سیری از جزم تا رهایی
نمایشگاه «دنیای نیمهتمام» شامل نقاشیها، آثار تجسمی و کتابهای ترجمهشده زندهیاد مهدی سحابی با حضور محمود دولتآبادی، رضا کیانیان، ابراهیم حقیقی، حوری اعتصام ، مسعود فروتن و عباس مشهدیزاده در گالری آرتسنتر 2 افتتاح شد. در این نمایشگاه بیش از 60 اثر از سحابی بهنمایش درآمده است و از هفت تا 48 میلیون تومان برای فروش قیمتگذاری شدهاند. در ابتدای مراسم بازگشایی این نمایشگاه، ویدیویی مستند از مهدی سحابی ساخته محمد حمزهای برای مخاطبان نمایش داده شد. زندگی را به فردا موکول نکنید محمود دولتآبادی در افتتاحیه این نمایشگاه گفت: وقتی آدم به سن و سال من میرسد، این نتیجه خوفناک را در مییابد کسانی که میشناخت و دوست میداشت بهتدریج از بین رفتهاند. برای همین است که من سعی میکنم کسانی را که هستند و امیدوارم باقی باشند عزیز بدارم و احساس تنهایی خود را با وجود آنها پر کنم. دولتآبادی به ترجمه مهدی سحابی از کتاب «در جستوجوی زمان از دست رفته» اثر مارسل پروست اشاره کرد و در اینباره گفت: یکبار من و سحابی در منزل خانم اعتصام بودیم، من به سحابی گفتم چقدر خوب است که شما اثر برجستهای مانند «در جستوجوی زمان از دست رفته» را ترجمه کنید تا ما بدانیم در دنیا چه میگذرد. دولتآبادی با بیان اینکه این جهان قاعدههایی دارد و هر فرهنگ و ملتی از قاعدههای خود پیروی میکنند، ادامه داد: در آستانه قرن بیستم میلادی، سه اثر بزرگ در جهان و قاره اروپا پدید آمد اولین آنها به زبان آلمانی و از آثار نویسنده مهمی مانند «موزیل» است که هنوز به فارسی در دسترس نیست. کتاب دوم به زبان انگلیسی و بهوسیله جیمز جویس نوشته شده که من شنیدهام آن را ترجمه کردهاند اما تا انتشارش مدتی طول میکشد. سومین اثر نیز «در جستوجوی زمان از دست رفته» است که به زبان فرانسه نوشته شده است. سه کتاب یادشده براساس تداعی معانی نوشته شدهاند که در ادبیات ایران مانند آن را میتوان در بخشی از آثار ابوالفضل بیهقی دید که هزار سال قبل نوشته شده است. نباید تعجب کرد از زبان و فرهنگی که به اصحاب دایرهالمعارفش شناخته میشود، آثار «پروست» بهعنوان نخستین فرهنگ جامع مدرن بهوجود بیاید. در همین زمان است که بزرگانی مانند مولیر و ولتر نیز بهوجود آمدند. وقتی شما با کتاب بزرگی مانند «در جستوجوی زمان از دست رفته» روبهرو میشوید، تعجب نمیکنید و فکر میکنید این سیر تکوینی و تکاملی فرهنگی است که پیش از جنگهای ویرانگر اروپا و نابود شدن تمدنها، این کشور مهد فرهنگ و تمدن شناخته میشد.» نویسنده «جای خالی سلوچ» چیرگی بر خود را مهمترین کار هنرمند دانست و بیان کرد: میگویند «پروست» را از هر صفحهای که شروع به خواندن کنید، از همانجا شروع میشود زیرا او فردی بود که توانست در عمق بیماری مرگبار، خودش را بازیابد. کار هنرمند جز این، معنای دیگری ندارد. هنرمند باید از پس خودش برآید. دولتآبادی ادامه داد: «پروست» یکی از معدود نویسندگان در جهان است که توانست بر خودش چیره شود که هیچ ربطی به دولت، حکومت، زمان و جامعه خودش نداشت. او به داستان نوح در کتاب مقدس علاقه داشت و آن را دردناک میدانست. به همین علت، دو روز در