتم هستم». با این حال، کلانتری در زمینههای مختلف هنری فعالیت میکرد. درگذشت کلانتری فقدان بزرگی برای جامعه هنری است علیرضا گلدوزیان، تصویرگر کتاب کودک و نوجوان درباره آثار پرویز کلانتری به «جهان صنعت» میگوید: «نقاشی کلانتری کاملا بومیگرایانه و متاثر از فضای ساختارمند معماری ایرانی بود. علاوه بر این آثار او از نظر فضایی هم بعد جغرافیایی داشت. کارهایی بسیار سالم که روابط عناصر، شخصیتها و کاراکترها در آنها به خوبی مشخص بود.» گلدوزیان درباره «سلامت» بودن کارهای کلانتری توضیح میدهد: «منظور من از سلامتی در کارهای ایشان این است که ساختار پیچیدهای نداشت. طراحیهایی با کمترین امکانات و درعین حال بسیار مشخص، گیرا و روان. برای مثال در «زاغ و روباه» طراحی بسیار ساده است اما کاراکترها خیلی زنده و پویا هستند و پس از دیدن تصاویر و خواندن متن، ارتباط بسیار خوبی بین این دو در ذهن مخاطب برقرار میشود و درواقع بدهبستان خوبی بین عناصر شکل گرفته است. همینها باعث ارتباط خوب کودک با تصاویر و داستان و بعدها ایجاد حس نوستالژیک میشود.» این تصویرگر با اشاره به خاطرهانگیز و نوستالژیک بودن آثار کلانتری، فقدان او را ضربه به جامعه هنری میداند و میگوید: «تمام این عوامل باعث خلق شخصیتها و کاراکترهای خاطرهانگیزی شد که با گذشت سالها هنوز هم با مخاطبان ارتباط خوبی برقرار میکنند. علاقه کسانی مثل من که کودک دیروز بودهاند نشان میدهد آثار او نمونههای بسیار موفقی از تصویرگری کتاب کودک هستند. نخستین بار که ایشان را از نزدیک دیدم در سفری به کرمان بود، ملاقاتی بسیار شیرین و دوستداشتنی مثل کارهایشان. اما آشنایی با کلانتری برای من در همان کودکی و دیدن تصاویری مثل «حسنک کجایی» آغاز شد و تاثیری جدی وعمیق در من داشت. پس از بیناری ایشان با دوستان در انجمن تصویرگری تصمیم به ملاقات ایشان گرفتیم، ملاقاتی که با توجه به وضعیتشان میسر نبود و متاسفانه درنهایت ایشان را از دست دادم، نبود کلانتری ضربه بزرگی به جامعه هنری است. کلانتری به عنوان فردی موفق در عرصه هنر، نقاشی و تصویرگری؛ تکرارنشدنی است و امیدوارم تجلیل شایستهای از ایشان شود.» کلانتری یک نقاش قصهگو بود آیدین آغداشلو هم پس از شنیدن خبر درگذشت پرویز کلانتری، درباره او میگوید: «کلانتری یک نقاش قصهگو بود. او در نقاشیهایش از عناصر ساده زندگی روستایی و آدمهای ساده استفاده میکرد و این موضوع از قلب رئوف او برمیآمد. او به نسلی از هنرمندان تعلق داشت که همه با هم همکاری، همدلی و همراهی داشتند. او در طول عمر پربارش توانست هم به شیوه شخصی خودش دست پیدا کند و هم با نیرویی مافوق تصور، تعداد زیادی اثر خلق کند. این پرکاری و پرباری نصیب هر نقاشی نمیشود.» آغداشلو در گفتوگو با ایسنا ادامه میدهد: «کلانتری یک نقاش و تصویرگر حرفهای بود و در تمام عمرش به این عنوان شناخته میشد. البته او نویسنده قابلی هم بود و بسیار شیرین موضوعات را به دور از پیچیدگیها مینوشت. تصویرگریهای او نیز تاثیر بسیار قابل توجهی بر نسلهای بعدی در این زمینه داشت. اگر از بخش فنی کارهای کلانتری چشمپوشی کنیم که آثار او را غیرقابل تقلید کردند، باید در نقاشیها و تصویرگریهایش بهدنبال خود او بگردیم و ببینیم این پسزمینههای کاهگلی و زندگیهای روستایی، از کجای شخصیت او نشات گرفتهاند. اگر او از این زندگیهای ساده نقاشی میکشید، دلیلی بر سادهانگاری او نبود بلکه کلانتری فردی پاک، باصفا و باسواد بود.» آغداشلو درباره روح لطیف کلانتری میگوید: «آخرین باری که او را دیدم، با خودم فکر کردم چگونه این معصومیت و صداقت را تحمل میکند و چگونه زیر بار این روح حساس خم نمیشود، اما این روح