«به یغما رفتن» و «غارت شدن» دو گونه فعل مترادف است که در تاریخ ایران بیشمار به کار رفته است. آنگاه که به طور مکرر، سرزمین فراخ ایران، عرصه تاخت و تاز جنگجویان جهانگیر و متجاوزان توسعه طلب بود که از آن سوی مرزهای دیرینه و گسترده، وارد فلات دو میلیون و ششصد هزار کیلومتر مربعی ایران میشدند و تقریبا همه چیز را یا ویران میکردند یا میسوزاندند و با خاک یکسان و غارت میکردند و به یغما میبردند. ولی اکنون صحبت از به یغما رفتن هیچ گنجینهای و اندوختهای و به غارت رفتن هیچ مجموعه جواهرات و ذخیرههای ارزشمندتاریخی و باستانی نیست بلکه صحبت از ماده اولیه حیات انسانهاست که همچون هوا بهرهگیری از آن از جمله حقوق طبیعی هر انسانی در هر نقطهای از کره زمین به شمار میرود. آری «آب» را میگویم. همان که خداوند رحمان از آن اینگونه یاد میکند: «وجعلنا من الما کل شی حی» صحبت از غارت این نعمت و رحمت خداوندی است، اما نه به دست دشمنان یغماگر و چپاولگران خونخوار آن سوی مرزها بلکه به دست نوازشگر خودیهای مهربان اما ناآگاه و نادان! و دقیقا آگاهی از همین مطلب است که قلب را میفشارد و جگر را میخراشد! یک روایت حدود 92 درصد موثق! (وزارت نیرو معتقد است 92 درصد آب روان کشور در بخش کشاورزی مصرف میشود) میگوید: در سال 1325، آنگاه که خواستند میزان آب کشور را حساب کنند، ایران را به شش حوضه آبریز تقسیم کردند. حوضههای آبریز دریای خزر، خلیجفارس و دریای عمان فلات مرکزی، دریاچههامون، حوضه شرقی و شمال شرقی و دریاچه ارومیه نیز یکی از حوضههای آبریز بود. سپس آرامآرام شهرها و صنعت توسعه یافتند و چون میزان آب کم بود، بر آن شدند که سد بسازند و به این ترتیب پس از احداث صدها سد و بند در گوشه و کنار کشور، آبهای پشت سد (یعنی مخازن و دریاچهها سد) را به شهرها و بخش صنعت دادند و در نتیجه، کشاورزان به سراغ آبهای زیرزمینی رفتند.» راوی تلویحا نتیجه میگیرد که بدین سان بود که غارت آبهای زیرزمینی آغاز شد اما با مباشرت روستانشینان و با هدایت مدیران. در این گزارش برآنیم تا از زبان آگاهان امر، روایت کنیم که چگونه این زبان بسته زیبا و روان و لطیف و گوارای وجود آدمیان، از عمق زمین به بیرون کشیده و به یغما برده شد. تنی چند از مسوولان و کارشناسان مسایل آب و نیرو در جایگاههای مختلف از جمله در حوزههای نیرومند تحت قلمرو وزارت نیروییها و نیز در منطقه تحت نفوذ با شکوه وزارت جهاد کشاورزیها به مدد تخیل نویسنده، در «میزگردی از راه دور» شرکت جستند و به روایت چگونگی به یغما رفتن دفینههای آب پنهان شده در عمق دشتهای این سرزمین باستانی و شکوهمند (ایران) نشستند. همان راوی اول میگوید: «سال 60 آقای غفوریفرد وزیر نیرو بود بعد از مدتی به رهبری نام نوشتند که آب را دارند غارت میکنند.» چاههای غارتگر! اما به راستی این غارتگر یا غارتگران چه کسانی بودند؟ آیا همه چیز را غارت کردند یا فقط بخشی را، آیا اثری هم از آنها ماند یا خیر، آیا پرونده این غارت داخلی، به اداره آگاهی رفت! ماموران اداره آگاهی به نتیجهای هم رسیدند؟ سرنخها چه شد؟! گویا برخی از کارشناسان، روزنههایی در پرونده یافتهاند! اینان معتقدند که عامل اصلی غارت آبها، چاههای عمیق بودهاند. یکی از این کارشناسان مردمی میگوید: در سال 63 کتابی از من چاپ شد که در آن نوشته بودم، حفر بیرویه و غیرمجاز چاهها، غارت آب است و گفتم: اگر وزارت نیرو درباره مسدود کردن 90 درصد این چاهها اقدام نکند، «طلای سبز» ایران (پسته) از دست خواهد رفت. در اواخر سال 93 در رفسنجان سالانه 600 هکتار باغ پسته و در کرمان سالی هفت هزار هکتار زمین در حال خشکیدن است. چون چاهها خشک شدهاند یا اینکه آب شور دارند. به گفته وی، در سال 93 تعداد چاه اطراف دریاچه ارومیه به 53 هزار حلقه رسیده بود که 49 هزار حلقه آن غیرمجاز بود. وی در بخش دیگری از سخنانش، منظور خود را به گونهای دیگر تکرار میکند: «مشکل ما، بیشتر بحران مدیریت آب است و نه بحران آب». از سال 1340 تا 1355، 50 هزار حلقه چاه حفر و از سال 55 تا سال 60، این میزان دو برابر شد! و اینگونه غارت آب آغاز شد. به گفته وی، از دهه 40 بود که حفر چاههای عمیق و نیمه عمیق درروستاها رواج یافت اما افزایش تعداد چاهها ظرف فقط پنج سال (55 تا 60) دو دلیل عمده داشت: 1- در اواخر دوره پهلوی مردم پولدار شدند و دنبال حفر چاه رفتند. (حفر با مجوز قانونی) 2- پس از انقلاب مردم به حفر چاههای غیرمجاز اقدام کردند (برداشتهای غیرمجاز با لولههای قطورتر). به گزارش وی، هر جا چاه رفت، آفت قنات شد و هر جا سطح آب پایین رفت، قناتها خشک شدند. زمینهای نشسته و دشتهای مرده«خلل و فرج زمین اگر از آب خالی شد؛ در نتیجه فشار، زمین نشست میکند و خلل و فرجها بسته میشود زمین که نشست