مهدی بهلولی* - یکی از ویژگیهای مهم آموزش و پرورش کشورهای پیشرو، وجود تشکلهای صنفی است. تشکل صنفی میتواند در سطح خرد و کلان سیاستگذاری و تصمیمگیریهای آموزشی نقشآفرینی کند. همچنین میتواند برای آموزگاران، به ویژه آموزگاران تازهکار نقش مشورتی و آموزشدهنده بازی کند. اما در ایران با وجود اینکه هماکنون پیرامون 15 سال از شکلگیری نخستین گروههای صنفی فرهنگیان پس از انقلاب میگذرد، هنوز آن جایگاه بایسته این تشکلها، چه در میان فرهنگیان و چه در بخش مدیریتی آموزش و پرورش به دست نیامده است. بخشی از این مشکل به دید و نگرش فرادستان دولتی و تصمیمگیرنده این سالها برمیگردد که در کل میتوان گفت به جامعه مدنی نگاه مثبتی نداشتهاند گرچه در دولت یازدهم این روند اندکی بهتر شده است. اما در وارسی این وضعیت نمیتوان و نمیباید نقش خود کنشگران و گروههای صنفی را هم نادیده گرفت. این نگارنده در ارزیابی خود، نگاه نامناسب فرادستان به جامعه مدنی را در پدید آمدن این وضعیت برجستهتر میداند اما بر کم و کاستیهای درونی خود این گروهها نیز چشم نمیپوشد. جامعه مدنی و فرهنگ چیره بر آن، چیزی جدا از جامعه و فرهنگ آن نیست. در جامعه 80 میلیونی که شمارگان کتاب آن به 500 یا حتی 200 رسیده است، نمیتوان انتظار جامعه مدنی کتابخوان و باسواد را داشت. در جامعهای که کار گروهی و رعایت بایستههای آن، باب و فراگیر نیست نمیتوان انتظار داشت که در گروههای مدنی، سیاسی و صنفی آن، مثلا تکروی انجام نشود. در میان گروههای صنفی فرهنگیان، شوربختانه برخی میپندارند که گروه و تشکل باید در خدمت آنان باشد نه آنان در خدمت تشکل. تکروی، خودنمایی، کیش شخصیت، قهرمانسازی و قهرمانپرستی، باندبازی و بسیاری از کاستیهای فرهنگی جامعه ما، در برخی گروههای صنفی فرهنگیان نمود دارد. مطالبات انباشتهشده فرهنگیان نیز مزید بر علت شده و بستری برای انجام کارهای پرسروصدا و پربازتاب در جامعه و میان فرهنگیان پدید آورده است. آموزگاری که دارد با حقوق یک میلیون تا یک و نیم میلیون تومان در ماه زندگی میکند و هر روز خبر از فیشهای حقوقی 50 تا 100 میلیون تومانی بیمه و وزارت بهداشت و... میشنود، چشمبسته هر عمل و موضع تند و تیز و آسیبرسان و خودنمایانه کنشگر صنفی خود را تایید و از آن پشتیبانی میکند. در اینجا وظیفه تشکل و کنشگران آن، آگاهیرسانی است. گروه و کنشگر صنفی، باید واقعبینانه و با نگاهی جامع رفتار کند و جلوی برخی تندرویهای درونی را بگیرد. هماکنون سالهاست به گروههای صنفی فرهنگیان، اجازه برگزاری مجمعهای عمومی داده نشده است از همین رو برخی اعضای قدیمی این گروهها، خود را عضوهای هیات مدیره همیشگی و جاودان این گروهها میدانند! خوشبختانه به تازگی از برگزاری مجمعهای عمومی گروههای صنفی در ماههای آینده خبرهایی میرسد. فرهنگیان جوان و باانگیزه، اگر به دنبال جامعه مدنی نیرومند و به روزتر هستند، نباید این فرصت را از دست بدهند. سخن از کنار گذاشتن همه نیروهای کهنهکار و قدیمی نیست که آشکارا، سخنی سست و نادرست است. سخن بر سر کنار گذاشتن کسانی است که سالها در این گروهها بودهاند و به نوعی تجربه خود را پس دادهاند. بیگمان آمیزهای از تجربه و اندیشهنو میتواند در بهبود وضعیت جامعه مدنی فرهنگیان اثرگذار باشد. نیروهای جوان نیز باید بدانند پا در چه گسترهای مینهند. سالها پیش کسانی آمدند در برخی مجمعهای عمومی کانونهای صنفی معلمان شرکت کردند و رای لازم را هم به دست آوردند اما تنها پس از چندی، رفتند و دیگر پشت سر خود را هم نگاه نکردند. کار گروهی و صنفی، سختیهای خود را دارد. از یکسو بدنهای با خواستههای بالا و کمابیش بحق ایستاده است و از سوی دیگر یکسری واقعیتهای پیچیده آموزشی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی. از این رو فرهنگیان جوان و اهل کنش و اندیشه، اگر به دنبال بهسازی آموزش و پرورش و وضع معیشتی خود هستند، نباید در پانهادن در این راه تردید به دل راه دهند. راه بهسازی آموزش و پرورش از میان خود فرهنگیان میگذرد، چه در کلاس درس و چه در جامعه مدنی. *آموزگار و کنشگر صنفی
