خوابم نمیبرد
گوشم فرودگاه صداهای بیصداست باور نمیکنی اما من پچپچ غمین تصاویر عشق را محبوس و چارمیخ به دیوار سالها پیوسته باز میشنوم در درون شب من رویش گیاه و رشد نهالان پرواز ابرها تولد باران تخمیرهای ساکت و جادویی زمین من نبض خلق را از راه گوش میشنوم آری همواره من تنفس دریای زنده را تشخیص میدهم باور نمیکنی اما در زیر پاشنه هر در در پشت هر مغز من لهله سگان مفتش را پی جوی و هرزه پوی احساس میکنم حتی از هر بلور واژه که جان میدهد به خلق نان و گل و سلامت و آزادی میبینم آشکار این پوزههای وحشت را لهله زنان و هار آن گیاه از میان صداهای گونهگون این لهله آن تنفس هر دم بلند
گوشم فرودگاه صداهای بیصداست باور نمیکنی اما من پچپچ غمین تصاویر عشق را محبوس و چارمیخ به دیوار سالها پیوسته باز میشنوم در درون شب من رویش گیاه و رشد نهالان پرواز ابرها تولد باران تخمیرهای ساکت و جادویی زمین من نبض خلق را از راه گوش میشنوم آری همواره من تنفس دریای زنده را تشخیص میدهم باور نمیکنی اما در زیر پاشنه هر در در پشت هر مغز من لهله سگان مفتش را پی جوی و هرزه پوی احساس میکنم حتی از هر بلور واژه که جان میدهد به خلق نان و گل و سلامت و آزادی میبینم آشکار این پوزههای وحشت را لهله زنان و هار آن گیاه از میان صداهای گونهگون این لهله آن تنفس هر دم بلند