کرد، این دشت برای همیشه مرده است بارندگی هم نتیجهای ندارد و این یعنی ویرانی برای همیشه تاریخ» یک وزیر اسبق در دولت سازندگی که اکنون مشاور معاون اول رییسجمهور در امور آب، کشاورزی و محیطزیست است، این را میگوید و میافزاید: مدیریت آب در کشور ما از ابتدا یک مدیریت علمی نبوده است اگر علمی بود، نمیآمدیم از منابع زیرزمینی که تجدیدپذیری آنها طبق آخرین آمار وزارت نیرو، 33 میلیارد مترمکعب است، 58 میلیارد مترمکعب برداشت کنیم. همین الان هم 25 میلیارد مترمکعب اضافه برداشت میکنیم و این اعلام خطر است البته چندین سال است که اعلام خطر شده و مفهوم این سخن این است که کل کشور در حال ویران شدن است. به گفته وی، این مقدار آب اضافه برداشت شده باید برگردد سر جای اولش و برای آنکه با کاهش برداشت منابع زیرزمینی آب، محصولات تولیدی کشور، کاهش نیابد، حداقل 50 تا 60 میلیارد دلار سرمایهگذاری لازم دارد. وی میزان مصرف آب ایران را سه هزار مترمکعب در ثانیه اعلام میکند و میگوید: راه چاره آن است که 40 درصد از این میزان (1200 مترمکعب در ثانیه) از کشاورزان خریداری شود و بعد آنها ملزم شوند با مقدار 1800 مترمکعب در ثانیه کار کنند. وی میگوید: واقعیت این است که در سال 93 فقط برای 33 میلیون نفر از جمعیت کشور، کالاهای اساسی تولید و غذای 45 میلیون نفر دیگر را از خارج وارد کردیم به عبارت دیگر میزان تولید کالاهای اساسی ما زیر 40 درصد نیاز کشور است. وی در پایان اختلاف و بینظمی موجود بر سر آب را در حال حاضر اقتصادی میداند ولی ادامه آن به وضعیت امنیتی منجر میشود. وی میافزاید: یزد و اصفهان، اصفهان و چهارمحال، خوزستان و اصفهان، کرمان و اصفهان، آذربایجانشرقی و کردستان و گیلان را نگاه کنید در حال حاضر این تنشها در مناطق مذکور پیرامون آب جاری است اما مشکلات آبهای زیرزمینی محلی است ولی مشکل و تنشهای آبهای جاری در صورت ادامه اغتشاشات اجتماعی را به دنبال خواهد داشت. بحران جدیتر از کمآبی! «از جمله اقدامات نامتوازن مدیریت آب این است؛ درحالی که ایران در کمربند خشک جهان قرار دارد، اجازه داده شده بیش از 300 هزار چاه غیرمجاز در کشور حفر و حدود یکهزار سد ساخته شود تا افت سطح آب زیرزمینی به بیش از دو متر در سال و در گسترهای به وسعت 100 میلیون هکتار افزایش یابد.» این را مدیرکل دفتر آموزش و مشارکتهای مردمی سازمان حفاظت از محیطزیست میگوید و میافزاید: در یک برآورد خوشبینانه، دستکم 80 درصد بحران آب در ایران، ناشی از مدیریت نامتوازن با توانمندیهای اکولوژیکی سرزمین ایران است و فقط 20 درصد آن از تنگناهای اقلیمی و خشکسالی ناشی میشود. به گفته وی، ایران تا پنج سال آینده شاهد جنگ فراگیر آب در داخل شهرها و بین مناطق و استانها خواهد شد. وی تاکید میکند: در صورت تداوم غلبه تفکر سازهای در مدیریت آب یعنی تفکری که منجر به سدسازی مداوم و اجرای طرحهای انتقال آب بین حوزهای میشود، بیم آن میرود که جنگ آب در ایران، شدت پیدا کند. به گزارش وی، اکنون حدود 500 هزار میلیارد تومان در این حوزه (سدسازی و...) هزینه شده و برای تکمیل طرحهای نیمهتمام این بخش نیازمند 150 هزار میلیارد تومان دیگر و این واقعا وسوسهانگیز است لذا علت مساله، منافع اقتصادی ماجراست که عاملان آن اجازه نمیدهند، بخشهای دیگر متوازن با آموزههای توسعه پایدار در کشور رشد کنند.مقام محیط زیستی در ادامه بحران جدیتر از کمآبی را بحران از دست رفتن خاک ایران میداند و میافزاید: اگر این خاک که برای تولید یک سانتیمتر آن بین 400 تا 800 سال زمان لازم است از دست برود، به هیچوجه قابل جبران نیست. به گفته وی، در خوشبینانهترین حالت، سالانه دو میلیارد تن خاک ایران بر اثر فرسایش از بین میرود و با توجه به اینکه ارزش هر تن خاک 28 دلار است، سالانه ایرانیان 56 میلیارد دلار از دست میدهند یعنی دو برابر ارزش صادرات فعلی نفت ایران و متاسفانه هیچکس متوجه این خطر نیست. مافیای قدرتمند! کارشناس مذکور در ادامه از وجود یک لابی و مافیای قدرتمند در بخش آب کشور خبر میدهد و میگوید: فقط یکصد هزار کارشناس ارشد دکترا در این مافیا و شرکتهای اقماری وابسته به وزارت نیرو حقوق میگیرند که تداوم حیات اینها به طرحهای انتقال آب بین حوزهای و سدسازی وابسته است و به هیچ وجه حاضر نیستند روش خود را تغییر دهند. وی میافزاید: چرا در منطقه چهارمحال و بختیاری که 10 درصد آبهای سطحی از این منطقه سرچشمه میگیرد باید 60 روستا بدون آب بماند؟ به گفته این کارشناس در بدبینانهترین سناریوها فقط هشت درصد از منابع آب ایران میتواند نیازهای آب شرب ملت را تامین کند و حتی اگر با خشکسالی 50 یا 60 درصدی هم روبهرو شویم باز هم نباید کابوسی به نام عدم تامین آب شرب برای مردم ما وجود داشته باشد. به گزارش وی، کدورت بین خوزستانیها و اصفهانیها، کوهرنگیها با کاشانیها، بختیاریها با اصفهانیها (بر سر طرح بهشتآباد)، ناقانیها با بروجنیها (بر سر انتقال آب سبزکوه)، الیگودرزیها با قمیها (بر سر حقابه)، تالواریها با زنجانیها ( بر سر احداث سد)، مینابیها با بندرعباسیها، اصفهانیها با یزدیها، علیآبادکتولیها با مردم شاهرود و سمنان نیازمند تغییر جدی در روشهای مدیریت آب در دولت است. قبل از آنکه این منازعات از حد خارج و غیرقابل کنترل شود، باید کاری کرد. وی در پایان با اظهار امیدواری از اینکه وزیر نیرو با صدور دستوری پایان عصر سدسازی را در ایران اعلام و به سرمایهگذاری در انرژیهای نو توجه کرده است، میگوید: اکنون با این دستور سدسازان کشور دیگر نمیتوانند به بهانه تولید برق دنبال سدسازی بروند. غارت آب در دولت گذشته اگرچه وزارت نیرو با زیرمجموعههای قدرتمندش که در طول 30 سال گذشته آغازگر نهضت سدسازی بودند در برابر بحران آب زیر حمله شدید و مداوم منتقدان قرار گرفتهاند اما مقامات این وزارتخانه نیز همچون منتقدان لب به اعتراض میگشایند: «با توجه به اینکه در دولتهای نهم و دهم منابع آب زیرزمینی کشور به غارت رفت در حال حاضر منابع آبی ایران رو به اضمحلال است.» اشاره حمید چیتچیان بیشتر به حفر غیرمجاز بیش از 300 هزار چاهی است که گفته میشود در دولتهای مذکور صورت گرفته است. به گفته وزیر نیرو طرح موسوم به «فدک» در دولت گذشته با هدف حمایت و سرمایهگذاری در بخش کشاورزی از طریق صرفهجویی در مصرف کنونی آب کشور اجرا شد که موجب تسریع نابودی منابع آبی کشور شد. علاوه بر طرحهای بدون بررسی و سطحی که در دولت احمدینژاد صورت گرفت، قوانین نادرست، تشدیدکننده وضعیت بغرنج منابع آب بودند. به گزارش وزیر نیرو در حال حاضر 78 درصد از 609 محدوده مطالعاتی کشور جزو منطقه ممنوعه قرار دارند و برداشت بیرویه از این منابع سبب شده این منابع با افت شدید مواجه شوند، به طوری که در حال حاضر بالغ بر 110 میلیارد مترمکعب اضافهبرداشت تجمعی از منابع زیرزمینی انجام شده و این افت طی دوره آماری حدود 15 متر است. غارت آب حتی قطارها را هم از ریل خارج میکند! براساس یک گزارش موثق شرایط دشتهای کشور آنچنان رو به وخامت گذاشتهاند که تاخیر در مدیریت بحران نتایج بس خطرناکی را به دنبال خواهد داشت. طی سه دهه گذشته از سوی کارشناسان و دانشمندان مباحث گوناگونی درباره تغییر اقلیم مطرح شده است. براساس دیدگاههای آنان وقوع رخدادهای مهم و تاثیرگذار در جهان و ایران همچون پدیده گردوغبار، خشکسالی، خشک شدن دریاچهها، رودها، تالابها و نابودی آبخوانها حاصل از نشست زمینها و دشتهای فراوان کشور، آلودگی آبها و گرم شدن زمین و افزایش دما از جمله در ایران همه و همه از وقوع یک پدیده اقلیمی خبر میدهد و به همین دلیل باید مورد مطالعه و بررسی و تدبیر جدی قرار گیرند. براساس این گزارش یکی از مهمترین رویدادهای مخربی که در همین رابطه در دشتهای ایران به وقوع پیوسته، فرونشست دشتهای ایران بوده و این پدیده غمانگیز نتیجه مستقیم برداشت بیرویه و مدیریتنشده از منابع آب زیرزمینی بوده است. براساس یک گزارش موثق تعداد فروچالهها (نشستهای زمین) فقط در استان همدان طی 22 سال گذشته 12 عدد بوده اما در یک سال اخیر این تعداد به 43 عدد رسیده است. این فروچالههای خطرناک در استانهای دیگر مانند یزد، کرمان و حتی تهران نیز دیده شدهاند. به گزارش خبرگزاری آنلاین، سابقا خطوط راهآهن فاقد جوش بودند و لذا تغییرات و جابهجایی را نشان میدادند ولی اکنون خطوط راهآهن تماما جوشی شدهاند و تا لحظه تحمل جوش اتفاقی دیده نمیشود. براساس این گزارش، تاکنون سه مرتبه قطار در مناطق کاشان، بم و نیشابور از ریل خارج شده و با توجه به اینکه مناطق مذکور دارای فرونشست بودهاند، گمانهزنیها بر این است که آسیبدیدگی ریلها در پی فرونشست زمین، علت خروج قطارها از ریل بوده است. براساس مطالعات ماهوارهای فرونشست در دشت ورامین 12 سانتیمتر در سال است. این شاخص در منطقه ساوجبلاغ و نظرآباد در سال 1385 حدود 18 سانتیمتر در سال بوده که در شرایط کنونی بهطور قطع افزایش یافته است. بنا بر این گزارش، فرونشست زمین در تهران در مناطق جنوبی 17، 18 و 19 در سال 1384 تا فرودگاه قلعهمرغی رسیده و 17 سانتیمتر در سال اندازهگیری شده بود. وسعت این فرونشست 750 کیلومترمربع گزارش شده است. این وضعیت در دشت قزوین نیز با حداکثر فرونشست 24 سانتیمتر در سال مشاهده شده است. همچنین دشت نیشابور نیز از وضعیتی مشابه برخوردار است. فقط طی امسال چهار شکاف در زمین ایجاد شده حال آنکه تا امسال فقط دو شکاف در محدوده این دشت دیده شده بود. با سالی 6 میلیارد دلار به جان منابع آب افتادند! داستان خشکیدگی طبیعت ایران نه یک خشکسالی موقت که