معلول قربانی علت
ترانه گنجی- مساله تجاوز و قتل ستایش و رخدادهای بعد از آن نهتنها اذهان عمومی جامعه را به درد آورد بلکه موجب قضاوتهای درست و نادرست بسیاری شد که حتی گاهی همین قضاوتها و تصمیمگیریها و فشار افکار عمومی باعث شد در این میان حتی عدهای از پژوهشگران و دانشمندان حوزه علوم اجتماعی گاهی دچار قضاوتهای احساسی شوند. حال سوال و مساله اساسی که بعد از فاجعه ستایش به ذهن میرسد، این است که قربانی این ماجرا چه کسی است؟ در قربانی بودن ستایش شکی وجود ندارد اما آیا میتوان «امیر» قاتل، ستایش را فارغ از همه مسایل و آسیبهای اجتماعی تنها مقصر این فاجعه دانست؟ از سویی دیگر آیا «امیر» که حاثهای بالقوه را به گونهای بالفعل کرد، آخرین نفری است که در جامعهای آسیبدیده چنین مشکلاتی را به وجود میآورد؟ بعد از فاجعه قتل ستایش در خیرآباد ورامین، سوالهایی از این نوع در ذهن آسیبشناسان اجتماعی و پژوهشگران اجتماعی بارها و بارها تکرار شده است. از همین رو چندی پیش گروه «رهایی» با همکاری انجمن علمی انسانشناسی دانشگاه تهران با حضور عمادالدین باقی، نیره توکلی و علی بنیهاشمی نشستی را با عنوان «کودککشی و حقوق بشر در ایران، مورد امیر (قاتل ستایش)» برگزار کرد. مسایل حساسیتبرانگیز را به حوزه عمومی جامعه نکشانید در ابتدای این برنامه عمادالدین باقی، حقوقدان به عنوان سخنران نخست این نشست با اشاره به اینکه در حوزه حقوق بشر، بحثهای حقوقی درباره ماهیت پیچیده انسان نهتنها راهگشا نیست بلکه موجب اغواگری و دور شدن از راهکارهای اصلی هم میشود، گفت: مباحث حقوقی تنها به بهبود وضعیت کمک میکند. از سویی دیگر راهحل نهایی را باید در روشهای اجتماعی جستوجو کرد. در موارد مختلف شاهد این موضوع بودهایم که وقتی مسایل حساسیتبرانگیز به حوزه عمومی کشیده میشوند، تاثیر مثبتی دارند اما گاهی مباحث آنقدر فنی و حساس هستند که کشیده شدن آنها به حوزه عمومی دردساز میشود که قتل ستایش هم از همان موارد است. چنین مباحثی احساسات عموم را جریحهدار میکند و همه خواهان اشدمجازات برای قاتل هستند. ما صدها مورد مساله «کودک قربانی» را در جامعه شاهدیم بهطوری که کودکآزاری ابعاد گستردهای در جامعه ما دارد که بسیاری از آنها مورد توجه قرار نمیگیرند. وی در ادامه عنوان کرد: «براساس اخبار منتشرشده در دو روزنامه بالغ بر 700 مورد کودکآزاری منجر به قتل در یک دوره چند ساله وجود داشته است. چه چیزی باعث میشود مردم نسبت به یک مورد تا این حد واکنش نشان دهند. برخی میگویند این به دلیل بزرگنمایی رسانههاست.» به اعتقاد باقی، یکی از آفتهای برخی رسانهها این است که اگر احساس خطری از طرف حاکمیت نکنند، موضوعی را حساس نشان میدهند و به حادثهای دامن میزنند. همین امر باعث تحریک جامعه میشود و حتی نظام قضایی مجبور میشود اعدام را برگزیند؛ حکمی که ممکن است در شرایط عادی بهگونهای دیگر صادر شود. تردیدی در این نیست که رسانهها باید در این ماجرا نقش داشته باشند. وی ادامه داد: «وظیفه اصلی رسانهها و متولیان اموری مثل قوه قضاییه پیشگیری از وقوع جرم است. از طرفی واکنش به قتل ستایش تا زمانی که در حد آسیبشناسی باشد، مفید است اما وقتی وارد حوزههایی مثل مجازات قاتل و روشهای مجازات میشود، قابلقبول نیست. متاسفانه کشور ما کشور مدها و موجهاست و بسیاری از واکنشها ریشه معقول و منطقی ندارند و احساسی هستند. به همین دلیل خشونت ابرازشده به قتل ستایش شاید بالاتر از خود جنایت باشد. به این خاطر است که گاهی حضور هیاتمنصفه