خوشبختانه انتخابات به خوبی برگزار شد و به سرانجام رسید و مردم رای و حضورشان را در یکی از سالمترین انتخابات کشور دیدند، اما با وجود اینکه در مبارزات انتخاباتی به طور مثال در استان مازندران صحبت از وجود و حضور احزاب در میان بود، جریان حزبی به معنای کلاسیک آن در علم سیاست کشورداری در انتخابات دوگانه 7 اسفند 94، رنگ و رویی نداشت و در واقع اصلا مطرح نشد. هرچند تشکلهایی با شکلها و عنوانهای مختلف در انتخابات فعالیت میکردند اما اینکه گفته شود تعداد زیادی حزب رسمی و به ثبت رسیده داریم که فعالیت میکنند، به نظر بنده شهروند اینگونه نیست. در واقع در کشور ما تشکیلات عمومی به عنوان حزب با تعریفهای شناختهشده نداریم اما در عوض میتوان گفت به تعداد هموطنان از جوان تا پیر، حزب داریم چراکه هر کس چه سیاسی باششد و چه نباشد در هر شغل و طبقه اجتماعی باشد، از عضو خانواده تا عضو فعال جامعه میتواند مانند یک حزب در فعالیتهای سیاسی و انتخاباتی رفتار و عمل کند. مثلا اگر یک بچه مورد عتاب قرار گیرد بهطرف مادربزرگ یا پدربزرگ میرود تا حمایت شود در واقع بچه با این کار به سهم خود حزبی را انتخاب کرده است در حالی که حزب بخشی از یک فرد نیست بلکه نهادی از اجتماع است. اما اینکه چرا حزب نداریم، سوال درستی است که اولا حزب باید دارای پایگاه و خانهای مشخص باشد که اعضا در آن رفت و آمد کنند که در این خانه تمام نیازهای جامعه از مباحث اجتماعی و فرهنگی گرفته تا اقتصادی و سیاسی در قالب اتاقهای فکر، قابل طرح و بحث و پیشنهاد و اجرا باشد. از طرفی حزب باید دارای اساسنامه یا به قولی مرامنامهای منطبق با شرایط و نیازهای کشور باشد و براساس آن فعالیت کند و اعضا آن را قبول داشته باشند. نکته مهم دیگر اینکه نیازهای مادی و معنوی حزب باید توسط خود اعضا تامین شود تا فرد و افراد یا جناح خاصی نتوانند با آوردن پول و امکانات، نفوذ اجتماعی و سیاسی خود را بر حزب و دیگر اعضا تحمیل کنند. به عبارت بهتر هرچه رابطه درونحزبی دموکراتیکتر باشد، آن حزب مردمیتر و موفقتر خواهد بود. با توجه به چند شرط ضروری تشکیل حزب درمییابیم که آنچه در ایران به عنوان حزب فعالیت میکند در واقع تشکیلات یا گروههایی هستند که به جناحهای مختلف فکری و سیاسی کشور تعلق دارند.
خوشبختانه انتخابات به خوبی برگزار شد و به سرانجام رسید و مردم رای و حضورشان را در یکی از سالمترین انتخابات کشور دیدند، اما با وجود اینکه در مبارزات انتخاباتی به طور مثال در استان مازندران صحبت از وجود و حضور احزاب در میان بود، جریان حزبی به معنای کلاسیک آن در علم سیاست کشورداری در انتخابات دوگانه 7 اسفند 94، رنگ و رویی نداشت و در واقع اصلا مطرح نشد. هرچند تشکلهایی با شکلها و عنوانهای مختلف در انتخابات فعالیت میکردند اما اینکه گفته شود تعداد زیادی حزب رسمی و به ثبت رسیده داریم که فعالیت میکنند، به نظر بنده شهروند اینگونه نیست. در واقع در کشور ما تشکیلات عمومی به عنوان حزب با تعریفهای شناختهشده نداریم اما در عوض میتوان گفت به تعداد هموطنان از جوان تا پیر، حزب داریم چراکه هر کس چه سیاسی باششد و چه نباشد در هر شغل و طبقه اجتماعی باشد، از عضو خانواده تا عضو فعال جامعه میتواند مانند یک حزب در فعالیتهای سیاسی و انتخاباتی رفتار و عمل کند. مثلا اگر یک بچه مورد عتاب قرار گیرد بهطرف مادربزرگ یا پدربزرگ میرود تا حمایت شود در واقع بچه با این کار به سهم خود حزبی را انتخاب کرده است در حالی که حزب بخشی از یک فرد نیست بلکه نهادی از اجتماع است. اما اینکه چرا حزب نداریم، سوال درستی است که اولا حزب باید دارای پایگاه و خانهای مشخص باشد که اعضا در آن رفت و آمد کنند که در این خانه تمام نیازهای جامعه از مباحث اجتماعی و فرهنگی گرفته تا اقتصادی و سیاسی در قالب اتاقهای فکر، قابل طرح و بحث و پیشنهاد و اجرا باشد. از طرفی حزب باید دارای اساسنامه یا به قولی مرامنامهای منطبق با شرایط و نیازهای کشور باشد و براساس آن فعالیت کند و اعضا آن را قبول داشته باشند. نکته مهم دیگر اینکه نیازهای مادی و معنوی حزب باید توسط خود اعضا تامین شود تا فرد و افراد یا جناح خاصی نتوانند با آوردن پول و امکانات، نفوذ اجتماعی و سیاسی خود را بر حزب و دیگر اعضا تحمیل کنند. به عبارت بهتر هرچه رابطه درونحزبی دموکراتیکتر باشد، آن حزب مردمیتر و موفقتر خواهد بود. با توجه به چند شرط ضروری تشکیل حزب درمییابیم که آنچه در ایران به عنوان حزب فعالیت میکند در واقع تشکیلات یا گروههایی هستند که به جناحهای مختلف فکری و سیاسی کشور تعلق دارند.