یک نوع تغییر اقلیم نام گرفته است؛ تغییر اقلیمی که اگر بهخوبی و بهدرستی درک نشود، نتایج خسارتبار عظیمی بهدنبال خواهد داشت. به گفته یک صاحبنظر در جغرافیا، خالی شدن کامل سفرههای آب زیرزمینی وقتی با افزایش دما و کاهش بارشها همراه شود، پدیده فرونشست و کلوخیدن دشتهای ایران را ایجاد میکند و این دشتهای کلوخیده هرگز توان زادآوری نخواهند داشت و برای همیشه خواهند مرد. یک استاد دانشگاه که کارشناس ممتاز در مسایل منابع آب در کشور است و دل پرخونی از سیاستهای اعمالشده در 30 سال گذشته دارد، میگوید: وزارت بیمسوولیتی چون نیرو و شرکتهای تابعه با چند حساب و کتاب دور از منطق، رویای تسلط بر همه منابع آبی ایران را به واقعیت تلخی تبدیل کردند و با کمک سالی حدود شش میلیارد دلار از بودجه بیتالمال به جان ساختار پایدار منابع آبی کشور افتادند؛ ساختاری که هزاران سال طبیعت و انسان آن را شکل داده بود. به گفته وی، در بهصدا درآوردن ناقوس مرگ تمدن ایرانی (به قول کلانتری) چه کسی مقصر است؟ آیا روستاییان و کشاورزان مقصر این بلا هستند؟ به عقیده من هرگز! وی میافزاید: مقصر بحران آب نه روستاییان و کشاورزان بودند بلکه شهرنشینان و مهندسانی بودند که با تفکر ناقص خود به جنگ نابرابر با روستانشینان رفتند و هویت آنان را گرفتند تا دیگر روستایی در کار نباشد که آنها را «دهاتی» خطاب کنند! بایدهای دولت روحانی! حال بشنوید سخن یک کارشناس آبیاری و حفاظت آب را از آن سوی مرزهای ایران در کشور دانمارک، دانشگاه کپنهاگ: «مسوولیت اجرا و نظارت بر حسن اجرای سیاستهای یکپارچه مدیریت منابع آب در سطح خرد و کلان در کوتاهزمان باقیمانده به عهده مسوولان مربوطه است و دیگر مجالی برای شعار و خط و نشان کشیدن و توپ را به زمین مسوول یا نهاد دیگری انداختن نیست.» یک کارشناس دیگر که در رشته اقلیمشناسی در یکی از دانشگاههای نروژ تدریس میکند، در این زمینه میگوید: «آقای روحانی با ابزار یارانهها باید پا به میدان ریاضت ملی برای مهار بحران آب بگذارد. نه برای او راه دیگری هست و نه برای حاکمیت و نه برای ایران و ایرانیان.» وی میگوید: اگر دولت تدبیر و امید نمیخواهد در دور بعدی بماند، میتواند بحران آب را برای دولت بعدی بگذارد. چنانکه خود وی زمین سوخته اقتصاد را از دولت قبلی گرفت، او هم زمینی سوختهتر به دولت بعدی تحویل دهد! اما اگر قصد دارد به همراه جناح طرفدارش در دور بعدی هم بماند، لازم است یک سلسله اقدامات فوری انجام دهد. 1- کاهش مصرف آب به یکسوم میزان کنونی 2- توقف بهرهبرداری از آبهای زیرزمینی و ذخیرهسازی آنها به گفته این کارشناس مهار بحران آب هیچ راهحل آسان و کمهزینه یا بلندمدتی ندارد و فقط با تن دادن به یک ریاضت دشوار ملی آن هم خیلی سریع و ضربتی امکانپذیر است. همه جای آسمان همین رنگ است! گزارشهای رسیده از استانها و شهرهای مختلف کشور حاکی است کاهش منابع آب در همه استانها و مناطق کشور بهطور جدی مطرح است و آسمان همه مناطق بیآب کشور همه یکرنگ است. از استان گلستان خبرهای ناگواری میرسد چنانکه از استان همدان. از شهرستان دماوند در شمال کشور تا شهرهایی مثل بندرعباس و بوشهر در جنوب همه به وضعیتی مشابه گرفتار آمدهاند.گزارشهای دیگر از سه استان خراسان شمالی، جنوبی و رضوی و نیز استانهای اصفهان، آذربایجان غربی، کرمان، سمنان و... همه و همه از وخامت اوضاع کمآبی، کاهش شدید منابع آب زیرزمینی و نشست زمین در دشتهای کشور حکایت دارد. بنا بر این گزارش اوضاع جنگلهای کشور هم نامناسب است؛ جنگلهایی که قادرند به میزان زیادی از آبهای روان را با ریشههای خود جذب و ذخیره کنند، اکنون در معرض قطع و نابودیاند و به این ترتیب در مناطق شمالی، تخریب جنگلها نیز مزید بر علت شده و سطح نازل آبهای زیرزمینی را بیش از پیش کاهش داده است چنانکه چاههای بیشمار مکنده آب در جایجای دشتهای ایران آخرین قطرهای سفرههای زمینی را مکیدند و آینده تیره و تاری را برای سرزمین ایران به تصویر کشیدند. در حال حاضر نوک پیکان حملهها از همه طرف متوجه وزارت نیرو است با تمامی شرکتها و سازمانهای وابستهاش و در این میان گاهی هم گریزی به وزارتخانه هاج و واج جهادکشاورزی با وابستگانش میزنند و البته وزارت نیروییها نیز به نوبه خود ضمن هشدار در مورد تغییرات اقلیمی و خشکی طبیعی ایران، مسوولان گذشته را مورد حمله قرار میدهند و ناکارآمدی آنان را در این رابطه، زمینهساز تمامی بحرانهای آب و منابع آب زیرزمینی میدانند. در پایان نویسنده گزارش امیدوار است مورد شماتت زبانشناسان و ادیبان ارجمند زبان فارسی قرار نگیرد؛ آنجا که برای «آبها» از فعل جمع «به غارت رفتند» بهره برده است.اگرچه اگر از فعل مفرد «به غارت رفت» هم استفاده میشد، از منزلت «آب» و «آبها» هرگز کاسته نمیشد.
