جمهور دیگر پایه مشروعیت نیست، و پایه بقا به گروههای ذی نفع تبدیل شده است که اتصالشان به سیستم از مسیر توزیع رانتها است... ما دچار نوع «۱» و «۲» بیخردی با هم هستیم. نوع «یک» بیخردی قدرت حکومت بیشتر از جامعه است و خودش را به جامعه تحمیل میکند؛ و نوع ۲ بیخردی که در خودش ظرفیت شناختی کافی ندارد؛ تصمیمهای بد میگیرد، و بد هم اجرا میکندکه به شدت به بوروکراسی و جامعه صدمه میزند.
جمهور دیگر پایه مشروعیت نیست، و پایه بقا به گروههای ذی نفع تبدیل شده است که اتصالشان به سیستم از مسیر توزیع رانتها است... ما دچار نوع «۱» و «۲» بیخردی با هم هستیم. نوع «یک» بیخردی قدرت حکومت بیشتر از جامعه است و خودش را به جامعه تحمیل میکند؛ و نوع ۲ بیخردی که در خودش ظرفیت شناختی کافی ندارد؛ تصمیمهای بد میگیرد، و بد هم اجرا میکندکه به شدت به بوروکراسی و جامعه صدمه میزند.