نوروز، فرهنگ ایرانی

نوروز، فرهنگ ایرانی

دکتر کیوان لولویی- یکی از افتخارات هر قوم و ملتی که نشان از ساختار و سابقه فرهنگی- تمدنی آنان دارد، اعیاد و جشن‌ها هستند، به خصوص اعیادی که از نظر دیرینگی تاریخی و مذهبی ریشه‌دار باشد و در طول زمان در امتزاج با اعتقادات و آداب و رسوم ملت‌ها، جلوه و جایگاه خاصی یابد، به طوری که بدون آنها، هیچ ملتی هویت واقعی ندارد و به نوعی از خود‌بیگانگی دچار خواهد شد. در این میان، ایران با قدمتی چندین هزار ساله، مفتخر به داشتن اعیادی است که نه فقط در این سرزمین‌ بلکه نزد سایر ملل نیز، مبارک و با جشن و سرور همراه است. از جمله این اعیاد، عید نوروز است که مقارن با نو شدن سال و بهار طبیعت است. بحث در خصوص نوروز به اندازه خود آن قدمت دارد و از گذشته تا به حال، همواره مورد توجه بوده و تحقیقات زیادی نیز درباره تاریخچه پیدایش و آیین‌های مربوط به آن صورت گرفته است. با شروع نخستین روز بهار، جشن سال نو ایرانی آغاز می‌شود و این جشن که سالانه چندین روز به طول می‌انجامد، موجب سرور و شادمانی است و مردم در این ایام همگی به گونه‌ای رفتار می‌کنند تا نشان دهند که دوران جدیدی برای آنها آغاز شده است، خانه‌تکانی کرده، جامه‌های نو به تن می‌کنند و به دیدار یکدیگر می‌روند. این روز‌ها، در واقع روز‌های بیداری طبیعت است. طی چند روز همه‌چیز عوض می‌شود و پس از یک خواب طولانی زمستانی، بهار سرسبزی را به ارمغان می‌آورد و این تجدید حیات و رستاخیزی است که نماد و سبقتی از تجدیدحیات و رستاخیز عظیم است. در تقویم مزدیسنا، جشن سالانه به دنبال یک دوره 10 روزه قرار دارد که «دیه» یا «فرودگان» نامیده می‌شود و نوعی یادبود است، یادبود آفرینش مردمان که تجسمی ‌از آینده و رستاخیز عظیم را نیز داراست. سیری در تاریخ جشن‌های سالانه ایرانیان در دوره ساسانی، حکایت از این دارد که نخستین روز فروردین، آغاز سال ایرانیان است و این روز را نوروز خوانده و جشن بسیار باشکوهی برپا می‌داشتند. سغدیان این جشن را «نوسارد» به معنی سال نو می‌نامند. در نوروز مردم به دوستان و نزدیکان شیرینی تعارف می‌کردند و این رسم تاکنون پابرجا مانده است. ترکان عثمانی، عید پایان ماه رمضان را که عید شکر خوانده می‌شود از نوروز ایرانی تقلید کرده‌اند. ایرانیان در اصل این عید را در انقلاب تابستانی و در روز بیست و یکم ژوئن جشن می‌گرفتند اما در نتیجه دشواری در اصلاح تقویم‌ که در دوره ملکشاه سلجوقی به وجود آمد، آغاز سال «نو» در روز بیست و یکم مارس یعنی آغاز نوروز سلطانی تعیین شد که تا‌کنون نیز آغاز بهار، شروع سال نو ایرانی است. روز ششم همین ماه که امشاسپند هورتات (خرداد) نام داشت، نوروز بزرگ بود. نوروز بزرگ را روز امید نیز می‌خواندند‌ زیرا چنین می‌پنداشتند که در این روز، تقدیر نیکبختی را بر ساکنان زمین تقسیم می‌کنند. در این روز مردم به یکدیگر آب می‌پاشیدند و برخی بر این باور بودند که نوروز به فرشته نگهبان آب، اختصاص دارد. گروهی نیز بر این عقیده بودند که نوروز یادگار روز‌های خوشی است که جمشید، پادشاه اسطوره‌ای ایران فرمان داد مردم به کندن نهر بپردازند تا فقدان آب و امساک باران را جبران کند و نیز گویند که نوروز یادبود روزگاری است که مردم به فرمان جمشید با آب، تن خود را از پلیدی پاک