«به یغما رفتن» و «غارت شدن» دو گونه فعل مترادف است که در تاریخ ایران بیشمار به کار رفته است. آنگاه که به طور مکرر، سرزمین فراخ ایران، عرصه تاخت و تاز جنگجویان جهانگیر و متجاوزان توسعه طلب بود که از آن سوی مرزهای دیرینه و گسترده، وارد فلات دو میلیون و ششصد هزار کیلومتر مربعی ایران میشدند و تقریبا همه چیز را یا ویران میکردند یا میسوزاندند و با خاک یکسان و غارت میکردند و به یغما میبردند. ولی اکنون صحبت از به یغما رفتن هیچ گنجینهای و اندوختهای و به غارت رفتن هیچ مجموعه جواهرات و ذخیرههای ارزشمندتاریخی و باستانی نیست بلکه صحبت از ماده اولیه حیات انسانهاست که همچون هوا بهرهگیری از آن از جمله حقوق طبیعی هر انسانی در هر نقطهای از کره زمین به شمار میرود. آری «آب» را میگویم. همان که خداوند رحمان از آن اینگونه یاد میکند: «وجعلنا من الما کل شی حی» صحبت از غارت این نعمت و رحمت خداوندی است، اما نه به دست دشمنان یغماگر و چپاولگران خونخوار آن سوی مرزها بلکه به دست نوازشگر خودیهای مهربان اما ناآگاه و نادان! و دقیقا آگاهی از همین مطلب است که قلب را میفشارد و جگر را میخراشد! یک روایت حدود 92 درصد موثق! (وزارت نیرو معتقد است 92 درصد آب روان کشور در بخش کشاورزی مصرف میشود) میگوید: در سال 1325، آنگاه که خواستند میزان آب کشور را حساب کنند، ایران را به شش حوضه آبریز تقسیم کردند. حوضههای آبریز دریای خزر، خلیجفارس و دریای عمان فلات مرکزی، دریاچههامون، حوضه شرقی و شمال شرقی و دریاچه ارومیه نیز یکی از حوضههای آبریز بود. سپس آرامآرام شهرها و صنعت توسعه یافتند و چون میزان آب کم بود، بر آن شدند که سد بسازند و به این ترتیب پس از احداث صدها سد و بند در گوشه و کنار کشور، آبهای پشت سد (یعنی مخازن و دریاچهها سد) را به شهرها و بخش صنعت دادند و در نتیجه، کشاورزان به سراغ آبهای زیرزمینی رفتند.» راوی تلویحا نتیجه میگیرد که بدین سان بود که غارت آبهای زیرزمینی آغاز شد اما با مباشرت روستانشینان و با هدایت مدیران. در این گزارش برآنیم تا از زبان آگاهان امر، روایت کنیم که چگونه این زبان بسته زیبا و روان و لطیف و گوارای وجود آدمیان، از عمق زمین به بیرون کشیده و به یغما برده شد. تنی چند از مسوولان و کارشناسان مسایل آب و نیرو در جایگاههای مختلف از جمله در حوزههای نیرومند تحت قلمرو وزارت نیروییها و نیز در منطقه تحت نفوذ با شکوه وزارت جهاد کشاورزیها به مدد تخیل نویسنده، در «میزگردی از راه دور» شرکت جستند و به روایت چگونگی به یغما رفتن دفینههای آب پنهان شده در عمق دشتهای این سرزمین باستانی و شکوهمند (ایران) نشستند. همان راوی اول میگوید: «سال 60 آقای غفوریفرد وزیر نیرو بود بعد از مدتی به رهبری نام نوشتند که آب را دارند غارت میکنند.» چاههای غارتگر! اما به راستی این غارتگر یا غارتگران چه کسانی بودند؟ آیا همه چیز را غارت کردند یا فقط بخشی را، آیا اثری هم از آنها ماند یا خیر، آیا پرونده این غارت داخلی، به اداره آگاهی رفت! ماموران اداره آگاهی به نتیجهای هم رسیدند؟ سرنخها چه شد؟! گویا برخی از کارشناسان، روزنههایی در پرونده یافتهاند! اینان معتقدند که عامل اصلی غارت آبها، چاههای عمیق بودهاند. یکی از این کارشناسان مردمی میگوید: در سال 63 کتابی از من چاپ شد که در آن نوشته بودم، حفر بیرویه و غیرمجاز چاهها، غارت آب است و گفتم: اگر وزارت نیرو درباره مسدود کردن 90 درصد این چاهها اقدام نکند، «طلای سبز» ایران (پسته) از دست خواهد رفت. در اواخر سال 93 در رفسنجان سالانه 600 هکتار باغ پسته و در کرمان سالی هفت هزار هکتار زمین در حال خشکیدن است. چون چاهها خشک شدهاند یا اینکه آب شور دارند. به گفته وی، در سال 93 تعداد چاه اطراف دریاچه ارومیه به 53 هزار حلقه رسیده بود که 49 هزار حلقه آن غیرمجاز بود. وی در بخش دیگری از سخنانش، منظور خود را به گونهای دیگر تکرار میکند: «مشکل ما، بیشتر بحران مدیریت آب است و نه بحران آب». از سال 1340 تا 1355، 50 هزار حلقه چاه حفر و از سال 55 تا سال 60، این میزان دو برابر شد! و اینگونه غارت آب آغاز شد. به گفته وی، از دهه 40 بود که حفر چاههای عمیق و نیمه عمیق درروستاها رواج یافت اما افزایش تعداد چاهها ظرف فقط پنج سال (55 تا 60) دو دلیل عمده داشت: 1- در اواخر دوره پهلوی مردم پولدار شدند و دنبال حفر چاه رفتند. (حفر با مجوز قانونی) 2- پس از انقلاب مردم به حفر چاههای غیرمجاز اقدام کردند (برداشتهای غیرمجاز با لولههای قطورتر). به گزارش وی، هر جا چاه رفت، آفت قنات شد و هر جا سطح آب پایین رفت، قناتها خشک شدند. زمینهای نشسته و دشتهای مرده«خلل و فرج زمین اگر از آب خالی شد؛ در نتیجه فشار، زمین نشست میکند و خلل و فرجها بسته میشود زمین که نشست