مهدی بهلولی* - یکی از ویژگیهای مهم آموزش و پرورش کشورهای پیشرو، وجود تشکلهای صنفی است. تشکل صنفی میتواند در سطح خرد و کلان سیاستگذاری و تصمیمگیریهای آموزشی نقشآفرینی کند. همچنین میتواند برای آموزگاران، به ویژه آموزگاران تازهکار نقش مشورتی و آموزشدهنده بازی کند. اما در ایران با وجود اینکه هماکنون پیرامون 15 سال از شکلگیری نخستین گروههای صنفی فرهنگیان پس از انقلاب میگذرد، هنوز آن جایگاه بایسته این تشکلها، چه در میان فرهنگیان و چه در بخش مدیریتی آموزش و پرورش به دست نیامده است. بخشی از این مشکل به دید و نگرش فرادستان دولتی و تصمیمگیرنده این سالها برمیگردد که در کل میتوان گفت به جامعه مدنی نگاه مثبتی نداشتهاند گرچه در دولت یازدهم این روند اندکی بهتر شده است. اما در وارسی این وضعیت نمیتوان و نمیباید نقش خود کنشگران و گروههای صنفی را هم نادیده گرفت. این نگارنده در ارزیابی خود، نگاه نامناسب فرادستان به جامعه مدنی را در پدید آمدن این وضعیت برجستهتر میداند اما بر کم و کاستیهای درونی خود این گروهها نیز چشم نمیپوشد. جامعه مدنی و فرهنگ چیره بر آن، چیزی جدا از جامعه و فرهنگ آن نیست. در جامعه 80 میلیونی که شمارگان کتاب آن به 500 یا حتی 200 رسیده است، نمیتوان انتظار جامعه مدنی کتابخوان و باسواد را داشت. در جامعهای که کار گروهی و رعایت بایستههای آن، باب و فراگیر نیست نمیتوان انتظار داشت که در گروههای مدنی، سیاسی و صنفی آن، مثلا تکروی انجام نشود. در میان گروههای صنفی فرهنگیان، شوربختانه برخی میپندارند که گروه و تشکل باید در خدمت آنان باشد نه آنان در خدمت تشکل. تکروی، خودنمایی، کیش شخصیت، قهرمانسازی و قهرمانپرستی، باندبازی و بسیاری از کاستیهای فرهنگی جامعه ما، در برخی گروههای صنفی فرهنگیان نمود دارد. مطالبات انباشتهشده فرهنگیان نیز مزید بر علت شده و بستری برای انجام کارهای پرسروصدا و پربازتاب در جامعه و میان فرهنگیان پدید آورده است. آموزگاری که دارد با حقوق یک میلیون تا یک و نیم میلیون تومان در ماه زندگی میکند و هر روز خبر از فیشهای حقوقی 50 تا 100 میلیون تومانی بیمه و وزارت بهداشت و... میشنود، چشمبسته هر عمل و موضع تند و تیز و آسیبرسان و خودنمایانه کنشگر صنفی خود را تایید و از آن پشتیبانی میکند. در اینجا وظیفه تشکل و کنشگران آن، آگاهیرسانی است. گروه و کنشگر صنفی، باید واقعبینانه و با نگاهی جامع رفتار کند و جلوی برخی تندرویهای درونی را بگیرد. هماکنون سالهاست به گروههای صنفی فرهنگیان، اجازه برگزاری مجمعهای عمومی داده نشده است از همین رو برخی اعضای قدیمی این گروهها، خود را عضوهای هیات مدیره همیشگی و جاودان این گروهها میدانند! خوشبختانه به تازگی از برگزاری مجمعهای عمومی گروههای صنفی در ماههای آینده خبرهایی میرسد. فرهنگیان جوان و باانگیزه، اگر به دنبال جامعه مدنی نیرومند و به روزتر هستند، نباید این فرصت را از دست بدهند. سخن از کنار گذاشتن همه نیروهای کهنهکار و قدیمی نیست که آشکارا، سخنی سست و نادرست است. سخن بر سر کنار گذاشتن کسانی است که سالها در این گروهها بودهاند و به نوعی تجربه خود را پس دادهاند. بیگمان آمیزهای از تجربه و اندیشهنو میتواند در بهبود وضعیت جامعه مدنی فرهنگیان اثرگذار باشد. نیروهای جوان نیز باید بدانند پا در چه گسترهای مینهند. سالها پیش کسانی آمدند در برخی مجمعهای عمومی کانونهای صنفی معلمان شرکت کردند و رای لازم را هم به دست آوردند اما تنها پس از چندی، رفتند و دیگر پشت سر خود را هم نگاه نکردند. کار گروهی و صنفی، سختیهای خود را دارد. از یکسو بدنهای با خواستههای بالا و کمابیش بحق ایستاده است و از سوی دیگر یکسری واقعیتهای پیچیده آموزشی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی. از این رو فرهنگیان جوان و اهل کنش و اندیشه، اگر به دنبال بهسازی آموزش و پرورش و وضع معیشتی خود هستند، نباید در پانهادن در این راه تردید به دل راه دهند. راه بهسازی آموزش و پرورش از میان خود فرهنگیان میگذرد، چه در کلاس درس و چه در جامعه مدنی. *آموزگار و کنشگر صنفی