در چنین جامعهای خطرناک میشود. مساله جرم و جنایت را نباید به احساسات سپرد. احساسات محترم است اما نباید داور نهایی باشد و قاضی باید در چارچوب قوانین تصمیمگیری کند.» مجازات اعدام مانعی برای وقوع قتل نیست از سویی دیگر باقی درباره اعدام افراد زیر 18 سال معتقد است: «18 دلیل فقهی، عقلی و شرعی دارم که اعدام این افراد هیچ مبنای عقلی و شرعی ندارد. البته خوشبختانه در قانون مجازات اسلامی جدید اصلاحات خوبی انجام شده، بهویژه در ماده 92 راه برای جلوگیری از اعدام باز گذاشته شده و موضوع به نظر قاضی سپرده شده که باز جای امیدواری است. امیر قاتل ستایش حتی بعد از 18 سالگی هم نباید اعدام شود چراکه مبنای مجازات، رشد عقلی است.» همچنین نیره توکلی، جامعهشناس که در این نشست حضور داشت، ابتدا موضوع قتل ستایش را با قتل فرخنده در افغانستان مقایسه کرد. وی با اشاره به اینکه در برخی کشورها قتل دستهجمعی و خودجوش در میان مردم وجود دارد، به سرمایه اجتماعی طبقه متوسط در ایران اشاره کرد. به گفته توکلی، در ایران چنین چیزی نداریم و طبقه متوسط خواهان چنین مسالهای نیستند و باید این موضوع را باارزش دانست. وی گفت: «در جامعه ما خشونت فراوان است و همین سبب عادیسازی خشونت در میان مردم شده و آنها حساسیت در قبال این موضوع ندارند و همین امر باعث گسترش این موضوع در سطح جامعه شده و مجازات اعدام هم نتوانسته مانعی برای وقوع جنایت باشد.» محرومیت و مشکلات اقتصادی اولین عامل شکلگیری فاجعه ستایش است در بخش گفتوگوی دانشجویی این نشست، حسام سلامت، یکی از سخنرانان حاضر با اشاره به مساله قتل ستایش تاکید کرد: برای درک بهتر از حادثه خیرآباد ورامین باید در سه بخش درهمتنیده و بسیار مهم این فاجعه را مورد بررسی قرار دهیم. به اعتقاد سلامت، مساله اصلی که اساسا در چنین مواردی باید به آن توجه جدی شود، محرومیت مناطق اجتماعی است. در ادامه با بررسی این موضوع که این محرومیت اجتماعی چگونه شکل گرفته و ریشههای آن در کدام مسایل اجتماعی است، اولین بخش از دلایل شکل دادن این حادثه را درک خواهیم کرد. وی با اشاره به این موضوع که در مورد خاص «قتل ستایش» فاجعه در منطقه خیرآباد ورامین اتفاق افتاده است. اولین نگاه نشاندهنده این موضوع است که ورامین از مناطق آسیبدیده و حاشیهای تهران است و منطقه خیرآباد هم یکی از مناطق حاشیهای ورامین است که اهالی این منطقه افرادی هستند که به شدت با مشکلات مالی و اقتصادی دست به گریبانند و از سویی دیگر تعداد زیادی از مهاجران غیرقانونی افغان در این منطقه ساکن هستند. وی در ادامه عنوان کرد: محرومیت و مشکلات اقتصادی را نباید در تحلیل این حادثه کنار بگذاریم و نسبت به آن بیتوجه باشیم. همچنین نباید به این موضوع بیتوجه باشیم که ساکنان این منطقه فارغ از افغان یا ایرانی بودنشان هیچ تفاوتی از نظر معیشت با هم ندارند. اهالی این منطقه، اغلب در آجرپزیهای اطراف ورامین و شهرری مشغول به کار هستند که در دو سال گذشته چیزی حدود 60 درصد از همین آجرپزیها هم تعطیل شده است. تعطیلی تنها منبر درآمدی اهالی این منطقه بسیار بحرانزا و در شکلگیری این فجایع بسیار مهم و تعیینکننده است. سلامت با اشاره به پیامدهای به وجود آمده بر اثر بیکاری اهالی این مناطق بر این موضوع تاکید میکند که بیکاری در این مناطق آسیبهای بسیاری را به دنبال خود داشته و ممکن است مشکلات به وجود آمده تا مدتی دیگر بسیار شدیدتر هم شود. به گفته وی، عدم حضور دولت به عنوان نهادی که به مشکلات اجتماعی