نادر کریمی جونی-دقیقا همه گروهها و جناحهای داخل کشور، ایرانیان را به شرکت در انتخابات تشویق کردهاند؛ از جناحهایی که هماکنون بخشی از قدرت را در ایران در دست دارند و چشماندازی نسبتا پایدار برای بقای آنان در قدرت وجود دارد مانند محافظهکاران و هوادارانشان تا کسانی که از سوی نظام و بخشهایی از قدرت، مورد سختگیری قرار گرفته و تلاشهایی برای اخراجشان از صحنه سیاسی کشور صورت گرفته است مانند رییسجمهور دوره اصلاحات یا برخی زندانیان سیاسی که در پیامهای شفاهی یا کتبی مردم را به مشارکت در انتخابات و قهر نکردن با صندوقهای رای توصیه کردهاند. حتی بیانیه چندصد نفری منسوب به استادان دانشگاه که از فضای انتخاباتی کشور و سختگیریهایی که علیه برخی ثبتنامکنندگان برای انتخابات مجلسهای خبرگان رهبری و شورای اسلامی انتقاد و شرایط را غیررقابتی توصیف کرده بود چندان مورد توجه چهرهها و تصمیمگیران مستقل یا اصلاحطلب قرار نگرفت و توصیه آنان برای پرهیز از شرکت در انتخابات دامنه تاثیرگذاری اندکی داشت. برخی تحلیلگران معتقدند توصیه اصلاحطلبان و مخالفان محافظهکاران قدرتمند برای مشارکت در انتخابات لازمه بقای ایشان در صحنه سیاسی کشور است چراکه اگر این دعوت صورت نگیرد بلافاصله شورشی تلقی میشوند و راه فعالیت سیاسی آنان مسدود میشود. این تحلیلگران میگویند اگر اصلاحطلبان مردم را به خودداری از شرکت در انتخابات و به چالش کشیدن مشروعیت انتخابات توصیه کنند به سرعت از سوی محافظهکاران قدرتمند مورد تهاجم قرار میگیرند و مانند تعدادی از همعقیدههای خود دچار مشکل میشوند. اما این تحلیل درست نیست چراکه برخی چهرههایی که مردم را به حضور حداکثری در انتخابات توصیه میکنند، هماکنون در محاق قرار دارند. در این شرایط آن محاق و سختگیریهایی که تحلیلگران فوق هشدارش را میدهند هماکنون در مورد برخی دعوتکنندگان به مشارکت در انتخابات جریان دارد. در مقابل میتوان چنین استدلال کرد که افرادی که مایل به شرکت در انتخابات نیستند یا در مورد این مشارکت تردید پیدا کردهاند، حداقل در اردوگاه محافظهکاران قرار نمیگیرند. روشن است که محافظهکاران و هوادارانشان که نامزدی حداکثر ثبتنامکنندگانشان تایید شده، مشارکت در رای دادن را یا واجب سیاسی میدانند یا واجب اعتقادی به همین دلیل از هماکنون میتوان میزان معین یا دستکم قابل پیشبینی از آرای ماخوذه را به نفع ایشان دانست. در عین حال کسانی که برای مشارکت در رایدهی تردید پیدا کردهاند، عموما به اردوگاه مخالف محافظهکاران تعلق دارند. اگر این تردید قطعیت پیدا کند، از هماکنون میتوان پیشبینی کرد که تعداد قابل توجهی از آرا از کیسه مخالفان گروه اقتدارگرا خارج و زمینه برای آنکه محافظهکاران پیروز شوند، فراهم شده است. در واقع اصلاحطلبان یا به عبارت عمومیتر، مخالفان اقتدارگرایان نظام بر این باورند که مشارکت حداکثری بیشتر به نفع آنان است چراکه محافظهکاران و اقتدارگرایان به هر صورت و در هر شرایط رای خواهند داد و زمینه پیروزیشان از هماکنون فراهم است. بنابراین اصلاحطلبان برای به صحنه کشاندن هواداران خود تلاش میکنند. اصلاحطلبان بر این باورند که قهر کردن هوادارانشان با صندوقهای رای رفتهرفته آنان را از مراکز قدرت بیرون میکند و در غیاب اصلاحطلبان و پیروزیهای مکرر محافظهکاران، مراکز قدرت را دربست و کاملا در اختیار اقتدارگرایان قرار میدهد یعنی اصلاحطلبان برای جلوگیری از مرگ سیاسی و حذف کامل از عرصههای سیاسی و قدرت دست به دامان هوادارانشان میشوند تا آنان را از قهر با صندوقهای رای بازدارند. فرآیند حذف اصلاحطلبان از عرصه سیاسی کشور خطری بزرگتر و عمومی را هم به دنبال دارد که گذار کشور به سوی حکومتی تکحزبی است. انکار نمیتوان کرد که برخی اقتدارگرایان از داشتن شریک در قدرت خوشحال نیستند. به همین دلیل آنها به دنبال راهی هستند تا شرکای خود را از صحنه بیرون کنند. قهر شهروندان ناراحت از رفتار اقتدارگرایان با صندوقهای رای خود به خود و بدون هزینه کشور را تکحزبی میکند و به سوی اقتدارگرایی کامل سوق میدهد. علاوه بر این مشارکت هواداران اصلاحطلبان در انتخابات میتواند این نتیجه را دربر داشته باشد که مردم صلاحیت نامزدان اقتدارگرا و محافظهکار را برای ورود به مراکز قدرت و مجلسهای شورای اسلامی و خبرگان تایید نکنند، همانطور که در انتخابات ریاستجمهوری تایید نکردند.