لطیف دوام آورد و سالها حاصل داد.» پرویز قهرمان دوران نوجوانیام بود چندماه پس از بروز عارضه قلبی و مغزی در کلانتری، دوستان و همکاران این هنرمند فروردینماه 1394 به بهانه برپایی یک نمایشگاه هنری در گالری «آشیان نقش و مهر» دور یکدیگر جمع شدند و برای سلامتیاش دعا کردند. ایرج کلانتری، معمار و برادر پرویز کلانتری در آن مراسم درباره برادرش گفته بود: «پرویز و دوستان همدوره او، قهرمانان دوران نوجوانی من بودند و راهها و رهنمودهای خوبی را در دورهای که گرایشهای تجددطلبانه مد شده بود، به من دادند. همیشه از او یاد گرفتم.» پرویز کلانتری، نقاش و تصویرگر پیشکسوت، شامگاه 31 اردیبهشتماه پس از تحمل یک دوره بیماری در 85 سالگی درگذشت. این هنرمند نقاش، نویسنده و روزنامهنگار متولد اول فروردینماه سال 1310 در زنجان و دانشآموخته دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران بود. مدیریت کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، شرکت در نمایشگاههای گروهی و انفرادی متعدد در داخل و خارج از ایران و انتشار چند مجموعه داستان، بخشی از فعالیتهای کلانتری بود. همچنین یکی از آثارش در فهرست تمبرهای ویژه سازمان ملل به چاپ رسیده و تابلوی مشهور «شهر ایرانی» او در مقر سازمان ملل در نایروبی قرار دارد.
فاطمه روشن-دهه 60 بود و سالهای جنگ.کودکان تمام سرگرمیشان خلاصه میشد به بازی با توپهای پلاستیکی، دیدن کارتونهای تلویزیونی حتی اگر بارها تکرار میشد و خواندن و دیدن تصاویر کتابها. کودکان آن دهه حالا بزرگ شدهاند و «روباه و زاغ»، «حسنک کجایی؟»، «کوکب خانم» و «دهقان فداکار» در خاطراتشان نقش بسته و با شنیدن نام این داستانها تصاویر در ذهنشان جان میگیرد. آن سالها نام و امضای هنرمندان در کنار آثارشان چاپ نمیشد، کسی نمیدانست تصویرگر این نقاشیهای رنگارنگ و کودکانه، مردی از دل کویر و کاهگل است که هنرمندانه و با نگاهی کودکانه و شاد، این نقاشیها را برای کودکان خلق کرده است. مردی که طی دههها فعالیت هنریاش توانست نامش را برای همیشه در هنر ایران جاودانه کند. پرویز کلانتری هنرمندی بود که او را علاوه بر تصویرگریهایش برای کتابهای درسی، با نقاشیهای کویرش میشناسند؛ نقاشیهایی که بسیاری از آنها را در دل کویر کشیده و خودش هم درباره آنها گفته است: «من نقاش مناظر خاکآلود مملکتم هستم». با این حال، کلانتری در زمینههای مختلف هنری فعالیت میکرد. درگذشت کلانتری فقدان بزرگی برای جامعه هنری است علیرضا گلدوزیان، تصویرگر کتاب کودک و نوجوان درباره آثار پرویز کلانتری به «جهان صنعت» میگوید: «نقاشی کلانتری کاملا بومیگرایانه و متاثر از فضای ساختارمند معماری ایرانی بود. علاوه بر این آثار او از نظر فضایی هم بعد جغرافیایی داشت. کارهایی بسیار سالم که روابط عناصر، شخصیتها و کاراکترها در آنها به خوبی مشخص بود.» گلدوزیان درباره «سلامت» بودن کارهای کلانتری توضیح میدهد: «منظور من از سلامتی در کارهای ایشان این است که ساختار پیچیدهای نداشت. طراحیهایی با کمترین امکانات و درعین حال بسیار مشخص، گیرا و روان. برای مثال در «زاغ و روباه» طراحی بسیار ساده است اما کاراکترها خیلی زنده و پویا هستند و پس از دیدن تصاویر و خواندن متن، ارتباط بسیار خوبی بین این دو در ذهن مخاطب برقرار میشود و درواقع بدهبستان خوبی بین عناصر شکل گرفته است. همینها باعث ارتباط خوب کودک با تصاویر و داستان و بعدها ایجاد حس نوستالژیک میشود.» این تصویرگر با اشاره به خاطرهانگیز و نوستالژیک بودن آثار کلانتری، فقدان او را ضربه به جامعه هنری میداند و میگوید: «تمام این عوامل باعث خلق شخصیتها و کاراکترهای خاطرهانگیزی شد که