رسیدگی میکند و نه بهعنوان یک نهاد بازدارنده اجتماعی بسیار با اهمیت است. با نگاهی سطحی به امکانات اجتماعی متوجه این موضوع میشویم که اهالی این مناطق هیچ سهمی از خدمات اجتماعی روزمره زندگی ندارند و هیچ نهادی هم به مشکلات آنها رسیدگی نمیکند. این موضوع در شرایطی است که اهالی خیرآباد حتی از آب آشامیدنی سالم و لولهکشی هم بهرهمند نیستند. همین موضوع باعث شکلگیری شکافی عمیق بین این بخش از جامعه و دیگر بخشهای جامعه میشود. بحران سکسوالیته و نوجوانی تاثیری عمیق در فجایع انسانی دارد در ادامه وی به بحران نوجوانی و بحران سکسوالیته اشاره کرد و مدعی شد، این مساله بسیار جدی است. عدم گفتوگوی روشن در سطح جامعه به گونهای که مسایل جنسی را مورد آسیبشناسی قرار گیرد باعث شده است که هر روز بحران جنسی در ایران افزایش پیدا کند و نتوانیم راهکاری مناسب و همهجانبه درباره مشکلات جنسی ارائه دهیم. سلامت تاکید کرد: تا زمانی که درباره مسایل و آسیبهای جنسی به درستی بحث و گفتوگو نکنیم و اجازه دهیم این مسایل همیشه بهعنوان تابو مطرح باشند نمیتوانیم راهکاری درست برای آسیبهای جنسی پیدا کنیم. به گفته وی، نباید فراموش کرد که مسایل جنسی هم بخشی از مسایل روزمره زندگی افراد است. از سویی دیگر بخشی از جامعه به آسیبهای جنسی دامن میزنند و نقش سلبریتیها و تبلیغات رسانهای در مورد هیجانات جنسی افراد را نباید فراموش کنیم. وی با اشاره به آمارهای متعددی که از سوی سازمان بهزیستی و دیگر نهادهای مرتبط با آسیبهای کودکان درباره کودکآزاری منتشر شده است، در نهایت به مساله مهم و اساسی کودکآزاری تاکید میکند. به گفته وی، بحرانهای فقر آموزشی از گذشته در تاریخ ایران وجود داشته و امروز به این شکل نمود پیدا کرده است.
ترانه گنجی- مساله تجاوز و قتل ستایش و رخدادهای بعد از آن نهتنها اذهان عمومی جامعه را به درد آورد بلکه موجب قضاوتهای درست و نادرست بسیاری شد که حتی گاهی همین قضاوتها و تصمیمگیریها و فشار افکار عمومی باعث شد در این میان حتی عدهای از پژوهشگران و دانشمندان حوزه علوم اجتماعی گاهی دچار قضاوتهای احساسی شوند. حال سوال و مساله اساسی که بعد از فاجعه ستایش به ذهن میرسد، این است که قربانی این ماجرا چه کسی است؟ در قربانی بودن ستایش شکی وجود ندارد اما آیا میتوان «امیر» قاتل، ستایش را فارغ از همه مسایل و آسیبهای اجتماعی تنها مقصر این فاجعه دانست؟ از سویی دیگر آیا «امیر» که حاثهای بالقوه را به گونهای بالفعل کرد، آخرین نفری است که در جامعهای آسیبدیده چنین مشکلاتی را به وجود میآورد؟ بعد از فاجعه قتل ستایش در خیرآباد ورامین، سوالهایی از این نوع در ذهن آسیبشناسان اجتماعی و پژوهشگران اجتماعی بارها و بارها تکرار شده است. از همین رو چندی پیش گروه «رهایی» با همکاری انجمن علمی انسانشناسی دانشگاه تهران با حضور عمادالدین باقی، نیره توکلی و علی بنیهاشمی نشستی را با عنوان «کودککشی و حقوق بشر در ایران، مورد امیر (قاتل ستایش)» برگزار کرد. مسایل حساسیتبرانگیز را به حوزه عمومی جامعه نکشانید در ابتدای این برنامه عمادالدین باقی، حقوقدان به عنوان سخنران نخست این نشست با اشاره به اینکه در حوزه حقوق بشر، بحثهای حقوقی درباره ماهیت پیچیده انسان نهتنها راهگشا نیست بلکه موجب اغواگری و دور شدن از راهکارهای اصلی هم میشود، گفت: مباحث حقوقی تنها به بهبود وضعیت کمک میکند. از سویی دیگر راهحل نهایی را باید در روشهای اجتماعی جستوجو کرد. در موارد مختلف شاهد این موضوع بودهایم که