دکتر مصدق گفت: «هژیر! تو شرف داری؟ انتخابات آزاد است؟»
دکتر مصدق گفت: «هژیر! تو شرف داری؟ انتخابات آزاد است؟»
دکتر مصدق خطاب به هژیر گفت: «هژیر! تو شرف داری؟ انتخابات آزاد است؟» و بر سینهی او محکم نواخت. هژیر که در این ضربه به عقب رفت، دوباره پیش آمد، بار دیگر مصدق به سینهی او زد و جملهی «هژیر تو شرف داری؟ انتخابات آزاد است؟» را تکرار کرد. هژیر سکوت کرد و نامه و اسامی بیست نفر را که ما تهیه کرده بودیم نزد شاه برد...
دکتر مصدق خطاب به هژیر گفت: «هژیر! تو شرف داری؟ انتخابات آزاد است؟» و بر سینهی او محکم نواخت. هژیر که در این ضربه به عقب رفت، دوباره پیش آمد، بار دیگر مصدق به سینهی او زد و جملهی «هژیر تو شرف داری؟ انتخابات آزاد است؟» را تکرار کرد. هژیر سکوت کرد و نامه و اسامی بیست نفر را که ما تهیه کرده بودیم نزد شاه برد...