اتاقش، مانند نوح در کشتی زندگی کرد تا توانست بر خودش چیره شود. نویسنده «کلیدر» همچنین اظهار کرد: بعد از «پروست» جنگها اروپا را ویران کرد. امیدوارم نه برای اروپا و نه برای ایران، جنگی اتفاق نیفتد و مردم منطقه ما بتوانند زندگی عادی خود را داشته باشند. دولتآبادی آلبر کامو، نویسنده معاصر فرانسه را در ادامه فرهنگ 300 ساله فرانسه دانست و گفت: ما «کامو» را با «بیگانه» و دیگر آثارش در 40 سال پیش شناختیم اما هیچگاه او را آنگونه که یک نویسنده آلمانی بهتازگی در کتابی دربارهاش به نام «آرمانهای سادگی» نوشته است، نشناختهایم. این کتاب، بسیار مهم است و به ما نشان میدهد مقصود نقد ادبی «آری» یا «نه» و «مثبت» و «منفی» نیست. اگر کسی میخواهد بداند چگونه میشود به ادبیات نگاه کرد، من این کتاب را به او توصیه میکنم.سپس دولتآبادی بخشی از کتاب «در جستوجوی زمان از دست رفته» را با ترجمه مهدی سحابی خواند. این نویسنده همچنین به خواندن بخشی از کتاب «آرمان سادگی» پرداخت و گفت: آلبر کامو در «بیگانه» میگوید زندگی را به فردا موکول نکنید. خیال مهدی سحابی راحت است در بخش دیگری از این مراسم، رضا کیانیان گفت: ما واقعا ناراحتیم که سحابی را نداریم اما او خیالش ناراحت نیست چراکه از دست ما راحت شده است. کیانیان با اشاره به اولین کتاب ترجمهشده سحابی به نام «گارد جوان» بیان کرد: این کتاب ایدئولوژیک، سخت و آهنین بود که دیدگاهی جزمی داشت. از ترجمه این کتاب تا زمانی که سحابی 10، 11 سال روی آثار مارسل پروست کار کرد، سیر جالب و معناداری دارد. او در این بین هم از بسیاری نویسندگان سوسیالیست شاعرمسلک ایتالیا کتابهایی را ترجمه کرد و سپس به بازترجمه آثار کلاسیک جهان رسید که در نقاشی و کارهای تجسمی او هویداست. کیانیان ادامه داد: او از نگاه جزمی که در آن، همهچیز از قبل جواب دارد و حال و آینده در آن معلوم شده است، به آزادی و رهایی میرسد. در آثار پروست و دنیای معاصر برعکس دیدگاه جزمی، همهچیز سوال است. این بازیگر با بیان نقل قولی از مهدی سحابی مبنی بر اینکه او عادت داشت صبحها ترجمه کند، ظهرها غذا بپزد و عصرها نقاشی کند، گفت: هر روز صبح بعد از ترجمه، ذهن جزمی و تاریک سحابی تَرَک برمیداشت و او دو مرتبه جهان را میدید، جهانی که بیرون از خودش بود. او در این دوره، دست به خلق تابلوهایی مربوط به قراضهها زد. این قراضهها در نقاشی او آنقدر خلاصه میشوند تا جایی که دیگر قابل خلاصه شدن نیستند. در این زمان، او کشف میکند و ما هم اگر بخواهیم در این کشف او سهیم میشویم. در این سری از آثار سحابی، از رنگ زیاد استفاده نشده و آنها پر از سایهروشن هستند. سحابی خودش میگفت کارهای تجسمی من به ادبیات ربطی ندارد و قرار نیست از آنها معنی دربیاید اما معتقدم آنها واقعا معنی دارند. وی درباره سری دوم نقاشی قراضههای سحابی توضیح داد: در این سری، آدمها به قراضههای سحابی اضافه میشوند که همه آنها مسخ هستند و به روبهرو نگاه میکنند. سحابی زمانی که وارد این دنیاها میشود دوست داشته به هنر نقاشی محض بپردازد و از ادبیات کاملا جدا شود. او نمیخواست زمانی که ما آثار تجسمی او را میبینیم بهدنبال معنای آن