اژدها وارد می‌شود!

اژدها وارد می‌شود!

محمد تاج‌الدین- جشنواره فیلم فجر به روزهای آخر نزدیک می‌شود و منتقدان و علاقه‌مندان به سینما، امیدشان را به روزهای پایانی معطوف کردند. روز هشتم جشنواره، روز خوبی برای سینما دوستان و مهمانان کاخ رسانه بود. فیلم‌هایی که توانستند نظر بینندگان را جلب و تلخی روزهای گذشته را اندکی جبران کنند. عادت نمی‌کنیم به... فیلم «عادت نمی‌کنیم» دومین ساخته ابراهیم ابرهیمیان است. فیلمساز جوانی که به سینمادوستان ثابت کرده اجرا را خوب بلد است و می‌تواند از بازیگران بازی بگیرد. در خلاصه فیلم ابراهیمیان آمده است: «وقتی همه چیز خوبه، زندگی کردن هنر نیست». و این نقطه آغاز و پایان فیلم ابراهیمیان است. روایت سرراستی از خیانت در زندگی زناشویی. بازیگران فیلم، محمدرضا فروتن، ساره بیات، حمیدرضا آذرنگ، هدیه تهرانی و پانته‌آ پناهی‌ها هستند؛ اسامی که هرکدام به تنهایی می‌تواند باعث موفقیت فیلمی شود. البته اگر داستان درستی باشد و کارگردانی بجایی. فیلم قصه مرگ دختری دانشجو و شهرستانی است و تهمتی که گریبان استاد دانشگاه را می‌گیرد. محمدرضا فروتن شخصیت خنثی فیلم که به جای کنش، منتظر پایان ماجراست و پدیدار شدن حقیقت. حقیقتی که او را از گناه نکرده، مبری می‌کند.باقی فیلم حواشی این هسته مرکزی است. فیلمی که مخاطب را تا سکانس پایانی می‌کشاند و قرار نیست به روال فیلم‌های این چند روز زیاده‌گویی کند. گرهی که در سکانس پایانی باز می‌شود و ماجرایی که شکل دیگری به خودش می‌گیرد. نقطه قوت فیلم ابراهیمیان، کارگردانی کار است. سکانس‌ها و صحنه‌هایی که به خوبی کنار هم چیده شدند و قاب‌های دوربین علیرضا برازنده که در سکانس‌های خانه دلنواز است.عادت نمی‌کنیم در سینما شاهکار حساب نمی‌شود. فیلمی است که برای بیننده یک‌بار جذابیت دارد و بعد از دیده شدن، کسی به سراغ تماشای دوباره‌اش نمی‌رود. با این همه فیلم قابل اعتنایی در سینمای امروز ایران است. هرچند به روال چند سال گذشته، شخصیت محوری و اول فیلم که نقشش را محمدرضا فروتن بازی کرده به قدری بی‌تحرکت و بدون کنش است که گاهی اعصاب بیننده را خرد می‌کند. نکته‌ای که به عمد در داستان گنجانده شده است. وقتی به این ماجرا پی می‌بریم که ساره بیات، همسر فروتن رو به او می‌گوید: «تو همیشه اینجوری. وقتی باید کاری بکنی، هیچ کاری نمی‌کنی» دیالوگی که از فیلم «چیزهایی هست که نمی‌دانی» ساخته فردین صاحب زمانی و بازیگری علی مصفا، گرفته شده است. آنجا هم شخصیت اصلی فیلم و به اصطلاح قهرمان داستان، کنشی ندارد و بیننده ماجرا است. هرچند در آن فیلم و انتهای داستان، مصفا دست به کنش می‌زند و این دور باطل را قطع می‌کند. اتفاقی که در فیلم ابراهیمیان نمی‌افتد. قهرمانی که تا انتها می‌ایستد و حوادث اطرافش را نظاره می‌کند. آخر هم پیگیری‌های همسرش، تهمت را از سر او باز می‌کند. سینمای این روزهای ایران احتیاج به قهرمان‌های خنثی ندارد، انسان‌های نظاره‌گری که اگر هم عاقبت به خیر شوند، نتیجه کار خودشان نیست. برادرم خسرو، تشویق تماشاگران «برادرم خسرو» اولین ساخته احسان بیگلری کارگردان 32 ساله سینماست. فیلمی که این امید را در دل بینندگان سینما زنده نگه می‌دارد که نسل تازه فیلمسازان می‌توانند بهتر از نسل‌های قبل فیلم بسازند. در فیلم بیگلری، ناصر‌هاشمی، هنگامه قاضیانی، شهاب حسینی و بیتا فرهی بازی کرده‌اند.