وقتی مسایل حساسیتبرانگیز به حوزه عمومی کشیده میشوند، تاثیر مثبتی دارند اما گاهی مباحث آنقدر فنی و حساس هستند که کشیده شدن آنها به حوزه عمومی دردساز میشود که قتل ستایش هم از همان موارد است. چنین مباحثی احساسات عموم را جریحهدار میکند و همه خواهان اشدمجازات برای قاتل هستند. ما صدها مورد مساله «کودک قربانی» را در جامعه شاهدیم بهطوری که کودکآزاری ابعاد گستردهای در جامعه ما دارد که بسیاری از آنها مورد توجه قرار نمیگیرند. وی در ادامه عنوان کرد: «براساس اخبار منتشرشده در دو روزنامه بالغ بر 700 مورد کودکآزاری منجر به قتل در یک دوره چند ساله وجود داشته است. چه چیزی باعث میشود مردم نسبت به یک مورد تا این حد واکنش نشان دهند. برخی میگویند این به دلیل بزرگنمایی رسانههاست.» به اعتقاد باقی، یکی از آفتهای برخی رسانهها این است که اگر احساس خطری از طرف حاکمیت نکنند، موضوعی را حساس نشان میدهند و به حادثهای دامن میزنند. همین امر باعث تحریک جامعه میشود و حتی نظام قضایی مجبور میشود اعدام را برگزیند؛ حکمی که ممکن است در شرایط عادی بهگونهای دیگر صادر شود. تردیدی در این نیست که رسانهها باید در این ماجرا نقش داشته باشند. وی ادامه داد: «وظیفه اصلی رسانهها و متولیان اموری مثل قوه قضاییه پیشگیری از وقوع جرم است. از طرفی واکنش به قتل ستایش تا زمانی که در حد آسیبشناسی باشد، مفید است اما وقتی وارد حوزههایی مثل مجازات قاتل و روشهای مجازات میشود، قابلقبول نیست. متاسفانه کشور ما کشور مدها و موجهاست و بسیاری از واکنشها ریشه معقول و منطقی ندارند و احساسی هستند. به همین دلیل خشونت ابرازشده به قتل ستایش شاید بالاتر از خود جنایت باشد. به این خاطر است که گاهی حضور هیاتمنصفه در چنین جامعهای خطرناک میشود. مساله جرم و جنایت را نباید به احساسات سپرد. احساسات محترم است اما نباید داور نهایی باشد و قاضی باید در چارچوب قوانین تصمیمگیری کند.» مجازات اعدام مانعی برای وقوع قتل نیست از سویی دیگر باقی درباره اعدام افراد زیر 18 سال معتقد است: «18 دلیل فقهی، عقلی و شرعی دارم که اعدام این افراد هیچ مبنای عقلی و شرعی ندارد. البته خوشبختانه در قانون مجازات اسلامی جدید اصلاحات خوبی انجام شده، بهویژه در ماده 92 راه برای جلوگیری از اعدام باز گذاشته شده و موضوع به نظر قاضی سپرده شده که باز جای امیدواری است. امیر قاتل ستایش حتی بعد از 18 سالگی هم نباید اعدام شود چراکه مبنای مجازات، رشد عقلی است.» همچنین نیره توکلی، جامعهشناس که در این نشست حضور داشت، ابتدا موضوع قتل ستایش را با قتل فرخنده در افغانستان مقایسه کرد. وی با اشاره به اینکه در برخی کشورها قتل دستهجمعی و خودجوش در میان مردم وجود دارد، به سرمایه اجتماعی طبقه متوسط در ایران اشاره کرد. به گفته توکلی، در ایران چنین چیزی نداریم و طبقه متوسط خواهان چنین مسالهای نیستند و باید این موضوع را باارزش دانست. وی گفت: «در جامعه ما خشونت فراوان است و همین سبب عادیسازی خشونت در میان مردم شده و آنها حساسیت در قبال این موضوع ندارند و همین امر باعث گسترش این موضوع در سطح جامعه شده و مجازات اعدام هم نتوانسته مانعی برای وقوع جنایت باشد.» محرومیت و مشکلات اقتصادی اولین عامل شکلگیری فاجعه ستایش است در بخش گفتوگوی دانشجویی این نشست، حسام سلامت، یکی از سخنرانان حاضر با اشاره به مساله قتل ستایش تاکید کرد: برای درک بهتر از حادثه خیرآباد ورامین باید در سه بخش درهمتنیده و بسیار مهم این فاجعه را مورد بررسی