باشیم. حتی زمانی که در این نمایشگاه از من میپرسیدند معنی یکی از کارها چیست، جواب میدادم معنی خاصی ندارد، فقط لذت ببرید. کیانیان ادامه داد: در کتابها همه معنی مینویسند اما هیچکدامشان هنر نیست. هنر چالش آدم با خود و کشف خودش است. از یک نقطه به بعد، دیگر نمیتوانیم در آثار او معنی را پیدا کنیم و آن نقطه همین قراضههاست. اینجاست که خیال سحابی برای معناها دیگر راحت میشود. وی در دوره بعدی آثارش، رنگ را کشف میکند و به ساخت بازیچههایش میپردازد. وی پرندههایی را میسازد که نمیتوانی دربارهشان معنایی به کار ببری، صرفا میتوانی بگویی چقدر زیبا هستند. او بیواسطه ما را با زیبایی محض روبهرو میکند. کیانیان با بیان اینکه در دنیا ابتدا بیواسطه با فرم و بعد با مفهوم آشنا میشویم، گفت: در دیدگاه جزمی، ابتدا مفهوم را داشتیم و سپس براساس آن، فرم خلق میشد. زمانی که سحابی به فرمهای خاصی میرسد از ادبیات دور و نقاشی صرف میشود. هر هنرمندی اگر به بازیگوشی برسد رها شود، میتواند اثری را خلق کند. در حالی که قبل از آن فقط اثر را میساخت. سحابی دقیقا این بازیگوشی بچگانه را دارد. زمانی که ترجمه میکند منطقی است و روابط دنیا را کشف و حرفهای مهمی را در ترجمههایش پیدا میکند سپس رسما بهسراغ بازی میرود. کیانیان اضافه کرد: این بازیگوشی با جان دادن به خرت و پرتهای خانه و دورریزهای طبیعت، خود را نشان میداد. دقیقا مانند یک کودک با تکهچوب بیمصرفی تفنگ، عصا، چتر و خیلی چیزهای دیگر درست میکند. سحابی نیز با همان تکهچوبها پرنده، ماهی، ستون و جعبه درست میکند که همه آنها پر از رنگ هستند. این هنرمند همچنین بیان کرد: بسیاری از هنرمندانی که از بازیگوشی بهرهای ندارند یا کمتر بازیگوشی میکنند، سعی دارند از آثار خود حفاظت کنند اما سحابی اینگونه نبود و اثر خود را رها میکرد و به سراغ کار دیگری میرفت. او با همهچیز بازی میکرد و به انتزاع جالب و عمیقی رسید که با این انتزاع، کودکی او به اوج خودش میرسد. بعد از این کودکی، بلوغ عجیب و غریبی در او بهوجود میآید که آثار دیوارنگارهها را خلق میکند. او روی این دیوارها از نقاشی گرفته تا مجسمه تا خط و هر چیز دیگری قرار میداد و میگفت من امروز کارم را روی این دیوار انجام دادم و فردا ممکن است شخص دیگری بیاید و بخواهد روی این دیوار کار دیگری انجام دهد. دیوار، دیوار است و همه کار میشود روی آن انجام داد. او در این نقطه رها میشود و خود را مالک آثارش نمیداند. اینگونه است که میان مخاطبان گم میشود و میان آنها میمیرد. کیانیان با اشاره به اینکه سحابی از ساخت چمدان تا روزنامهنگاری را انجام میداد، گفت: عباس مخبری در رابطه با او میگوید، مهدی سحابی آدمحسابی بود، شاید فامیلیاش حسابی بود و بعد حروفاش جابهجا و تبدیل به سحابی شده! اما من میگویم نه، او و کارهایش مانند کهکشان (سحابه) بزرگ، عمیق، بیدروپیکر و در ضمن حسابی بودند.» به گزارش ایسنا، نمایشگاه آثار مهدی سحابی تا 12 اسفندماه ادامه دارد و علاقهمندان میتوانند برای دیدن آثار از ساعت 12 تا 21 به نشانی فرمانیه، بلوار اندرزگو، انتهای خیابان سلیمی شمالی، شماره 147، باغ انجمن خوشنویسان ایران مراجعه کنند.