فیلم روایت برادری است که مشکل روانی دارد و نقشش را شهاب حسینی بازی می‌کند. بیتا فرهی که دختر بزرگ خانواده است و از برادر کوچک‌تر نگهداری می‌کند، مجبور به سفری چند ماهه می‌شود و خسرو را به دست برادر بزرگ‌تر با بازی ناصر‌هاشمی می‌سپارد. فیلم ماجرای کشمکش‌های خسرو با برادر بزرگش است. برادری دندانپزشک با همسری دندانپزشک و زندگی روتین و در چارچوب مقررات. خسرو اما این چارچوب را می‌شکند و اوضاع خانه را به هم می‌ریزد.جنونی که بر عکس آنچه بیننده انتظار دارد سراغ خسرو نمی‌آید بلکه سراغ برادر بزرگ‌تر می‌آید و او را مجبور به انجام کاری اشتباه می‌کند. در حقیقت وقتی اوضاع از مدار روتینش خارج می‌شود حتی انسان‌های سالم هم می‌توانند به سیم اخر بزنند. شاید زودتر از کسانی که مشکل روانی دارند. فیلم گاهی لحن طنز به خودش می‌گیرد و عکس‌العمل‌های شهاب حسینی، خنده تماشاگران را به دنبال دارد اما در نهایت تلخی زندگی فردی است که تعادل روانی ندارد و در دنیای اطرافش غریبه است. غریبگی در نظمی خود ساخته که پشت قرص‌های ریز و درشت خواب و سکونی زودگذر پنهان شده است. این کشمکش‌ها و دعواهای روزانه کار را به دادن قرص‌های خواب به خسرو می‌رساند و او را می‌فرستد روی تخت بیمارستان. برادر بزرگ‌تر راز مسموم کردن خسرو را پنهان می‌کند و در آخر ماجرا هرچند او به هوش می‌آید و از مرگ نجات پیدا می‌کند اما دیگر آن آدم سابق نیست. کسی است که شاهد سوءقصد برادرش بوده و این نکته را درک کرده که در زندگی آنها جایی ندارد. فیلم می‌تواند برای خانواده‌هایی که با افراد اینچنینی سر و کار دارند، تجربه خوبی باشد. اگر هم بخواهیم معیارهای سینمایی را در نظر بگیریم، بیگلری توانسته استانداردی به مخاطب ارائه دهد و او را راضی کند. همان‌طور که بینندگان فیلمش در سالن کاخ رسانه‌های برج میلاد پس از پایان فیلم، او و فیلمش را تشویق کردند. سینمای ایران چند مانی حقیقی کم دارد! جدیدترین ساخته مانی حقیقی، یعنی «اژدها وارد می‌شود» را باید یکی از مهم‌ترین ساخته‌های چند سال گذشته سینمای ایران بدانیم. فیلمی که بالاخره سینمای ما را از فضایی آپارتمانی نجات داد و توانست کمی تخیل و فانتزی را در روح سرد و خموده آن بدمد هرچند فیلم تازه حقیقی برداشتی از یک داستان واقعی است. فیلم، کارگردانی معرکه‌ای دارد. حقیقی در فیلم جدیدش نشان داده به خوبی کادر سینمایی را می‌شناسد و می‌تواند از نماهایی فیلم بگیرد که در سینمای ایران، کمتر به چشم تماشاچی خورده است. فیلم، روایت قبرستانی اسرار‌آمیز در جزیره قشم است و سه جوان که در سال 1343 برای افشای راز آن تلاش می‌کنند؛ رازی که به نابود شدن زندگی‌شان می‌انجامد و هر کدام را آواره مسیری می‌کند. فیلم، روایتی مستند‌گونه دارد، یعنی همراه صحنه‌های سینمایی، گفت‌وگوهایی از شخصیت‌های گوناگون از صادق زیباکلام و سعید حجاریان تا لیلی گلستان و خود مانی حقیقی در آن گنجانده شده است. این ترفند راهی برای فیلمنامه‌نویس و کارگردان فیلم، یعنی مانی حقیقی