اصلاحات اقتصادی چین؛ درس‌هایی برای ایران

اصلاحات اقتصادی چین؛ درس‌هایی برای ایران

رهبران چین گردهم آمده‌اند تا بیماری کاهش رشد اقتصادی کشورشان را درمان کنند. کنگره ملی خلق‌ نشست امسال خود را به آسیب‌شناسی این کاهش اختصاص داده و برای خروج از این وضعیت به چاره‌اندیشی پرداخته است. البته رفتار‌ چینی‌های کمونیست که پیش از این و براساس دیدگاه‌های سوسیالیستی سعی می‌کردند همه چیز را خوب جلوه دهند و هرگونه مشکلی را انکار کنند، اکنون تغییر یافته و اعتراف به نامناسب بودن اوضاع را از بالاترین مقام خود آغاز کرده‌اند. در سخنرانی‌هایی که در تالار خلق انجام شد، نخست‌وزیر چین اذعان کرد که کشورش در شرایط سختی به سر می‌برد و برای خروج از این شرایط باید اقدامات سریع و حساب‌شده‌ای انجام شود. کاهش رشد اقتصادی چین به 5/6 درصد‌ که در 25 سال گذشته کمترین میزان رشد این کشور بوده، زنگ‌ خطر را نه فقط برای شهروندان و مدیران چینی که برای جهان به صدا درآورده است، چنان که معامله‌گران بزرگ نفتی تصریح می‌کنند که یکی از علل سقوط قیمت نفت کاهش رشد اقتصادی چین که کاهش خرید نفت را در‌بر داشته، بوده است علاوه بر این ایالات متحده و اروپا نیز از این کاهش رشد دچار نگرانی شده‌اند چراکه نه فقط سرمایه‌گذاری‌های چین در این نواحی به خطر می‌افتد بلکه تبادلات بزرگ چین با کشورهای آمریکای شمالی و اروپا نیز به رکود کشیده شده و اوضاع نه چندان خوشایندی را برای این کشورها به وجود آورده است. بیشترین خطر این کاهش رشد، همان طور که قابل پیش‌بینی است به دولت و شهروندان چینی بازمی‌گردد و به همین دلیل مقامات چینی چه در حاشیه کنگره ملی خلق و چه سخنرانی‌های رسمی انجام اصلاحات اقتصادی و بازنگری در سیاست‌های اجتماعی را توصیه کرده یا وعده داده‌اند. ایجاد اصلاحات اجتماعی در چین، اقدامی ضروری است‌ چراکه رهبران پکن می‌دانند سختگیری‌هایی که درباره زندگی اجتماعی شهروندان می‌شود، بسیاری از صاحبان سرمایه را به خروج از کشور و انتقال سرمایه‌هایشان به کشورهای غربی تشویق می‌کند. از این رو رهبران کمونیست چین به این نتیجه رسیده‌اند که حتی اگر آموزه‌های کمونیستی سختگیری‌هایی را درباره شهروندان ناگزیر کرده باشد، باز هم باید آموزه‌های مزاحم را به نفع رونق زندگی در کشورشان تغییر داد. در حقیقت رهبران یادشده دریافته‌اند که اعمال سلیقه‌‌های گوناگون برای نشان دادن اقتدار و انجام رفتارهای عجیب برای پیشگیری از حوادثی که احتمالا در آینده اتفاق خواهد افتاد، تنها از ترس توهمی ناشی می‌شود و برای بهبود وضعیت کشور به ویژه باید این سلیقه‌های عجیب را کنار گذاشت‌ و شهروندان را به زندگی در چین امیدوار کرد. حتی در این شرایط بغرنج و پیچیده، رهبران چین از دادن وعده‌های غیرقابل حصول و دست‌نیافتنی پرهیز کرده‌اند چنان که هدف‌گذاری برای افزایش رشد اقتصادی در سال میلادی جاری تنها 4/0 درصد بوده است. در این باره مقامات چینی به خبرنگاران گفته‌اند که تلاش می‌کنند رشد اقتصادی کشورشان در پایان سال‌جاری به 9/6 تا 7 درصد برسد. این رفتار مدلی را در اختیار مدیران ایرانی قرار می‌دهد تا به اصلاح حرکت‌های خود بپردازند. مدیران کشورمان یاد گرفته‌اند ابتدا وجود مشکل را انکار کنند و وقتی کشور از مشکل عبور کرد، درباره پیچیدگی و آزاردهندگی مشکل سخن برانند. در واقع دولتمردان ایرانی هیچ‌وقت به قرار گرفتن در بحران و شرایط سخت اعتراف نکرده‌اند. همین امر این سوال را پدید می‌آورد که آیا انکار مشکل، مشکل را حل می‌سازد؟ از سوی دیگر رفتار مقامات چینی نشان می‌دهد که اصلاحات اقتصادی بدون انجام اصلاحات اجتماعی و مدنی به سرانجام نمی‌رسد و حتی اقتصاد‌های بزرگ همه ناچار به انجام اصلاحات اجتماعی هستند تا اصلاحات اقتصادی‌شان به نتیجه برسد.