نمایشگاه «دنیای نیمهتمام» شامل نقاشیها، آثار تجسمی و کتابهای ترجمهشده زندهیاد مهدی سحابی با حضور محمود دولتآبادی، رضا کیانیان، ابراهیم حقیقی، حوری اعتصام ، مسعود فروتن و عباس مشهدیزاده در گالری آرتسنتر 2 افتتاح شد. در این نمایشگاه بیش از 60 اثر از سحابی بهنمایش درآمده است و از هفت تا 48 میلیون تومان برای فروش قیمتگذاری شدهاند. در ابتدای مراسم بازگشایی این نمایشگاه، ویدیویی مستند از مهدی سحابی ساخته محمد حمزهای برای مخاطبان نمایش داده شد. زندگی را به فردا موکول نکنید محمود دولتآبادی در افتتاحیه این نمایشگاه گفت: وقتی آدم به سن و سال من میرسد، این نتیجه خوفناک را در مییابد کسانی که میشناخت و دوست میداشت بهتدریج از بین رفتهاند. برای همین است که من سعی میکنم کسانی را که هستند و امیدوارم باقی باشند عزیز بدارم و احساس تنهایی خود را با وجود آنها پر کنم. دولتآبادی به ترجمه مهدی سحابی از کتاب «در جستوجوی زمان از دست رفته» اثر مارسل پروست اشاره کرد و در اینباره گفت: یکبار من و سحابی در منزل خانم اعتصام بودیم، من به سحابی گفتم چقدر خوب است که شما اثر برجستهای مانند «در جستوجوی زمان از دست رفته» را ترجمه کنید تا ما بدانیم در دنیا چه میگذرد. دولتآبادی با بیان اینکه این جهان قاعدههایی دارد و هر فرهنگ و ملتی از قاعدههای خود پیروی میکنند، ادامه داد: در آستانه قرن بیستم میلادی، سه اثر بزرگ در جهان و قاره اروپا پدید آمد اولین آنها به زبان آلمانی و از آثار نویسنده مهمی مانند «موزیل» است که هنوز به فارسی در دسترس نیست. کتاب دوم به زبان انگلیسی و بهوسیله جیمز جویس نوشته شده که من شنیدهام آن را ترجمه کردهاند اما تا انتشارش مدتی طول میکشد. سومین اثر نیز «در جستوجوی زمان از دست رفته» است که به زبان فرانسه نوشته شده است. سه کتاب یادشده براساس تداعی معانی نوشته شدهاند که در ادبیات ایران مانند آن را میتوان در بخشی از آثار ابوالفضل بیهقی دید که هزار سال قبل نوشته شده است. نباید تعجب کرد از زبان و فرهنگی که به اصحاب دایرهالمعارفش شناخته میشود، آثار «پروست» بهعنوان نخستین فرهنگ جامع مدرن بهوجود بیاید. در همین زمان است که بزرگانی مانند مولیر و ولتر نیز بهوجود آمدند. وقتی شما با کتاب بزرگی مانند «در جستوجوی زمان از دست رفته» روبهرو میشوید، تعجب نمیکنید و فکر میکنید این سیر تکوینی و تکاملی فرهنگی است که پیش از جنگهای ویرانگر اروپا و نابود شدن تمدنها، این کشور مهد فرهنگ و تمدن شناخته میشد.» نویسنده «جای خالی سلوچ» چیرگی بر خود را مهمترین کار هنرمند دانست و بیان کرد: میگویند «پروست» را از هر صفحهای که شروع به خواندن کنید، از همانجا شروع میشود زیرا او فردی بود که توانست در عمق بیماری مرگبار، خودش را بازیابد. کار هنرمند جز این، معنای دیگری ندارد. هنرمند باید از پس خودش برآید. دولتآبادی ادامه داد: «پروست» یکی از معدود نویسندگان در جهان است که توانست بر خودش چیره شود که هیچ ربطی به دولت، حکومت، زمان و جامعه خودش نداشت. او به داستان نوح در کتاب مقدس علاقه داشت و آن را دردناک میدانست. به همین علت، دو روز در اتاقش، مانند