بوده تا بتواند داستان فیلم را عریان‌تر از آنچه در نسخه سینمایی صرف به بیننده ارائه می‌شود، تعریف کند؛ تمهیدی که قدری باعث جدایی تماشاچی از فیلم می‌شود و روایت را دچار سکته می‌کند. اگر حقیقی همان انرژی را که برای ساخت و اجرای فیلم گذاشته، برای نوشتن فیلمنامه‌ای کامل‌تر می‌گذاشت به یقین یکی از ماندگارترین اثرهای سینمای ایران خلق می‌شد هرچند تا همین جا هم فیلم حقیقی می‌تواند سینمای افسرده، شعارزده، تکراری و کلیشه‌ای ایران را قدری به جلو هل دهد. فیلم فضایی وهم‌انگیز دارد و کارگردان به خوبی توانسته از پس کار دشواری که بر گردنش بوده، برآید. موسیقی فیلم که ساخته کریستف رضاعی است، همپای کارگردانی حقیقی تماشاچی را به پرده نمایش خیره می‌کند و فیلم را جلو می‌برد. اگر با این گزاره موافق باشیم که سینمای ایران چند سالی است درجا می‌زند و کلیشه‌هایی خسته‌کننده تماشاچی را از آن دور کرده است، فیلم حقیقی می‌تواند نقطه امیدی باشد. اگر سینمای ایران چند مانی حقیقی دیگر داشت، می‌توانستیم امیدوار باشیم زودتر از آنچه باید، مسیر غلطی که شروع شده، اصلاح شود. چند سال پیش بود که متنی از حقیقی می‌خواندم در مورد لزوم نوشتن هرآنچه در ذهن فیلمنامه‌نویس می‌گذرد بدون آنکه از اجرایش بترسد و از سرانجامش خوف داشته باشد. حقیقی در فیلم تازه‌اش سراغ سوژه‌ای رفته که ابتدا ممکن است از سینمای ایران و ذهن مخاطب دور باشد. اما اگر پای آنچه نوشته شده، بایستد و زحمت اجرایش را به جان بخرد، ثمره‌اش لذتبخش خواهد بود. همان‌طور تماشای «اژدها وارد می‌شود» برای مخاطب جذاب و به‌یاد‌ماندنی است.

محمد تاج‌الدین- جشنواره فیلم فجر به روزهای آخر نزدیک می‌شود و منتقدان و علاقه‌مندان به سینما، امیدشان را به روزهای پایانی معطوف کردند. روز هشتم جشنواره، روز خوبی برای سینما دوستان و مهمانان کاخ رسانه بود. فیلم‌هایی که توانستند نظر بینندگان را جلب و تلخی روزهای گذشته را اندکی جبران کنند. عادت نمی‌کنیم به... فیلم «عادت نمی‌کنیم» دومین ساخته ابراهیم ابرهیمیان است. فیلمساز جوانی که به سینمادوستان ثابت کرده اجرا را خوب بلد است و می‌تواند از بازیگران بازی بگیرد. در خلاصه فیلم ابراهیمیان آمده است: «وقتی همه چیز خوبه، زندگی کردن هنر نیست». و این نقطه آغاز و پایان فیلم ابراهیمیان است. روایت سرراستی از خیانت در زندگی زناشویی. بازیگران فیلم، محمدرضا فروتن، ساره بیات، حمیدرضا آذرنگ، هدیه تهرانی و پانته‌آ پناهی‌ها هستند؛ اسامی که هرکدام به تنهایی می‌تواند باعث موفقیت فیلمی شود. البته اگر داستان درستی باشد و کارگردانی بجایی. فیلم قصه مرگ دختری دانشجو و شهرستانی است و تهمتی که گریبان استاد دانشگاه را می‌گیرد. محمدرضا فروتن شخصیت خنثی فیلم که به جای کنش، منتظر پایان ماجراست و پدیدار شدن حقیقت. حقیقتی که او را از گناه نکرده، مبری می‌کند.باقی فیلم حواشی این هسته مرکزی است. فیلمی که مخاطب را تا سکانس پایانی می‌کشاند و قرار نیست به روال فیلم‌های این چند روز زیاده‌گویی کند. گرهی که در سکانس پایانی باز می‌شود و ماجرایی که شکل دیگری به خودش می‌گیرد. نقطه قوت فیلم ابراهیمیان، کارگردانی کار است. سکانس‌ها و صحنه‌هایی که به خوبی کنار هم چیده شدند و قاب‌های دوربین علیرضا برازنده که در سکانس‌های خانه دلنواز است.