چرا غر؟

چرا غر؟

محمد تاج‌الدین- این دومین باری است که برای ستون غرنامه دست به قلم می‌شوم. بار اول خاطرم نیست از چه چیزی نالیدم و صدایم را بالا بردم. اصلا چرا باید در ستونی آدم بنشیند و غر بزند. همین غر زدن هم، غر زدن دارد. غر بزنیم که چه؟ هرچند وقتی این سوال را مطرح می‌کنیم پشت بندش دوباره سوال دیگری خودش را به دیواره مغزمان می‌کوبد، غر نزنیم که چه؟ اما سوال سوم است که زندگی مان را سیاه می‌کند و حالمان را می‌گیرد، اصلا چرا سوال می‌پرسیم؟! و اما سوال چهارم. سوالی که شاید تمام زندگی مان را زیر سایه اش می‌برد و سه سوال دیگر را بلاموضوع می‌کند. اصلا چرا می‌نویسم که حالا غر بزنیم یا نزنیم که بعدش سوال بپرسیم و که حالا بیاییم و دوباره سوالی که چرا سوال می‌پرسیم! شاید کمی گیج‌کننده باشد، اما در دنیای ما و اهالی غر، همه چیز جای غر زدن دارد. پس تعجب نکنید اگر در آخرین لحظات صفحه بندی و چیدن کلمات توی صفحه 16، خودکار قرمزی بردارم و ستون را خط خطی کنم. بالاخره احوال آدمی که اهل غر است، اینطور ایجاب می‌کند. شما ناراضی هستید و این نا‌رضایتی به همه جا سرایت می‌کند. اولین نشانه‌هایش هم در رفتار شخص غر زننده بروز و ظهور دارد و نقدی که دامان خودش را می‌گیرد. پس غر زدن آدابی دارد و نقطه شروعش، گیر دادن به خود است. همین است که غر زدن را به امری متعالی تبدیل می‌کند. نقد خود، یعنی دروازه ورود به دنیایی بهتر. شما خودتان را نقد می‌کنید و بعد از آنکه از روی نعش خودتان رد شدید، می‌روید سراغ بقیه آدم‌های اطرافتان. پس اگر دیدید کسی غر می‌زند و به زمین و زمان فحش می‌دهد، مطمئن باشید اول خودش را لت و پار کرده و در مرحله بعدی به سراغ اطرافیانش رفته است. پس آدم محترمی است و در رد شدن از مراحل متعالی غریسم، سختی زیادی کشیده است!

محمد تاج‌الدین- این دومین باری است که برای ستون غرنامه دست به قلم می‌شوم. بار اول خاطرم نیست از چه چیزی نالیدم و صدایم را بالا بردم. اصلا چرا باید در ستونی آدم بنشیند و غر بزند. همین غر زدن هم، غر زدن دارد. غر بزنیم که چه؟ هرچند وقتی این سوال را مطرح می‌کنیم پشت بندش دوباره سوال دیگری خودش را به دیواره مغزمان می‌کوبد، غر نزنیم که چه؟ اما سوال سوم است که زندگی مان را سیاه می‌کند و حالمان را می‌گیرد، اصلا چرا سوال می‌پرسیم؟! و اما سوال چهارم. سوالی که شاید تمام زندگی مان را زیر سایه اش می‌برد و سه سوال دیگر را بلاموضوع می‌کند. اصلا چرا می‌نویسم که حالا غر بزنیم یا نزنیم که بعدش سوال بپرسیم و که حالا بیاییم و دوباره سوالی که چرا سوال می‌پرسیم! شاید کمی گیج‌کننده باشد، اما در دنیای ما و اهالی غر، همه چیز جای غر زدن دارد. پس تعجب نکنید اگر در آخرین لحظات صفحه بندی و چیدن کلمات توی صفحه 16، خودکار قرمزی بردارم و ستون را خط خطی کنم. بالاخره احوال آدمی که اهل غر است، اینطور ایجاب می‌کند. شما ناراضی هستید و این نا‌رضایتی به همه جا سرایت می‌کند. اولین نشانه‌هایش هم در رفتار شخص غر زننده بروز و ظهور دارد و نقدی که دامان خودش را می‌گیرد. پس غر زدن آدابی دارد و نقطه شروعش، گیر دادن به خود است. همین است که غر زدن را به امری متعالی تبدیل می‌کند. نقد خود، یعنی دروازه ورود به دنیایی بهتر. شما خودتان را نقد می‌کنید و بعد از آنکه از روی نعش خودتان رد شدید، می‌روید سراغ بقیه آدم‌های اطرافتان. پس اگر دیدید کسی غر می‌زند و به زمین و زمان فحش می‌دهد، مطمئن باشید اول خودش را لت و پار کرده و در مرحله بعدی به سراغ اطرافیانش رفته است. پس آدم محترمی است و در رد شدن از مراحل متعالی غریسم، سختی زیادی کشیده است!