با گذشت سالها هنوز هم با مخاطبان ارتباط خوبی برقرار میکنند. علاقه کسانی مثل من که کودک دیروز بودهاند نشان میدهد آثار او نمونههای بسیار موفقی از تصویرگری کتاب کودک هستند. نخستین بار که ایشان را از نزدیک دیدم در سفری به کرمان بود، ملاقاتی بسیار شیرین و دوستداشتنی مثل کارهایشان. اما آشنایی با کلانتری برای من در همان کودکی و دیدن تصاویری مثل «حسنک کجایی» آغاز شد و تاثیری جدی وعمیق در من داشت. پس از بیناری ایشان با دوستان در انجمن تصویرگری تصمیم به ملاقات ایشان گرفتیم، ملاقاتی که با توجه به وضعیتشان میسر نبود و متاسفانه درنهایت ایشان را از دست دادم، نبود کلانتری ضربه بزرگی به جامعه هنری است. کلانتری به عنوان فردی موفق در عرصه هنر، نقاشی و تصویرگری؛ تکرارنشدنی است و امیدوارم تجلیل شایستهای از ایشان شود.» کلانتری یک نقاش قصهگو بود آیدین آغداشلو هم پس از شنیدن خبر درگذشت پرویز کلانتری، درباره او میگوید: «کلانتری یک نقاش قصهگو بود. او در نقاشیهایش از عناصر ساده زندگی روستایی و آدمهای ساده استفاده میکرد و این موضوع از قلب رئوف او برمیآمد. او به نسلی از هنرمندان تعلق داشت که همه با هم همکاری، همدلی و همراهی داشتند. او در طول عمر پربارش توانست هم به شیوه شخصی خودش دست پیدا کند و هم با نیرویی مافوق تصور، تعداد زیادی اثر خلق کند. این پرکاری و پرباری نصیب هر نقاشی نمیشود.» آغداشلو در گفتوگو با ایسنا ادامه میدهد: «کلانتری یک نقاش و تصویرگر حرفهای بود و در تمام عمرش به این عنوان شناخته میشد. البته او نویسنده قابلی هم بود و بسیار شیرین موضوعات را به دور از پیچیدگیها مینوشت. تصویرگریهای او نیز تاثیر بسیار قابل توجهی بر نسلهای بعدی در این زمینه داشت. اگر از بخش فنی کارهای کلانتری چشمپوشی کنیم که آثار او را غیرقابل تقلید کردند، باید در نقاشیها و تصویرگریهایش بهدنبال خود او بگردیم و ببینیم این پسزمینههای کاهگلی و زندگیهای روستایی، از کجای شخصیت او نشات گرفتهاند. اگر او از این زندگیهای ساده نقاشی میکشید، دلیلی بر سادهانگاری او نبود بلکه کلانتری فردی پاک، باصفا و باسواد بود.» آغداشلو درباره روح لطیف کلانتری میگوید: «آخرین باری که او را دیدم، با خودم فکر کردم چگونه این معصومیت و صداقت را تحمل میکند و چگونه زیر بار این روح حساس خم نمیشود، اما این روح لطیف دوام آورد و سالها حاصل داد.» پرویز قهرمان دوران نوجوانیام بود چندماه پس از بروز عارضه قلبی و مغزی در کلانتری، دوستان و همکاران این هنرمند فروردینماه 1394 به بهانه برپایی یک نمایشگاه هنری در گالری «آشیان نقش و مهر» دور یکدیگر جمع شدند و برای سلامتیاش دعا کردند. ایرج کلانتری، معمار و برادر پرویز کلانتری در آن مراسم درباره برادرش گفته بود: «پرویز و دوستان همدوره او، قهرمانان دوران نوجوانی من بودند و راهها و رهنمودهای خوبی را در دورهای که گرایشهای تجددطلبانه مد شده بود، به من دادند. همیشه از او یاد گرفتم.» پرویز کلانتری، نقاش و تصویرگر پیشکسوت، شامگاه 31 اردیبهشتماه پس از تحمل یک دوره بیماری در 85 سالگی درگذشت. این هنرمند نقاش، نویسنده و روزنامهنگار متولد اول فروردینماه سال 1310 در زنجان و دانشآموخته دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران بود. مدیریت کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، شرکت در نمایشگاههای گروهی و انفرادی متعدد در داخل و خارج از ایران و انتشار چند مجموعه داستان، بخشی از فعالیتهای کلانتری بود. همچنین یکی از آثارش در فهرست تمبرهای ویژه سازمان ملل به چاپ رسیده و تابلوی مشهور «شهر ایرانی» او در مقر سازمان ملل در نایروبی قرار دارد.