قرار دهیم. به اعتقاد سلامت، مساله اصلی که اساسا در چنین مواردی باید به آن توجه جدی شود، محرومیت مناطق اجتماعی است. در ادامه با بررسی این موضوع که این محرومیت اجتماعی چگونه شکل گرفته و ریشههای آن در کدام مسایل اجتماعی است، اولین بخش از دلایل شکل دادن این حادثه را درک خواهیم کرد. وی با اشاره به این موضوع که در مورد خاص «قتل ستایش» فاجعه در منطقه خیرآباد ورامین اتفاق افتاده است. اولین نگاه نشاندهنده این موضوع است که ورامین از مناطق آسیبدیده و حاشیهای تهران است و منطقه خیرآباد هم یکی از مناطق حاشیهای ورامین است که اهالی این منطقه افرادی هستند که به شدت با مشکلات مالی و اقتصادی دست به گریبانند و از سویی دیگر تعداد زیادی از مهاجران غیرقانونی افغان در این منطقه ساکن هستند. وی در ادامه عنوان کرد: محرومیت و مشکلات اقتصادی را نباید در تحلیل این حادثه کنار بگذاریم و نسبت به آن بیتوجه باشیم. همچنین نباید به این موضوع بیتوجه باشیم که ساکنان این منطقه فارغ از افغان یا ایرانی بودنشان هیچ تفاوتی از نظر معیشت با هم ندارند. اهالی این منطقه، اغلب در آجرپزیهای اطراف ورامین و شهرری مشغول به کار هستند که در دو سال گذشته چیزی حدود 60 درصد از همین آجرپزیها هم تعطیل شده است. تعطیلی تنها منبر درآمدی اهالی این منطقه بسیار بحرانزا و در شکلگیری این فجایع بسیار مهم و تعیینکننده است. سلامت با اشاره به پیامدهای به وجود آمده بر اثر بیکاری اهالی این مناطق بر این موضوع تاکید میکند که بیکاری در این مناطق آسیبهای بسیاری را به دنبال خود داشته و ممکن است مشکلات به وجود آمده تا مدتی دیگر بسیار شدیدتر هم شود. به گفته وی، عدم حضور دولت به عنوان نهادی که به مشکلات اجتماعی رسیدگی میکند و نه بهعنوان یک نهاد بازدارنده اجتماعی بسیار با اهمیت است. با نگاهی سطحی به امکانات اجتماعی متوجه این موضوع میشویم که اهالی این مناطق هیچ سهمی از خدمات اجتماعی روزمره زندگی ندارند و هیچ نهادی هم به مشکلات آنها رسیدگی نمیکند. این موضوع در شرایطی است که اهالی خیرآباد حتی از آب آشامیدنی سالم و لولهکشی هم بهرهمند نیستند. همین موضوع باعث شکلگیری شکافی عمیق بین این بخش از جامعه و دیگر بخشهای جامعه میشود. بحران سکسوالیته و نوجوانی تاثیری عمیق در فجایع انسانی دارد در ادامه وی به بحران نوجوانی و بحران سکسوالیته اشاره کرد و مدعی شد، این مساله بسیار جدی است. عدم گفتوگوی روشن در سطح جامعه به گونهای که مسایل جنسی را مورد آسیبشناسی قرار گیرد باعث شده است که هر روز بحران جنسی در ایران افزایش پیدا کند و نتوانیم راهکاری مناسب و همهجانبه درباره مشکلات جنسی ارائه دهیم. سلامت تاکید کرد: تا زمانی که درباره مسایل و آسیبهای جنسی به درستی بحث و گفتوگو نکنیم و اجازه دهیم این مسایل همیشه بهعنوان تابو مطرح باشند نمیتوانیم راهکاری درست برای آسیبهای جنسی پیدا کنیم. به گفته وی، نباید فراموش کرد که مسایل جنسی هم بخشی از مسایل روزمره زندگی افراد است. از سویی دیگر بخشی از جامعه به آسیبهای جنسی دامن میزنند و نقش سلبریتیها و تبلیغات رسانهای در مورد هیجانات جنسی افراد را نباید فراموش کنیم. وی با اشاره به آمارهای متعددی که از سوی سازمان بهزیستی و دیگر نهادهای مرتبط با آسیبهای کودکان درباره کودکآزاری منتشر شده است، در نهایت به مساله مهم و اساسی کودکآزاری تاکید میکند. به گفته وی، بحرانهای فقر آموزشی از گذشته در تاریخ ایران وجود داشته و امروز به این شکل نمود پیدا کرده است.