نوح در کشتی زندگی کرد تا توانست بر خودش چیره شود. نویسنده «کلیدر» همچنین اظهار کرد: بعد از «پروست» جنگها اروپا را ویران کرد. امیدوارم نه برای اروپا و نه برای ایران، جنگی اتفاق نیفتد و مردم منطقه ما بتوانند زندگی عادی خود را داشته باشند. دولتآبادی آلبر کامو، نویسنده معاصر فرانسه را در ادامه فرهنگ 300 ساله فرانسه دانست و گفت: ما «کامو» را با «بیگانه» و دیگر آثارش در 40 سال پیش شناختیم اما هیچگاه او را آنگونه که یک نویسنده آلمانی بهتازگی در کتابی دربارهاش به نام «آرمانهای سادگی» نوشته است، نشناختهایم. این کتاب، بسیار مهم است و به ما نشان میدهد مقصود نقد ادبی «آری» یا «نه» و «مثبت» و «منفی» نیست. اگر کسی میخواهد بداند چگونه میشود به ادبیات نگاه کرد، من این کتاب را به او توصیه میکنم.سپس دولتآبادی بخشی از کتاب «در جستوجوی زمان از دست رفته» را با ترجمه مهدی سحابی خواند. این نویسنده همچنین به خواندن بخشی از کتاب «آرمان سادگی» پرداخت و گفت: آلبر کامو در «بیگانه» میگوید زندگی را به فردا موکول نکنید. خیال مهدی سحابی راحت است در بخش دیگری از این مراسم، رضا کیانیان گفت: ما واقعا ناراحتیم که سحابی را نداریم اما او خیالش ناراحت نیست چراکه از دست ما راحت شده است. کیانیان با اشاره به اولین کتاب ترجمهشده سحابی به نام «گارد جوان» بیان کرد: این کتاب ایدئولوژیک، سخت و آهنین بود که دیدگاهی جزمی داشت. از ترجمه این کتاب تا زمانی که سحابی 10، 11 سال روی آثار مارسل پروست کار کرد، سیر جالب و معناداری دارد. او در این بین هم از بسیاری نویسندگان سوسیالیست شاعرمسلک ایتالیا کتابهایی را ترجمه کرد و سپس به بازترجمه آثار کلاسیک جهان رسید که در نقاشی و کارهای تجسمی او هویداست. کیانیان ادامه داد: او از نگاه جزمی که در آن، همهچیز از قبل جواب دارد و حال و آینده در آن معلوم شده است، به آزادی و رهایی میرسد. در آثار پروست و دنیای معاصر برعکس دیدگاه جزمی، همهچیز سوال است. این بازیگر با بیان نقل قولی از مهدی سحابی مبنی بر اینکه او عادت داشت صبحها ترجمه کند، ظهرها غذا بپزد و عصرها نقاشی کند، گفت: هر روز صبح بعد از ترجمه، ذهن جزمی و تاریک سحابی تَرَک برمیداشت و او دو مرتبه جهان را میدید، جهانی که بیرون از خودش بود. او در این دوره، دست به خلق تابلوهایی مربوط به قراضهها زد. این قراضهها در نقاشی او آنقدر خلاصه میشوند تا جایی که دیگر قابل خلاصه شدن نیستند. در این زمان، او کشف میکند و ما هم اگر بخواهیم در این کشف او سهیم میشویم. در این سری از آثار سحابی، از رنگ زیاد استفاده نشده و آنها پر از سایهروشن هستند. سحابی خودش میگفت کارهای تجسمی من به ادبیات ربطی ندارد و قرار نیست از آنها معنی دربیاید اما معتقدم آنها واقعا معنی دارند. وی درباره سری دوم نقاشی قراضههای سحابی توضیح داد: در این سری، آدمها به قراضههای سحابی اضافه میشوند که همه آنها مسخ هستند و به روبهرو نگاه میکنند. سحابی زمانی که وارد این دنیاها میشود دوست داشته به هنر نقاشی محض بپردازد و از ادبیات کاملا جدا شود. او نمیخواست زمانی که ما آثار تجسمی او را میبینیم بهدنبال معنای آن باشیم. حتی