اصلاحطلبی مدام
محمد هدایتی- نیمه دوم دهه 70 ماه عسل اصلاحات بود. انتخابات پشت سر هم فتح شد و گمان میرفت اوضاع برای مدتها در اختیار اصلاحطلبان باقی خواهد ماند. اندک مدتی بعد اما شکستها یک به یک از راه رسید. کم آسیبشناسی نشد این شکستها؛ اینکه کجای کار را اشتباه رفتهاند. امروز که تحولات چند سال اخیر را مرور میکنیم، میبینیم دستاوردهای این بازاندیشی کم نبوده است. نوعی پختگی در تصمیمات و کنشهای سیاسی که ثمره آن پیروزی در انتخابات ریاستجمهوری 1392 و ائتلاف هماهنگ فعلی برای انتخاب مجلس بوده است. با این حال از آن روزهای ماه عسل اصلاحات در نیمه دوم دهه 70 و حتی بعدها یک عنصر کماکان مغفول مانده است. قرار بود ایده اصلاح در عرض «جامعه» گسترش پیدا کند. از طریق تشکیل و تقویت نهادها و انجمنهای مدنی تا کنش اجتماعی و همچنین سیاسی فقط به روز انتخابات منحصر نماند. تا جامعه قوی شود و علاوه بر تسهیل مسیر اصلاح و پیشرفت، وزنهای باشد برای پیشبرد اهداف سیاسی. چنین هدفی به خوبی محقق نشد. اصلاحطلبان اگرچه ممکن است به فشارهای ساختاری در عدم تحقق این هدف اشاره کنند اما خود نیز برنامه و اراده چندانی برای آن نداشتند. آنها نیز ناخواسته فعالیت اجتماعی را معطوف ساختند به بسیج سیاسی هنگام انتخابات. فعالیت حزبی هم گسترش نیافت. تردیدی نیست که مشکلاتی عدیده بر سر راه فعالیت اجتماعی و به ویژه فعالیت اجتماعی معطوف به امرسیاسی به وجود آمد اما اگر در آنان ارادهای نیرومندتر برای فعالیت در جریان اجتماعی وجود میداشت، اگر در تثبیت انجمنهای مدنی بیشتر میکوشیدند، شاید میتوانستند کادرسازی مناسبی هم برای فعالیت سیاسی داشته باشند و امروز در بستن لیستها و انتخاب افراد موردنظرشان حتی با وجود ردصلاحیتهای گسترده، چنین در تنگنا قرار نمیگرفتند.شاید اصلاحات، اصلاحطلبی و فعالیت اجتماعی همسو با آن را باید بهعنوان یک پروژه همیشگی در نظر داشته باشد. نوعی پروژه جامعهسازی. نه صرفا امری در آستانه و معطوف به انتخابات. در آن صورت جامعهای قوی رخ مینماید که خود میتواند پیشبرنده و جهتدهنده به پروژه اصلاحات اجتماعی و سیاسی هم باشد.
محمد هدایتی- نیمه دوم دهه 70 ماه عسل اصلاحات بود. انتخابات پشت سر هم فتح شد و گمان میرفت اوضاع برای مدتها در اختیار اصلاحطلبان باقی خواهد ماند. اندک مدتی بعد اما شکستها یک به یک از راه رسید. کم آسیبشناسی نشد این شکستها؛ اینکه کجای کار را اشتباه رفتهاند. امروز که تحولات چند سال اخیر را مرور میکنیم، میبینیم دستاوردهای این بازاندیشی کم نبوده است. نوعی پختگی در تصمیمات و کنشهای سیاسی که ثمره آن پیروزی در انتخابات ریاستجمهوری 1392 و ائتلاف هماهنگ فعلی برای انتخاب مجلس بوده است. با این حال از آن روزهای ماه عسل اصلاحات در نیمه دوم دهه 70 و حتی بعدها یک عنصر کماکان مغفول مانده است. قرار بود ایده اصلاح در عرض «جامعه» گسترش پیدا کند. از طریق تشکیل و تقویت نهادها و انجمنهای مدنی تا کنش اجتماعی و همچنین سیاسی فقط به روز انتخابات منحصر نماند. تا جامعه قوی شود و علاوه بر تسهیل مسیر اصلاح و پیشرفت، وزنهای باشد برای پیشبرد اهداف سیاسی. چنین هدفی به خوبی محقق نشد. اصلاحطلبان اگرچه ممکن است به فشارهای ساختاری در عدم تحقق این هدف اشاره کنند اما خود نیز برنامه و اراده چندانی برای آن نداشتند. آنها نیز ناخواسته فعالیت اجتماعی را معطوف ساختند به بسیج سیاسی هنگام انتخابات. فعالیت حزبی هم گسترش نیافت. تردیدی نیست که مشکلاتی عدیده بر سر راه فعالیت اجتماعی و به ویژه فعالیت اجتماعی معطوف به امرسیاسی به وجود آمد اما اگر در آنان ارادهای نیرومندتر برای فعالیت در جریان اجتماعی وجود میداشت، اگر در تثبیت انجمنهای مدنی بیشتر میکوشیدند، شاید میتوانستند کادرسازی مناسبی هم برای فعالیت سیاسی داشته باشند و امروز در بستن لیستها و انتخاب افراد موردنظرشان حتی با وجود ردصلاحیتهای گسترده، چنین در تنگنا قرار نمیگرفتند.شاید اصلاحات، اصلاحطلبی و فعالیت اجتماعی همسو با آن را باید بهعنوان یک پروژه همیشگی در نظر داشته باشد. نوعی پروژه جامعهسازی. نه صرفا امری در آستانه و معطوف به انتخابات. در آن صورت جامعهای قوی رخ مینماید که خود میتواند پیشبرنده و جهتدهنده به پروژه اصلاحات اجتماعی و سیاسی هم باشد.