از سختکوشی تا راحتطلبی
مسعود سلیمی- در سالهای پیش یادم میآید که در کشور به کارمندان مبلغی تحت عنوان حق سفره یا حق عیالواری میپرداختند که به گونهای به ویژه در مورد کارمندان دونپایه اما پرجمعیت در خرج و دخل تعادل ایجاد میشد که به نظر میرسد همچنان هم بهگونهای ادامه دارد.پرداخت کمکهزینه بعدها و در چند دهه پس از جنگ جهانی دوم که جمعیت جوان اروپا رو به کاهش رفته بود و ازدیاد زاد و ولد برای جایگزینسازی و تعادلبخشی در ساختار اجتماعی قاره سبز بهعنوان یک اصل اساسی مورد توجه قرار گرفت و در این رهگذر بهطور مثال فرانسه ماهانه مبلغی بهعنوان کمک به خانوادهها و تشویق آنها به نسلآوری میپرداخت که استفاده از آن ربطی به ملیت افراد نداشت و غیرفرانسویها هم که بیکار بودند به عبارتی خود را بیکار اعلام میکردند هم در زمره کمکبگیران سازمان تامین اجتماعی فرانسه قرار میگرفتند.پرداخت کمکهزینه در طول سالهای پس از جنگ تا به امروز همچنان در بسیاری از کشورهای اروپایی بهگونههای مختلف ادامه دارد تا جایی که در شرایط سخت اقتصادی حال حاضر کمکهایی از این دست بهطور مثال بار سنگینی بر دوش بودجه فرانسه گذاشته که رهایی از آن بسیار دشوار به نظر میرسد در حالی که نتیجه برآمده از کمکهای دولتی به هیچ عنوان با هدفهای موردنظر برابری نمیکند که سهل است بلکه بهگونهای روحیه بیکاری و راحتطلبی و از آن بدتر سوءاستفاده از قانون بیکاری یعنی دریافت حقوق بیکاری و توامان اشتغال به کار سیاه، اقتصاد این کشور را با بحران روبهرو کرده است. پرداخت کمکهزینه به تعبیری یارانه زمانی به دلیل جنگ و بحرانهای برآمده از آن به صورت کالایی متداول بود که توجیهپذیر هم به نظر میآمد اما پرداخت یارانه نقدی در سالهای اخیر نهتنها در ایران که در بسیاری از کشورها بهعنوان ابزاری برای پیشبرد برنامههای پوپولیستی و به تعبیری مردمفریبی در اختیار برخی سیاستمداران قرار گرفته تا با دست بردن در بودجه عمومی یا با استفاده از پولهای کثیف و مافیایی به قول معروف پول بین مردم تقسیم کرده تا رای و پشتیبانی آنها را برای حکومتداری با خود همراه کرده باشند. در کشورمان عرضه کوپن و یارانه کالا، هنگام جنگ تحمیلی و خیلی پیش از آن در جریان جنگ جهانی دوم که برخی کالاها چون نان، قند، شکر و روغن جیرهبندیشده به خاطر شرایط خاص، توجیهپذیر و حتی گرهگشای نسبی مشکلات مردم بود اما زمانی که بحث یارانه نقدی در دولت نهم پیش آمد، بودند کارشناسانی که چنین اقدامی را برای اقتصاد کشور مضر میدانستند اما گوش شنوایی پیدا نکردند و دولت کاری را که میخواست، انجام داد تا تقریبا 95 درصد مردم را با ماهی 50 هزار تومان- پولدار و فقیر- در وخامت روزبهروز اوضاع اقتصادی مملکت شریک کرده باشد! یارانه نقدی با گذشت نزدیک به هفت سال که اقتصاد، بودجه عمرانی و آموزش و در یک کلام هر آنچه باید صرف زیرساختهای کشور شود را تحتالشعاع خود قرار داده است. درست مانند خرچنگ در اقتصاد ایران ریشه دوانده و دولت یازدهم نیز هر کاری که میکند تا شاید فرجی پیدا شود و راهکاری به دست آید و از این مهلکه خود و اقتصاد کشور را رها کند، موفق نشده و چهبسا هیچگاه هم نشود!در طول هفت سال گذشته چه قشر پولدار و چه فقیر در واقع 95 درصدی که حدود 50 هزار تومان ماهانه به حسابشان واریز میشود، آنچنان دلبسته یارانه شدهاند که دولت روحانی بیم دارد که در صورت لغو قانون یارانه نقدی، رای اعتماد مردم را از دست بدهد! سخن از یارانه و کمکخرج و حقوق پایه به میان آمد تا نگاهی به آنچه دیروز در سوییس گذشت، بیندازیم و با برخی تفاوتها آشنا شویم.در سوییس رسم است که یکشنبهها مردم به طرح و قوانین دولتی رای و نظر میدهند. اینبار طرح حقوق پایه 2400 یورویی مطرح بود که 78 درصد مردم مخالفت کردند.استدلال مخالفان جالب است و پندآموز؛ آنها میگویند در تامین مالی چنین طرحی تردید دارند، دولت میتواند فقط با افزایش شدید مالیات این هزینه را تامین کند که در چنین حالتی از سرعت رشد اقتصادی کاسته میشود.مخالفان در نهایت به یک نکته کلیدی هم اشاره میکنند؛ اجرای چنین طرحی میتواند انگیزههای اقتصادی و نیز حس مسوولیت فردی شهروندان سوییسی را پایین آورد.و کلام آخر اینکه به نظر نگارنده سوییسیها میترسند در کشورشان سختکوشی با راحتطلبی عوض شود و روزبهروز تعداد بیکاران حقوقبگیر افزایش پیدا کند. massoudmehr@yahoo.fr