عادت نمی‌کنیم در سینما شاهکار حساب نمی‌شود. فیلمی است که برای بیننده یک‌بار جذابیت دارد و بعد از دیده شدن، کسی به سراغ تماشای دوباره‌اش نمی‌رود. با این همه فیلم قابل اعتنایی در سینمای امروز ایران است. هرچند به روال چند سال گذشته، شخصیت محوری و اول فیلم که نقشش را محمدرضا فروتن بازی کرده به قدری بی‌تحرکت و بدون کنش است که گاهی اعصاب بیننده را خرد می‌کند. نکته‌ای که به عمد در داستان گنجانده شده است. وقتی به این ماجرا پی می‌بریم که ساره بیات، همسر فروتن رو به او می‌گوید: «تو همیشه اینجوری. وقتی باید کاری بکنی، هیچ کاری نمی‌کنی» دیالوگی که از فیلم «چیزهایی هست که نمی‌دانی» ساخته فردین صاحب زمانی و بازیگری علی مصفا، گرفته شده است. آنجا هم شخصیت اصلی فیلم و به اصطلاح قهرمان داستان، کنشی ندارد و بیننده ماجرا است. هرچند در آن فیلم و انتهای داستان، مصفا دست به کنش می‌زند و این دور باطل را قطع می‌کند. اتفاقی که در فیلم ابراهیمیان نمی‌افتد. قهرمانی که تا انتها می‌ایستد و حوادث اطرافش را نظاره می‌کند. آخر هم پیگیری‌های همسرش، تهمت را از سر او باز می‌کند. سینمای این روزهای ایران احتیاج به قهرمان‌های خنثی ندارد، انسان‌های نظاره‌گری که اگر هم عاقبت به خیر شوند، نتیجه کار خودشان نیست. برادرم خسرو، تشویق تماشاگران «برادرم خسرو» اولین ساخته احسان بیگلری کارگردان 32 ساله سینماست. فیلمی که این امید را در دل بینندگان سینما زنده نگه می‌دارد که نسل تازه فیلمسازان می‌توانند بهتر از نسل‌های قبل فیلم بسازند. در فیلم بیگلری، ناصر‌هاشمی، هنگامه قاضیانی، شهاب حسینی و بیتا فرهی بازی کرده‌اند.فیلم روایت برادری است که مشکل روانی دارد و نقشش را شهاب حسینی بازی می‌کند. بیتا فرهی که دختر بزرگ خانواده است و از برادر کوچک‌تر نگهداری می‌کند، مجبور به سفری چند ماهه می‌شود و خسرو را به دست برادر بزرگ‌تر با بازی ناصر‌هاشمی می‌سپارد. فیلم ماجرای کشمکش‌های خسرو با برادر بزرگش است. برادری دندانپزشک با همسری دندانپزشک و زندگی روتین و در چارچوب مقررات. خسرو اما این چارچوب را می‌شکند و اوضاع خانه را به هم می‌ریزد.جنونی که بر عکس آنچه بیننده انتظار دارد سراغ خسرو نمی‌آید بلکه سراغ برادر بزرگ‌تر می‌آید و او را مجبور به انجام کاری اشتباه می‌کند. در حقیقت وقتی اوضاع از مدار روتینش خارج می‌شود حتی انسان‌های سالم هم می‌توانند به سیم اخر بزنند. شاید زودتر از کسانی که مشکل روانی دارند. فیلم گاهی لحن طنز به خودش می‌گیرد و عکس‌العمل‌های شهاب حسینی، خنده تماشاگران را به دنبال دارد اما در نهایت تلخی زندگی فردی است که تعادل روانی ندارد و در دنیای اطرافش غریبه است. غریبگی در نظمی خود ساخته که پشت قرص‌های ریز و درشت خواب و سکونی زودگذر پنهان شده است. این کشمکش‌ها و دعواهای روزانه کار را به دادن قرص‌های خواب به خسرو می‌رساند و او را می‌فرستد روی تخت بیمارستان. برادر بزرگ‌تر راز مسموم کردن خسرو را پنهان می‌کند و در آخر ماجرا هرچند او به هوش می‌آید و از مرگ نجات پیدا می‌کند اما دیگر آن آدم سابق نیست. کسی