کرد، این دشت برای همیشه مرده است بارندگی هم نتیجهای ندارد و این یعنی ویرانی برای همیشه تاریخ» یک وزیر اسبق در دولت سازندگی که اکنون مشاور معاون اول رییسجمهور در امور آب، کشاورزی و محیطزیست است، این را میگوید و میافزاید: مدیریت آب در کشور ما از ابتدا یک مدیریت علمی نبوده است اگر علمی بود، نمیآمدیم از منابع زیرزمینی که تجدیدپذیری آنها طبق آخرین آمار وزارت نیرو، 33 میلیارد مترمکعب است، 58 میلیارد مترمکعب برداشت کنیم. همین الان هم 25 میلیارد مترمکعب اضافه برداشت میکنیم و این اعلام خطر است البته چندین سال است که اعلام خطر شده و مفهوم این سخن این است که کل کشور در حال ویران شدن است. به گفته وی، این مقدار آب اضافه برداشت شده باید برگردد سر جای اولش و برای آنکه با کاهش برداشت منابع زیرزمینی آب، محصولات تولیدی کشور، کاهش نیابد، حداقل 50 تا 60 میلیارد دلار سرمایهگذاری لازم دارد. وی میزان مصرف آب ایران را سه هزار مترمکعب در ثانیه اعلام میکند و میگوید: راه چاره آن است که 40 درصد از این میزان (1200 مترمکعب در ثانیه) از کشاورزان خریداری شود و بعد آنها ملزم شوند با مقدار 1800 مترمکعب در ثانیه کار کنند. وی میگوید: واقعیت این است که در سال 93 فقط برای 33 میلیون نفر از جمعیت کشور، کالاهای اساسی تولید و غذای 45 میلیون نفر دیگر را از خارج وارد کردیم به عبارت دیگر میزان تولید کالاهای اساسی ما زیر 40 درصد نیاز کشور است. وی در پایان اختلاف و بینظمی موجود بر سر آب را در حال حاضر اقتصادی میداند ولی ادامه آن به وضعیت امنیتی منجر میشود. وی میافزاید: یزد و اصفهان، اصفهان و چهارمحال، خوزستان و اصفهان، کرمان و اصفهان، آذربایجانشرقی و کردستان و گیلان را نگاه کنید در حال حاضر این تنشها در مناطق مذکور پیرامون آب جاری است اما مشکلات آبهای زیرزمینی محلی است ولی مشکل و تنشهای آبهای جاری در صورت ادامه اغتشاشات اجتماعی را به دنبال خواهد داشت. بحران جدیتر از کمآبی! «از جمله اقدامات نامتوازن مدیریت آب این است؛ درحالی که ایران در کمربند خشک جهان قرار دارد، اجازه داده شده بیش از 300 هزار چاه غیرمجاز در کشور حفر و حدود یکهزار سد ساخته شود تا افت سطح آب زیرزمینی به بیش از دو متر در سال و در گسترهای به وسعت 100 میلیون هکتار افزایش یابد.» این را مدیرکل دفتر آموزش و مشارکتهای مردمی سازمان حفاظت از محیطزیست میگوید و میافزاید: در یک برآورد خوشبینانه، دستکم 80 درصد بحران آب در ایران، ناشی از مدیریت نامتوازن با توانمندیهای اکولوژیکی سرزمین ایران است و فقط 20 درصد آن از تنگناهای اقلیمی و خشکسالی ناشی میشود. به گفته وی، ایران تا پنج سال آینده شاهد جنگ فراگیر آب در داخل شهرها و بین مناطق و استانها خواهد شد. وی تاکید میکند: در صورت تداوم غلبه تفکر سازهای در مدیریت آب یعنی تفکری که منجر به سدسازی مداوم و اجرای طرحهای انتقال آب بین حوزهای میشود، بیم آن میرود که جنگ آب در ایران، شدت پیدا کند. به گزارش وی، اکنون حدود 500 هزار میلیارد تومان در این حوزه (سدسازی و...) هزینه شده و برای تکمیل طرحهای نیمهتمام این بخش نیازمند 150 هزار میلیارد تومان دیگر و این واقعا وسوسهانگیز است لذا علت مساله، منافع اقتصادی ماجراست که عاملان آن اجازه نمیدهند، بخشهای دیگر متوازن با آموزههای توسعه پایدار در کشور رشد کنند.مقام محیط زیستی در ادامه بحران جدیتر از کمآبی را بحران از دست رفتن خاک ایران میداند و میافزاید: اگر این خاک که برای تولید یک سانتیمتر آن بین 400 تا 800 سال زمان لازم است از دست برود، به هیچوجه قابل جبران نیست. به گفته وی، در خوشبینانهترین حالت، سالانه دو میلیارد تن خاک ایران بر اثر فرسایش از بین میرود و با توجه به اینکه ارزش هر تن خاک 28 دلار است، سالانه ایرانیان 56 میلیارد دلار از دست میدهند یعنی دو برابر ارزش صادرات فعلی نفت ایران و متاسفانه هیچکس متوجه این خطر نیست. مافیای قدرتمند! کارشناس مذکور در ادامه از وجود یک لابی و مافیای قدرتمند در بخش آب کشور خبر میدهد و میگوید: فقط یکصد هزار کارشناس ارشد دکترا در این مافیا و شرکتهای اقماری وابسته به وزارت نیرو حقوق میگیرند که تداوم حیات اینها به طرحهای انتقال آب بین حوزهای و سدسازی وابسته است و به هیچ وجه حاضر نیستند روش خود را تغییر دهند. وی میافزاید: چرا در منطقه چهارمحال و بختیاری که 10 درصد آبهای سطحی از این منطقه سرچشمه میگیرد باید 60 روستا بدون آب بماند؟ به گفته این کارشناس در بدبینانهترین سناریوها فقط هشت درصد از منابع آب ایران میتواند نیازهای آب شرب ملت را تامین کند و حتی اگر با خشکسالی 50 یا 60 درصدی هم روبهرو شویم باز هم نباید کابوسی به نام عدم تامین آب شرب برای مردم ما وجود داشته باشد. به گزارش وی، کدورت بین خوزستانیها و اصفهانیها، کوهرنگیها با کاشانیها، بختیاریها با اصفهانیها (بر سر طرح بهشتآباد)، ناقانیها با بروجنیها (بر سر انتقال آب سبزکوه)، الیگودرزیها با قمیها (بر سر حقابه)، تالواریها با زنجانیها ( بر سر احداث سد)، مینابیها با بندرعباسیها، اصفهانیها با یزدیها، علیآبادکتولیها با مردم شاهرود و سمنان نیازمند تغییر جدی در روشهای مدیریت آب در دولت است. قبل از آنکه این منازعات از حد خارج و غیرقابل کنترل شود، باید کاری کرد. وی در پایان با اظهار امیدواری از اینکه وزیر نیرو با صدور دستوری پایان عصر سدسازی را در ایران اعلام و به سرمایهگذاری در انرژیهای نو توجه کرده است، میگوید: اکنون با این دستور سدسازان کشور دیگر نمیتوانند به بهانه تولید برق دنبال سدسازی بروند. غارت آب در دولت گذشته اگرچه وزارت نیرو با زیرمجموعههای قدرتمندش که در طول 30 سال گذشته آغازگر نهضت سدسازی بودند در برابر بحران آب زیر حمله شدید و مداوم منتقدان قرار گرفتهاند اما مقامات این وزارتخانه نیز همچون منتقدان لب به اعتراض میگشایند: «با توجه به اینکه در دولتهای نهم و دهم منابع آب زیرزمینی کشور به غارت رفت در حال حاضر منابع آبی ایران رو به اضمحلال است.» اشاره حمید چیتچیان بیشتر به حفر غیرمجاز بیش از 300 هزار چاهی است که گفته میشود در دولتهای مذکور صورت گرفته است. به گفته وزیر نیرو طرح موسوم به «فدک» در دولت گذشته با هدف حمایت و سرمایهگذاری در بخش کشاورزی از طریق صرفهجویی در مصرف کنونی آب کشور اجرا شد که موجب تسریع نابودی منابع آبی کشور شد. علاوه بر طرحهای بدون بررسی و سطحی که در دولت احمدینژاد صورت گرفت، قوانین نادرست، تشدیدکننده وضعیت بغرنج منابع آب بودند. به گزارش وزیر نیرو در حال حاضر 78 درصد از 609 محدوده مطالعاتی کشور جزو منطقه ممنوعه قرار دارند و برداشت بیرویه از این منابع سبب شده این منابع با افت شدید مواجه شوند، به طوری که در حال حاضر بالغ بر 110 میلیارد مترمکعب اضافهبرداشت تجمعی از منابع زیرزمینی انجام شده و این افت طی دوره آماری حدود 15 متر است. غارت آب حتی قطارها را هم از ریل خارج میکند! براساس یک گزارش موثق شرایط دشتهای کشور آنچنان رو به وخامت گذاشتهاند که تاخیر در مدیریت بحران نتایج بس خطرناکی را به دنبال خواهد داشت. طی سه دهه گذشته از سوی کارشناسان و دانشمندان مباحث گوناگونی درباره تغییر اقلیم مطرح شده است. براساس دیدگاههای آنان وقوع رخدادهای مهم و تاثیرگذار در جهان و ایران همچون پدیده گردوغبار، خشکسالی، خشک شدن دریاچهها، رودها، تالابها و نابودی آبخوانها حاصل از نشست زمینها و دشتهای فراوان کشور، آلودگی آبها و گرم شدن زمین و افزایش دما از جمله در ایران همه و همه از وقوع یک پدیده اقلیمی خبر میدهد و به همین دلیل باید مورد مطالعه و بررسی و تدبیر جدی قرار گیرند. براساس این گزارش یکی از مهمترین رویدادهای مخربی که در همین رابطه در دشتهای ایران به وقوع پیوسته، فرونشست دشتهای ایران بوده و این پدیده غمانگیز نتیجه مستقیم برداشت بیرویه و مدیریتنشده از منابع آب زیرزمینی بوده است. براساس یک گزارش موثق تعداد فروچالهها (نشستهای زمین) فقط در استان همدان طی 22 سال گذشته 12 عدد بوده اما در یک سال اخیر این تعداد به 43 عدد رسیده است. این فروچالههای خطرناک در استانهای دیگر مانند یزد، کرمان و حتی تهران نیز دیده شدهاند. به گزارش خبرگزاری آنلاین، سابقا خطوط راهآهن فاقد جوش بودند و لذا تغییرات و جابهجایی را نشان میدادند ولی اکنون خطوط راهآهن تماما جوشی شدهاند و تا لحظه تحمل جوش اتفاقی دیده نمیشود. براساس این گزارش، تاکنون سه مرتبه قطار در مناطق کاشان، بم و نیشابور از ریل خارج شده و با توجه به اینکه مناطق مذکور دارای فرونشست بودهاند، گمانهزنیها بر این است که آسیبدیدگی ریلها در پی فرونشست زمین، علت خروج قطارها از ریل بوده است. براساس مطالعات ماهوارهای فرونشست در دشت ورامین 12 سانتیمتر در سال است. این شاخص در منطقه ساوجبلاغ و نظرآباد در سال 1385 حدود 18 سانتیمتر در سال بوده که در شرایط کنونی بهطور قطع افزایش یافته است. بنا بر این گزارش، فرونشست زمین در تهران در مناطق جنوبی 17، 18 و 19 در سال 1384 تا فرودگاه قلعهمرغی رسیده و 17 سانتیمتر در سال اندازهگیری شده بود. وسعت این فرونشست 750 کیلومترمربع گزارش شده است. این وضعیت در دشت قزوین نیز با حداکثر فرونشست 24 سانتیمتر در سال مشاهده شده است. همچنین دشت نیشابور نیز از وضعیتی مشابه برخوردار است. فقط طی امسال چهار شکاف در زمین ایجاد شده حال آنکه تا امسال فقط دو شکاف در محدوده این دشت دیده شده بود. با سالی 6 میلیارد دلار به جان منابع آب افتادند! داستان خشکیدگی طبیعت ایران نه یک خشکسالی موقت که