کردند. همچنین نقل است که هرمز پسر شاپور اول، دو نوروز را به هم پیوست و فرمان داد تا روز‌های میان دو عید را جشن گیرند و بر بلندی‌های آتش افروزند و این کار را به فال نیک گیرند. توضیحی خردگرانه چنین گوید که «نوروز روز پاک کردن هوا نیز بوده است.» از نظر ریشه تاریخی، این اعیاد و جشن‌ها غالبا بقایای اعیاد کشاورزان و روستاییان بود که برخی از آنها به وسیله اساطیر با مراسم مذهبی مربوط شده و از این جهت اهمیت خاصی پیدا کرد و از جمله در جشن فروردگان، خوردنی و نوشیدنی نثار گذشتگان می‌شد. جشن نوروز همچنین زندگی چوپانی و شبانی را به یاد می‌آورد که تمام ماه فروردین به شش نوبت پنج روزه تقسیم می‌شد و مراسم هر نوبت، اختصاص به دسته و طبقه خاص داشت. از آنجا که برخی عناصر فرهنگ ایرانیان، قوی‌تر از اعرابی بود که این سرزمین را گشودند، بنابراین ایشان موفق نشدند ملت ایران را همانند مردمان سایر مناطقِ فتح‌شده، به سرعت و تمامیت جذب کرده و در خود تحلیل برند، در نتیجه روح ایرانی تا مدت‌ها خاطره عظمتِ گذشته ساسانی را در یادها زنده نگه داشت و چون آرزوی فرمانروایی یک پادشاه دادگر که از سوی پروردگار به این سمت مبعوث خواهد شد، در دل‌های ایرانیان به طور عمیق ریشه داشت‌ و در لوای این آرزو یک ایمان راسخ وجود داشت، به این معنی که زندگی متمدنانه ایرانیان، آن چیزی است که باید برای آن جنگید و لازمه رویای یک جامعه کامل- نه صرفا یک شاهنشاهی بزرگ- را در سرزمین خود حفظ و نگهداری کرده و تداوم بخشید. این‌چنین است که گرامیداشت نوروز و احیا و حفظ آیین‌های کهن آن، از دیدگاه تاریخی، نوعی سازوکار دفاعی و مقایسه فرهنگی و تا حدودی سیاسی در برابر غلبه و سلطه اعراب محسوب می‌شد. اینچنین است که می‌بینیم پس از گذشت یک قرن از غلبه اعراب، همچنان اعیاد قدیم، به خصوص نوروز که در آن زمان بیشتر از جنبه آداب و رسوم ملی رعایت می‌شد، با‌شکوه هر چه تمام‌تر جشن گرفته می‌شد و اکنون نیز چنین است. ایرانی نه فقط هستی و موجودیت خویش را به عنوان جامعه‌ای که دارای سنن فرهنگی و آداب و رسوم ملی و قومی ‌مستقل بود، حفظ کرد بلکه به اثبات رساند موجودیتی تاریخی و ماندگار دارد. این امر و شیوه عمل را قبل از هر چیز باید ثمره فرهنگ غنی و وسیع ایرانی دانست. یک ملت خودآگاه با پشتوانه سنتی و فرهنگی خود قادر بود خاطره گذشته را حفظ کرده و در وجدان ملی خود زنده نگه دارد، به این دلیل سعی در حفظ رسوم و سنن ملی و قومی ‌خود نظیر جشن نوروز داشت تا مانع قطع پیوند با گذشته شود. از آنجا که ایرانیان خردمند نمی‌خواستند به مقام و مرتبه‌ای که دون شان‌شان بود تنزل پیدا کنند، به همین دلیل با حفظ سنن ملی و اعیاد و جشن‌ها، از تنزل به یک ملت دست دوم اجتناب ورزیدند و این مساله برای تجلی واقعی شخصیت ایرانی ضرورت تام داشت. درباره رابطه ایرانیان و اعراب باید گفت به تدریج کار به آنجا رسید که به اعرابی اجازه ماندن در ایران داده می‌شد که در اجرای آگاهانه آداب و رسوم ایرانی بکوشند و اعیاد ملی و مذهبی باستانی از جمله نوروز را جشن بگیرند. ذکر این نکته نیز ضروری است که تقویم قدیم زردشتی در مقابل سال قمری اعراب در خلال چندین قرن معتبر ماند و مورخان ایرانی نیز هر یک به یاد سنن و روایات باستانی خویش افتادند. اشخاصی نظیر‌ حمزه اصفهانی و دینوری تحت تاثیر علاقه به گذشته ایرانی خود، قسمت اعظم مطالب کتب خود را به حوادث قدیم و باستان ایران اختصاص دادند. حتی دفاع از دین زردشتی جنبه اعتقادی و دینی نداشت‌ بلکه از روی اعتبار سیاسی یا به عبارت بهتر بنا به مصلحت ملی انجام می‌‌شد.