رهبران چین گردهم آمده‌اند تا بیماری کاهش رشد اقتصادی کشورشان را درمان کنند. کنگره ملی خلق‌ نشست امسال خود را به آسیب‌شناسی این کاهش اختصاص داده و برای خروج از این وضعیت به چاره‌اندیشی پرداخته است. البته رفتار‌ چینی‌های کمونیست که پیش از این و براساس دیدگاه‌های سوسیالیستی سعی می‌کردند همه چیز را خوب جلوه دهند و هرگونه مشکلی را انکار کنند، اکنون تغییر یافته و اعتراف به نامناسب بودن اوضاع را از بالاترین مقام خود آغاز کرده‌اند. در سخنرانی‌هایی که در تالار خلق انجام شد، نخست‌وزیر چین اذعان کرد که کشورش در شرایط سختی به سر می‌برد و برای خروج از این شرایط باید اقدامات سریع و حساب‌شده‌ای انجام شود. کاهش رشد اقتصادی چین به 5/6 درصد‌ که در 25 سال گذشته کمترین میزان رشد این کشور بوده، زنگ‌ خطر را نه فقط برای شهروندان و مدیران چینی که برای جهان به صدا درآورده است، چنان که معامله‌گران بزرگ نفتی تصریح می‌کنند که یکی از علل سقوط قیمت نفت کاهش رشد اقتصادی چین که کاهش خرید نفت را در‌بر داشته، بوده است علاوه بر این ایالات متحده و اروپا نیز از این کاهش رشد دچار نگرانی شده‌اند چراکه نه فقط سرمایه‌گذاری‌های چین در این نواحی به خطر می‌افتد بلکه تبادلات بزرگ چین با کشورهای آمریکای شمالی و اروپا نیز به رکود کشیده شده و اوضاع نه چندان خوشایندی را برای این کشورها به وجود آورده است. بیشترین خطر این کاهش رشد، همان طور که قابل پیش‌بینی است به دولت و شهروندان چینی بازمی‌گردد و به همین دلیل مقامات چینی چه در حاشیه کنگره ملی خلق و چه سخنرانی‌های رسمی انجام اصلاحات اقتصادی و بازنگری در سیاست‌های اجتماعی را توصیه کرده یا وعده داده‌اند. ایجاد اصلاحات اجتماعی در چین، اقدامی ضروری است‌ چراکه رهبران پکن می‌دانند سختگیری‌هایی که درباره زندگی اجتماعی شهروندان می‌شود، بسیاری از صاحبان سرمایه را به خروج از کشور و انتقال سرمایه‌هایشان به کشورهای غربی تشویق می‌کند. از این رو رهبران کمونیست چین به این نتیجه رسیده‌اند که حتی اگر آموزه‌های کمونیستی سختگیری‌هایی را درباره شهروندان ناگزیر کرده باشد، باز هم باید آموزه‌های مزاحم را به نفع رونق زندگی در کشورشان تغییر داد. در حقیقت رهبران یادشده دریافته‌اند که اعمال سلیقه‌‌های گوناگون برای نشان دادن اقتدار و انجام رفتارهای عجیب برای پیشگیری از حوادثی که احتمالا در آینده اتفاق خواهد افتاد، تنها از ترس توهمی ناشی می‌شود و برای بهبود وضعیت کشور به ویژه باید این سلیقه‌های عجیب را کنار گذاشت‌ و شهروندان را به زندگی در چین امیدوار کرد. حتی در این شرایط بغرنج و پیچیده، رهبران چین از دادن وعده‌های غیرقابل حصول و دست‌نیافتنی پرهیز کرده‌اند چنان که هدف‌گذاری برای افزایش رشد اقتصادی در سال میلادی جاری تنها 4/0 درصد بوده است. در این باره مقامات چینی به خبرنگاران گفته‌اند که تلاش می‌کنند رشد اقتصادی کشورشان در پایان سال‌جاری به 9/6 تا 7 درصد برسد. این رفتار مدلی را در اختیار مدیران ایرانی قرار می‌دهد تا به اصلاح حرکت‌های خود بپردازند. مدیران کشورمان یاد گرفته‌اند ابتدا وجود مشکل را انکار کنند و وقتی کشور از مشکل عبور کرد، درباره پیچیدگی و آزاردهندگی مشکل سخن برانند. در واقع دولتمردان ایرانی هیچ‌وقت به قرار گرفتن در بحران و شرایط سخت اعتراف نکرده‌اند. همین امر این سوال را پدید می‌آورد که آیا انکار مشکل، مشکل را حل می‌سازد؟ از سوی دیگر رفتار مقامات چینی نشان می‌دهد که اصلاحات اقتصادی بدون انجام اصلاحات اجتماعی و مدنی به سرانجام نمی‌رسد و حتی اقتصاد‌های بزرگ همه ناچار به انجام اصلاحات اجتماعی هستند تا اصلاحات اقتصادی‌شان به نتیجه برسد.