زمانی که در این نمایشگاه از من میپرسیدند معنی یکی از کارها چیست، جواب میدادم معنی خاصی ندارد، فقط لذت ببرید. کیانیان ادامه داد: در کتابها همه معنی مینویسند اما هیچکدامشان هنر نیست. هنر چالش آدم با خود و کشف خودش است. از یک نقطه به بعد، دیگر نمیتوانیم در آثار او معنی را پیدا کنیم و آن نقطه همین قراضههاست. اینجاست که خیال سحابی برای معناها دیگر راحت میشود. وی در دوره بعدی آثارش، رنگ را کشف میکند و به ساخت بازیچههایش میپردازد. وی پرندههایی را میسازد که نمیتوانی دربارهشان معنایی به کار ببری، صرفا میتوانی بگویی چقدر زیبا هستند. او بیواسطه ما را با زیبایی محض روبهرو میکند. کیانیان با بیان اینکه در دنیا ابتدا بیواسطه با فرم و بعد با مفهوم آشنا میشویم، گفت: در دیدگاه جزمی، ابتدا مفهوم را داشتیم و سپس براساس آن، فرم خلق میشد. زمانی که سحابی به فرمهای خاصی میرسد از ادبیات دور و نقاشی صرف میشود. هر هنرمندی اگر به بازیگوشی برسد رها شود، میتواند اثری را خلق کند. در حالی که قبل از آن فقط اثر را میساخت. سحابی دقیقا این بازیگوشی بچگانه را دارد. زمانی که ترجمه میکند منطقی است و روابط دنیا را کشف و حرفهای مهمی را در ترجمههایش پیدا میکند سپس رسما بهسراغ بازی میرود. کیانیان اضافه کرد: این بازیگوشی با جان دادن به خرت و پرتهای خانه و دورریزهای طبیعت، خود را نشان میداد. دقیقا مانند یک کودک با تکهچوب بیمصرفی تفنگ، عصا، چتر و خیلی چیزهای دیگر درست میکند. سحابی نیز با همان تکهچوبها پرنده، ماهی، ستون و جعبه درست میکند که همه آنها پر از رنگ هستند. این هنرمند همچنین بیان کرد: بسیاری از هنرمندانی که از بازیگوشی بهرهای ندارند یا کمتر بازیگوشی میکنند، سعی دارند از آثار خود حفاظت کنند اما سحابی اینگونه نبود و اثر خود را رها میکرد و به سراغ کار دیگری میرفت. او با همهچیز بازی میکرد و به انتزاع جالب و عمیقی رسید که با این انتزاع، کودکی او به اوج خودش میرسد. بعد از این کودکی، بلوغ عجیب و غریبی در او بهوجود میآید که آثار دیوارنگارهها را خلق میکند. او روی این دیوارها از نقاشی گرفته تا مجسمه تا خط و هر چیز دیگری قرار میداد و میگفت من امروز کارم را روی این دیوار انجام دادم و فردا ممکن است شخص دیگری بیاید و بخواهد روی این دیوار کار دیگری انجام دهد. دیوار، دیوار است و همه کار میشود روی آن انجام داد. او در این نقطه رها میشود و خود را مالک آثارش نمیداند. اینگونه است که میان مخاطبان گم میشود و میان آنها میمیرد. کیانیان با اشاره به اینکه سحابی از ساخت چمدان تا روزنامهنگاری را انجام میداد، گفت: عباس مخبری در رابطه با او میگوید، مهدی سحابی آدمحسابی بود، شاید فامیلیاش حسابی بود و بعد حروفاش جابهجا و تبدیل به سحابی شده! اما من میگویم نه، او و کارهایش مانند کهکشان (سحابه) بزرگ، عمیق، بیدروپیکر و در ضمن حسابی بودند.» به گزارش ایسنا، نمایشگاه آثار مهدی سحابی تا 12 اسفندماه ادامه دارد و علاقهمندان میتوانند برای دیدن آثار از ساعت 12 تا 21 به نشانی فرمانیه، بلوار اندرزگو، انتهای خیابان سلیمی شمالی، شماره 147، باغ انجمن خوشنویسان ایران مراجعه کنند.