نادر کریمی جونی-دقیقا همه گروهها و جناحهای داخل کشور، ایرانیان را به شرکت در انتخابات تشویق کردهاند؛ از جناحهایی که هماکنون بخشی از قدرت را در ایران در دست دارند و چشماندازی نسبتا پایدار برای بقای آنان در قدرت وجود دارد مانند محافظهکاران و هوادارانشان تا کسانی که از سوی نظام و بخشهایی از قدرت، مورد سختگیری قرار گرفته و تلاشهایی برای اخراجشان از صحنه سیاسی کشور صورت گرفته است مانند رییسجمهور دوره اصلاحات یا برخی زندانیان سیاسی که در پیامهای شفاهی یا کتبی مردم را به مشارکت در انتخابات و قهر نکردن با صندوقهای رای توصیه کردهاند. حتی بیانیه چندصد نفری منسوب به استادان دانشگاه که از فضای انتخاباتی کشور و سختگیریهایی که علیه برخی ثبتنامکنندگان برای انتخابات مجلسهای خبرگان رهبری و شورای اسلامی انتقاد و شرایط را غیررقابتی توصیف کرده بود چندان مورد توجه چهرهها و تصمیمگیران مستقل یا اصلاحطلب قرار نگرفت و توصیه آنان برای پرهیز از شرکت در انتخابات دامنه تاثیرگذاری اندکی داشت. برخی تحلیلگران معتقدند توصیه اصلاحطلبان و مخالفان محافظهکاران قدرتمند برای مشارکت در انتخابات لازمه بقای ایشان در صحنه سیاسی کشور است چراکه اگر این دعوت صورت نگیرد بلافاصله شورشی تلقی میشوند و راه فعالیت سیاسی آنان مسدود میشود. این تحلیلگران میگویند اگر اصلاحطلبان مردم را به خودداری از شرکت در انتخابات و به چالش کشیدن مشروعیت انتخابات توصیه کنند به سرعت از سوی محافظهکاران قدرتمند مورد تهاجم قرار میگیرند و مانند تعدادی از همعقیدههای خود دچار مشکل میشوند. اما این تحلیل درست نیست چراکه برخی چهرههایی که مردم را به حضور حداکثری در انتخابات توصیه میکنند، هماکنون در محاق قرار دارند. در این شرایط آن محاق و سختگیریهایی که تحلیلگران فوق هشدارش را میدهند هماکنون در مورد برخی دعوتکنندگان به مشارکت در انتخابات جریان دارد. در مقابل میتوان چنین استدلال کرد که افرادی که مایل به شرکت در انتخابات نیستند یا در مورد این مشارکت تردید پیدا کردهاند، حداقل در اردوگاه محافظهکاران قرار نمیگیرند. روشن است که محافظهکاران و هوادارانشان که نامزدی حداکثر ثبتنامکنندگانشان تایید شده، مشارکت در رای دادن را یا واجب سیاسی میدانند یا واجب اعتقادی به همین دلیل از هماکنون میتوان میزان معین یا دستکم قابل پیشبینی از آرای ماخوذه را به نفع ایشان دانست. در عین حال کسانی که برای مشارکت در رایدهی تردید پیدا کردهاند، عموما به اردوگاه مخالف محافظهکاران تعلق دارند. اگر این تردید قطعیت پیدا کند، از هماکنون میتوان پیشبینی کرد که تعداد قابل توجهی از آرا از کیسه مخالفان گروه اقتدارگرا خارج و زمینه برای آنکه محافظهکاران پیروز شوند، فراهم شده است. در واقع اصلاحطلبان یا به عبارت عمومیتر، مخالفان اقتدارگرایان نظام بر این باورند که مشارکت حداکثری بیشتر به نفع آنان است چراکه محافظهکاران و اقتدارگرایان به هر صورت و در هر شرایط رای خواهند داد و زمینه پیروزیشان از هماکنون فراهم است. بنابراین اصلاحطلبان برای به صحنه کشاندن هواداران خود تلاش میکنند. اصلاحطلبان بر این باورند که قهر کردن هوادارانشان با صندوقهای رای رفتهرفته آنان را از مراکز قدرت بیرون میکند و در غیاب اصلاحطلبان و پیروزیهای مکرر محافظهکاران، مراکز قدرت را دربست و کاملا در اختیار اقتدارگرایان قرار میدهد یعنی اصلاحطلبان برای جلوگیری از مرگ سیاسی و حذف کامل از عرصههای سیاسی و قدرت دست به دامان هوادارانشان میشوند تا آنان را از قهر با صندوقهای رای بازدارند. فرآیند حذف اصلاحطلبان از عرصه سیاسی کشور خطری بزرگتر و عمومی را هم به دنبال دارد که گذار کشور به سوی حکومتی تکحزبی است. انکار نمیتوان کرد که برخی اقتدارگرایان از داشتن شریک در قدرت خوشحال نیستند. به همین دلیل آنها به دنبال راهی هستند تا شرکای خود را از صحنه بیرون کنند. قهر شهروندان ناراحت از رفتار اقتدارگرایان با صندوقهای رای خود به خود و بدون هزینه کشور را تکحزبی میکند و به سوی اقتدارگرایی کامل سوق میدهد. علاوه بر این مشارکت هواداران اصلاحطلبان در انتخابات میتواند این نتیجه را دربر داشته باشد که مردم صلاحیت نامزدان اقتدارگرا و محافظهکار را برای ورود به مراکز قدرت و مجلسهای شورای اسلامی و خبرگان تایید نکنند، همانطور که در انتخابات ریاستجمهوری تایید نکردند.