مسعود سلیمی- در سالهای پیش یادم میآید که در کشور به کارمندان مبلغی تحت عنوان حق سفره یا حق عیالواری میپرداختند که به گونهای به ویژه در مورد کارمندان دونپایه اما پرجمعیت در خرج و دخل تعادل ایجاد میشد که به نظر میرسد همچنان هم بهگونهای ادامه دارد.پرداخت کمکهزینه بعدها و در چند دهه پس از جنگ جهانی دوم که جمعیت جوان اروپا رو به کاهش رفته بود و ازدیاد زاد و ولد برای جایگزینسازی و تعادلبخشی در ساختار اجتماعی قاره سبز بهعنوان یک اصل اساسی مورد توجه قرار گرفت و در این رهگذر بهطور مثال فرانسه ماهانه مبلغی بهعنوان کمک به خانوادهها و تشویق آنها به نسلآوری میپرداخت که استفاده از آن ربطی به ملیت افراد نداشت و غیرفرانسویها هم که بیکار بودند به عبارتی خود را بیکار اعلام میکردند هم در زمره کمکبگیران سازمان تامین اجتماعی فرانسه قرار میگرفتند.پرداخت کمکهزینه در طول سالهای پس از جنگ تا به امروز همچنان در بسیاری از کشورهای اروپایی بهگونههای مختلف ادامه دارد تا جایی که در شرایط سخت اقتصادی حال حاضر کمکهایی از این دست بهطور مثال بار سنگینی بر دوش بودجه فرانسه گذاشته که رهایی از آن بسیار دشوار به نظر میرسد در حالی که نتیجه برآمده از کمکهای دولتی به هیچ عنوان با هدفهای موردنظر برابری نمیکند که سهل است بلکه بهگونهای روحیه بیکاری و راحتطلبی و از آن بدتر سوءاستفاده از قانون بیکاری یعنی دریافت حقوق بیکاری و توامان اشتغال به کار سیاه، اقتصاد این کشور را با بحران روبهرو کرده است. پرداخت کمکهزینه به تعبیری یارانه زمانی به دلیل جنگ و بحرانهای برآمده از آن به صورت کالایی متداول بود که توجیهپذیر هم به نظر میآمد اما پرداخت یارانه نقدی در سالهای اخیر نهتنها در ایران که در بسیاری از کشورها بهعنوان ابزاری برای پیشبرد برنامههای پوپولیستی و به تعبیری مردمفریبی در اختیار برخی سیاستمداران قرار گرفته تا با دست بردن در بودجه عمومی یا با استفاده از پولهای کثیف و مافیایی به قول معروف پول بین مردم تقسیم کرده تا رای و پشتیبانی آنها را برای حکومتداری با خود همراه کرده باشند. در کشورمان عرضه کوپن و یارانه کالا، هنگام جنگ تحمیلی و خیلی پیش از آن در جریان جنگ جهانی دوم که برخی کالاها چون نان، قند، شکر و روغن جیرهبندیشده به خاطر شرایط خاص، توجیهپذیر و حتی گرهگشای نسبی مشکلات مردم بود اما زمانی که بحث یارانه نقدی در دولت نهم پیش آمد، بودند کارشناسانی که چنین اقدامی را برای اقتصاد کشور مضر میدانستند اما گوش شنوایی پیدا نکردند و دولت کاری را که میخواست، انجام داد تا تقریبا 95 درصد مردم را با ماهی 50 هزار تومان- پولدار و فقیر- در وخامت روزبهروز اوضاع اقتصادی مملکت شریک کرده باشد! یارانه نقدی با گذشت نزدیک به هفت سال که اقتصاد، بودجه عمرانی و آموزش و در یک کلام هر آنچه باید صرف زیرساختهای کشور شود را تحتالشعاع خود قرار داده است. درست مانند خرچنگ در اقتصاد ایران ریشه دوانده و دولت یازدهم نیز هر کاری که میکند تا شاید فرجی پیدا شود و راهکاری به دست آید و از این مهلکه خود و اقتصاد کشور را رها کند، موفق نشده و چهبسا هیچگاه هم نشود!در طول هفت سال گذشته چه قشر پولدار و چه فقیر در واقع 95 درصدی که حدود 50 هزار تومان ماهانه به حسابشان واریز میشود، آنچنان دلبسته یارانه شدهاند که دولت روحانی بیم دارد که در صورت لغو قانون یارانه نقدی، رای اعتماد مردم را از دست بدهد! سخن از یارانه و کمکخرج و حقوق پایه به میان آمد تا نگاهی به آنچه دیروز در سوییس گذشت، بیندازیم و با برخی تفاوتها آشنا شویم.در سوییس رسم است که یکشنبهها مردم به طرح و قوانین دولتی رای و نظر میدهند. اینبار طرح حقوق پایه 2400 یورویی مطرح بود که 78 درصد مردم مخالفت کردند.استدلال مخالفان جالب است و پندآموز؛ آنها میگویند در تامین مالی چنین طرحی تردید دارند، دولت میتواند فقط با افزایش شدید مالیات این هزینه را تامین کند که در چنین حالتی از سرعت رشد اقتصادی کاسته میشود.مخالفان در نهایت به یک نکته کلیدی هم اشاره میکنند؛ اجرای چنین طرحی میتواند انگیزههای اقتصادی و نیز حس مسوولیت فردی شهروندان سوییسی را پایین آورد.و کلام آخر اینکه به نظر نگارنده سوییسیها میترسند در کشورشان سختکوشی با راحتطلبی عوض شود و روزبهروز تعداد بیکاران حقوقبگیر افزایش پیدا کند. massoudmehr@yahoo.fr