چه بر سر نفت تهران می‌آید

چه بر سر نفت تهران می‌آید

اگر به خاطر داشته باشید چند سال پیشتر یکی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی با نزدیک شدن به زمان انتخابات سعی داشت از دوران به‌هم‌ریختگی سوءمدیریت‌ها در ورزش کشور استفاده کرده و به نوعی تبلیغات برای حضور در مجلس شورای اسلامی انجام دهد و در این راستا راهی نزدیک‌تر و کاری سهل‌الوصول‌تر از انتقال یک تیم تهرانی به حوزه انتخابیه‌اش پیدا نکرد؛ کاری که نماینده همدان نیز همین بلا را بر سر تیم ریشه‌دار و قدیمی پاس تهران آورد و هنوز هم این تیم قدرتمند دهه‌های 60 و 70 فوتبال کشور نتوانسته قد علم کند. علاوه بر آن تیم‌هایی همچون دارایی، بانک تجارت، بانک ملی، گسترش و خیلی تیم‌های دیگر وجود داشتند که هم در زمینه فوتبال پایه و هم در فوتبال باشگاهی کشور حضوری فعال و چشمگیر داشتند اما با حضور برخی مدیران، فعالیت‌هایشان متوقف شد و این تیم‌های ریشه‌دار و بازیکن‌ساز دیگر محلی از اعراب در فوتبال ایران ندارند. این اتفاقات حاصل چیزی جز برخوردهای سلیقه‌ای و غیرکارشناسانه در ورزش کشورمان نیست. حالا این معضل یا بهتر بگوییم این بیماری گریبان تیم نفت تهران، تیمی که پس از کشمکش‌های فراوان با جوانانی جویای نام نه‌تنها در ایران بلکه در سطح قاره کهن در حال فعالیت و افتخار‌آفرینی است را گرفته. این روزها که زردپوشان تهرانی با هدایت مربیان جوان و شایسته خود در حال افتخارآفرینی هستند و به نوعی در غم مربی بی‌حاشیه‌شان به سر می‌برند، باید شاهد اظهارنظری غیرمسوولانه و غیرکارشناسانه باشند. یک مدیر ارشد وزارت نفت در کوران مسابقات اعلام می‌کند که علاقه‌ای به تیمداری ندارد و به این اپیدمی دامن می‌زند؛ معضلی که سال‌هاست ورزش کشور با آن روبه‌رو است. اگر دقت کنید بانک سرمایه تیم والیبالی تشکیل داده که با جمع کردن عده زیادی از ملی‌پوشان در حال رسیدن به مقام قهرمانی لیگ برتر کشور است اما معلوم نیست که آیا مدیریت بعدی این بانک هم علاقه‌ای به سرمایه‌گذاری در ورزش داشته باشد یا خیر؟ شاید اتفاقی که برای تیم فوتبال نفت افتاد، روزی برای بانک سرمایه در والیبال نیز تکرار شود و این مساله راهی جز تعریف چارچوب‌های استراتژیک سازمان‌ها ندارد. اگر قرار است مدیران در ورزش سرمایه‌گذاری کنند، نباید تنها به واسطه علاقه شخصی به این کار تن در دهند و برعکس این موضوع نیز صادق است یعنی یک مدیر نباید اجازه این را داشته باشد که یک تنه و به خاطر عدم علاقه به تیمداری در ورزش حرفه‌ای، فعالیت‌های یک باشگاه بازیکن‌ساز و افتخارآفرین را منحل کند.

اگر به خاطر داشته باشید چند سال پیشتر یکی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی با نزدیک شدن به زمان انتخابات سعی داشت از دوران به‌هم‌ریختگی سوءمدیریت‌ها در ورزش کشور استفاده کرده و به نوعی تبلیغات برای حضور در مجلس شورای اسلامی انجام دهد و در این راستا راهی نزدیک‌تر و کاری سهل‌الوصول‌تر از انتقال یک تیم تهرانی به حوزه انتخابیه‌اش پیدا نکرد؛ کاری که نماینده همدان نیز همین بلا را بر سر تیم ریشه‌دار و قدیمی پاس تهران آورد و هنوز هم این تیم قدرتمند دهه‌های 60 و 70 فوتبال کشور نتوانسته قد علم کند. علاوه بر آن تیم‌هایی همچون دارایی، بانک تجارت، بانک ملی، گسترش و خیلی تیم‌های دیگر وجود داشتند که هم در زمینه فوتبال پایه و هم در فوتبال باشگاهی کشور حضوری فعال و چشمگیر داشتند اما با حضور برخی مدیران، فعالیت‌هایشان متوقف شد و این تیم‌های ریشه‌دار و بازیکن‌ساز دیگر محلی از اعراب در فوتبال ایران ندارند. این اتفاقات حاصل چیزی جز برخوردهای سلیقه‌ای و غیرکارشناسانه در ورزش کشورمان نیست. حالا این معضل یا بهتر بگوییم این بیماری گریبان تیم نفت تهران، تیمی که پس از کشمکش‌های فراوان با جوانانی جویای نام نه‌تنها در ایران بلکه در سطح قاره کهن در حال فعالیت و افتخار‌آفرینی است را گرفته. این روزها که زردپوشان تهرانی با هدایت مربیان جوان و شایسته خود در حال افتخارآفرینی هستند و به نوعی در غم مربی بی‌حاشیه‌شان به سر می‌برند، باید شاهد اظهارنظری غیرمسوولانه و غیرکارشناسانه باشند. یک مدیر ارشد وزارت نفت در کوران مسابقات اعلام می‌کند که علاقه‌ای به تیمداری ندارد و به این اپیدمی دامن می‌زند؛ معضلی که سال‌هاست ورزش کشور با آن روبه‌رو است. اگر دقت کنید بانک سرمایه تیم والیبالی تشکیل داده که با جمع کردن عده زیادی از ملی‌پوشان در حال رسیدن به مقام قهرمانی لیگ برتر کشور است اما معلوم نیست که آیا مدیریت بعدی این بانک هم علاقه‌ای به سرمایه‌گذاری در ورزش داشته باشد یا خیر؟ شاید اتفاقی که برای تیم فوتبال نفت افتاد، روزی برای بانک سرمایه در والیبال نیز تکرار شود و این مساله راهی جز تعریف چارچوب‌های استراتژیک سازمان‌ها ندارد. اگر قرار است مدیران در ورزش سرمایه‌گذاری کنند، نباید تنها به واسطه علاقه شخصی به این کار تن در دهند و برعکس این موضوع نیز صادق است یعنی یک مدیر نباید اجازه این را داشته باشد که یک تنه و به خاطر عدم علاقه به تیمداری در ورزش حرفه‌ای، فعالیت‌های یک باشگاه بازیکن‌ساز و افتخارآفرین را منحل کند.