یک نوع تغییر اقلیم نام گرفته است؛ تغییر اقلیمی که اگر بهخوبی و بهدرستی درک نشود، نتایج خسارتبار عظیمی بهدنبال خواهد داشت. به گفته یک صاحبنظر در جغرافیا، خالی شدن کامل سفرههای آب زیرزمینی وقتی با افزایش دما و کاهش بارشها همراه شود، پدیده فرونشست و کلوخیدن دشتهای ایران را ایجاد میکند و این دشتهای کلوخیده هرگز توان زادآوری نخواهند داشت و برای همیشه خواهند مرد. یک استاد دانشگاه که کارشناس ممتاز در مسایل منابع آب در کشور است و دل پرخونی از سیاستهای اعمالشده در 30 سال گذشته دارد، میگوید: وزارت بیمسوولیتی چون نیرو و شرکتهای تابعه با چند حساب و کتاب دور از منطق، رویای تسلط بر همه منابع آبی ایران را به واقعیت تلخی تبدیل کردند و با کمک سالی حدود شش میلیارد دلار از بودجه بیتالمال به جان ساختار پایدار منابع آبی کشور افتادند؛ ساختاری که هزاران سال طبیعت و انسان آن را شکل داده بود. به گفته وی، در بهصدا درآوردن ناقوس مرگ تمدن ایرانی (به قول کلانتری) چه کسی مقصر است؟ آیا روستاییان و کشاورزان مقصر این بلا هستند؟ به عقیده من هرگز! وی میافزاید: مقصر بحران آب نه روستاییان و کشاورزان بودند بلکه شهرنشینان و مهندسانی بودند که با تفکر ناقص خود به جنگ نابرابر با روستانشینان رفتند و هویت آنان را گرفتند تا دیگر روستایی در کار نباشد که آنها را «دهاتی» خطاب کنند! بایدهای دولت روحانی! حال بشنوید سخن یک کارشناس آبیاری و حفاظت آب را از آن سوی مرزهای ایران در کشور دانمارک، دانشگاه کپنهاگ: «مسوولیت اجرا و نظارت بر حسن اجرای سیاستهای یکپارچه مدیریت منابع آب در سطح خرد و کلان در کوتاهزمان باقیمانده به عهده مسوولان مربوطه است و دیگر مجالی برای شعار و خط و نشان کشیدن و توپ را به زمین مسوول یا نهاد دیگری انداختن نیست.» یک کارشناس دیگر که در رشته اقلیمشناسی در یکی از دانشگاههای نروژ تدریس میکند، در این زمینه میگوید: «آقای روحانی با ابزار یارانهها باید پا به میدان ریاضت ملی برای مهار بحران آب بگذارد. نه برای او راه دیگری هست و نه برای حاکمیت و نه برای ایران و ایرانیان.» وی میگوید: اگر دولت تدبیر و امید نمیخواهد در دور بعدی بماند، میتواند بحران آب را برای دولت بعدی بگذارد. چنانکه خود وی زمین سوخته اقتصاد را از دولت قبلی گرفت، او هم زمینی سوختهتر به دولت بعدی تحویل دهد! اما اگر قصد دارد به همراه جناح طرفدارش در دور بعدی هم بماند، لازم است یک سلسله اقدامات فوری انجام دهد. 1- کاهش مصرف آب به یکسوم میزان کنونی 2- توقف بهرهبرداری از آبهای زیرزمینی و ذخیرهسازی آنها به گفته این کارشناس مهار بحران آب هیچ راهحل آسان و کمهزینه یا بلندمدتی ندارد و فقط با تن دادن به یک ریاضت دشوار ملی آن هم خیلی سریع و ضربتی امکانپذیر است. همه جای آسمان همین رنگ است! گزارشهای رسیده از استانها و شهرهای مختلف کشور حاکی است کاهش منابع آب در همه استانها و مناطق کشور بهطور جدی مطرح است و آسمان همه مناطق بیآب کشور همه یکرنگ است. از استان گلستان خبرهای ناگواری میرسد چنانکه از استان همدان. از شهرستان دماوند در شمال کشور تا شهرهایی مثل بندرعباس و بوشهر در جنوب همه به وضعیتی مشابه گرفتار آمدهاند.گزارشهای دیگر از سه استان خراسان شمالی، جنوبی و رضوی و نیز استانهای اصفهان، آذربایجان غربی، کرمان، سمنان و... همه و همه از وخامت اوضاع کمآبی، کاهش شدید منابع آب زیرزمینی و نشست زمین در دشتهای کشور حکایت دارد. بنا بر این گزارش اوضاع جنگلهای کشور هم نامناسب است؛ جنگلهایی که قادرند به میزان زیادی از آبهای روان را با ریشههای خود جذب و ذخیره کنند، اکنون در معرض قطع و نابودیاند و به این ترتیب در مناطق شمالی، تخریب جنگلها نیز مزید بر علت شده و سطح نازل آبهای زیرزمینی را بیش از پیش کاهش داده است چنانکه چاههای بیشمار مکنده آب در جایجای دشتهای ایران آخرین قطرهای سفرههای زمینی را مکیدند و آینده تیره و تاری را برای سرزمین ایران به تصویر کشیدند. در حال حاضر نوک پیکان حملهها از همه طرف متوجه وزارت نیرو است با تمامی شرکتها و سازمانهای وابستهاش و در این میان گاهی هم گریزی به وزارتخانه هاج و واج جهادکشاورزی با وابستگانش میزنند و البته وزارت نیروییها نیز به نوبه خود ضمن هشدار در مورد تغییرات اقلیمی و خشکی طبیعی ایران، مسوولان گذشته را مورد حمله قرار میدهند و ناکارآمدی آنان را در این رابطه، زمینهساز تمامی بحرانهای آب و منابع آب زیرزمینی میدانند. در پایان نویسنده گزارش امیدوار است مورد شماتت زبانشناسان و ادیبان ارجمند زبان فارسی قرار نگیرد؛ آنجا که برای «آبها» از فعل جمع «به غارت رفتند» بهره برده است.اگرچه اگر از فعل مفرد «به غارت رفت» هم استفاده میشد، از منزلت «آب» و «آبها» هرگز کاسته نمیشد.