است که شاهد سوءقصد برادرش بوده و این نکته را درک کرده که در زندگی آنها جایی ندارد. فیلم می‌تواند برای خانواده‌هایی که با افراد اینچنینی سر و کار دارند، تجربه خوبی باشد. اگر هم بخواهیم معیارهای سینمایی را در نظر بگیریم، بیگلری توانسته استانداردی به مخاطب ارائه دهد و او را راضی کند. همان‌طور که بینندگان فیلمش در سالن کاخ رسانه‌های برج میلاد پس از پایان فیلم، او و فیلمش را تشویق کردند. سینمای ایران چند مانی حقیقی کم دارد! جدیدترین ساخته مانی حقیقی، یعنی «اژدها وارد می‌شود» را باید یکی از مهم‌ترین ساخته‌های چند سال گذشته سینمای ایران بدانیم. فیلمی که بالاخره سینمای ما را از فضایی آپارتمانی نجات داد و توانست کمی تخیل و فانتزی را در روح سرد و خموده آن بدمد هرچند فیلم تازه حقیقی برداشتی از یک داستان واقعی است. فیلم، کارگردانی معرکه‌ای دارد. حقیقی در فیلم جدیدش نشان داده به خوبی کادر سینمایی را می‌شناسد و می‌تواند از نماهایی فیلم بگیرد که در سینمای ایران، کمتر به چشم تماشاچی خورده است. فیلم، روایت قبرستانی اسرار‌آمیز در جزیره قشم است و سه جوان که در سال 1343 برای افشای راز آن تلاش می‌کنند؛ رازی که به نابود شدن زندگی‌شان می‌انجامد و هر کدام را آواره مسیری می‌کند. فیلم، روایتی مستند‌گونه دارد، یعنی همراه صحنه‌های سینمایی، گفت‌وگوهایی از شخصیت‌های گوناگون از صادق زیباکلام و سعید حجاریان تا لیلی گلستان و خود مانی حقیقی در آن گنجانده شده است. این ترفند راهی برای فیلمنامه‌نویس و کارگردان فیلم، یعنی مانی حقیقی بوده تا بتواند داستان فیلم را عریان‌تر از آنچه در نسخه سینمایی صرف به بیننده ارائه می‌شود، تعریف کند؛ تمهیدی که قدری باعث جدایی تماشاچی از فیلم می‌شود و روایت را دچار سکته می‌کند. اگر حقیقی همان انرژی را که برای ساخت و اجرای فیلم گذاشته، برای نوشتن فیلمنامه‌ای کامل‌تر می‌گذاشت به یقین یکی از ماندگارترین اثرهای سینمای ایران خلق می‌شد هرچند تا همین جا هم فیلم حقیقی می‌تواند سینمای افسرده، شعارزده، تکراری و کلیشه‌ای ایران را قدری به جلو هل دهد. فیلم فضایی وهم‌انگیز دارد و کارگردان به خوبی توانسته از پس کار دشواری که بر گردنش بوده، برآید. موسیقی فیلم که ساخته کریستف رضاعی است، همپای کارگردانی حقیقی تماشاچی را به پرده نمایش خیره می‌کند و فیلم را جلو می‌برد. اگر با این گزاره موافق باشیم که سینمای ایران چند سالی است درجا می‌زند و کلیشه‌هایی خسته‌کننده تماشاچی را از آن دور کرده است، فیلم حقیقی می‌تواند نقطه امیدی باشد. اگر سینمای ایران چند مانی حقیقی دیگر داشت، می‌توانستیم امیدوار باشیم زودتر از آنچه باید، مسیر غلطی که شروع شده، اصلاح شود. چند سال پیش بود که متنی از حقیقی می‌خواندم در مورد لزوم نوشتن هرآنچه در ذهن فیلمنامه‌نویس می‌گذرد بدون آنکه از اجرایش بترسد و از سرانجامش خوف داشته باشد. حقیقی در فیلم تازه‌اش سراغ سوژه‌ای رفته که ابتدا ممکن است از سینمای ایران و ذهن مخاطب دور باشد. اما اگر پای آنچه نوشته شده، بایستد و زحمت اجرایش را به جان بخرد، ثمره‌اش لذتبخش خواهد بود. همان‌طور تماشای «اژدها وارد می‌شود» برای مخاطب جذاب و به‌یاد‌ماندنی است.