‌ با کمال شگفتی باید گفت با وجود رسوخ و نفوذ آیین اسلام، رسوم باستانی هنوز نزد ایرانیان زنده مانده و تجسم عینی آن که همین نوروز است، یکی از مظاهر بارز تجلی روح ایرانی است. اکنون نزدیک به 25 قرن است که روز اول فروردین را روز اول سال خود شمرده و به عنوان یکی از بزرگ‌ترین جشن‌های ملی خود قرار داده است. این نشانه، در ایام تاریک تاریخ، همواره آرام‌بخش دل‌ها و موجب بهجت روح ایرانیان بوده است. رسم نوروز نه فقط صحرا و باغ بی‌جان را زنده می‌کند بلکه دل‌های مرده را نیز زندگی بخشیده و امید و قوت می‌دهد. با ورود اسلام به ایران، گمان می‌شد که نوروز به دست فراموشی سپرده شود، ولی این گمان نابجا بود و بر‌خلاف انتظار، نوروز در دوره تسلط اعراب، جلوه و حیات تازه‌ای یافت و حتی با آیین اسلام انطباق یافت و مورد توجه مسلمانان قرار گرفت. در واقع این سرزمین مسلمان شیعی‌مذهب، بنا به علایق متین و استوار به دین مبین اسلام، نوروز خویش را رنگ اسلامی ‌داد و عقاید و اعتقادات باستانی خود را در خصوص نوروز با احادیث و اخبار اسلامی‌در هم آمیخت و آن را مطابق با روز خلقت آدم، نشستن کشتی حضرت نوح (ع)، شکستن بت‌ها به دست حضرت ابراهیم (ع)، بعثت رسول اکرم (ص)، ولادت حضرت قائم (عج) و جلوس حضرت امیر (ع) به خلافت کرد. علامه محمدباقر مجلسی در زادالمعاد آن قدر در فضیلت نوروز و اعمال مربوط به آن افزود که آن را به صورت یک عید اسلامی‌ درآورد. مآخذ آذرگسب، اردشیر، آیین برگزاری جشن‌های ایران باستان، تهران، بنیاد فرهنگ آریایی، 1348. اذکائی، پرویز، نوروز، تاریخچه و مرجع شناسی، تهران، وزارت فرهنگ و هنر، 1353. اورنگ، مراد، جشن‌های ایران باستان، تهران، بی،1335. بزرگ زاد، حبیب‌الله، جشن‌ها و اعیاد ملی و مذهبی در ایران قبل از اسلام، اصفهان، بی‌تا‌، 1350. خوروش دیلمانی‌، علی‌، جشن‌های ایران باستان، تهران، بهجت، 1371. سورتچی، فخرالدین، میرطاهری، محمد، نوروز در تاریخ شاهنشاهی ایران، ساری، شورای مرکزی جش شاهنشاهی استان مازندران، 1345. صفا، ذبیح‌الله، گاه شماری و جشن‌های ملی ایرانیان، تهران، شورای عالی فرهنگ و هنر.

دکتر کیوان لولویی- یکی از افتخارات هر قوم و ملتی که نشان از ساختار و سابقه فرهنگی- تمدنی آنان دارد، اعیاد و جشن‌ها هستند، به خصوص اعیادی که از نظر دیرینگی تاریخی و مذهبی ریشه‌دار باشد و در طول زمان در امتزاج با اعتقادات و آداب و رسوم ملت‌ها، جلوه و جایگاه خاصی یابد، به طوری که بدون آنها، هیچ ملتی هویت واقعی ندارد و به نوعی از خود‌بیگانگی دچار خواهد شد. در این میان، ایران با قدمتی چندین هزار ساله، مفتخر به داشتن اعیادی است که نه فقط در این سرزمین‌ بلکه نزد سایر ملل نیز، مبارک و با جشن و سرور همراه است. از جمله این اعیاد، عید نوروز است که مقارن با نو شدن سال و بهار طبیعت است. بحث در خصوص نوروز به اندازه خود آن قدمت دارد و از گذشته تا به حال، همواره مورد توجه بوده و تحقیقات زیادی نیز درباره تاریخچه پیدایش و آیین‌های مربوط به آن صورت گرفته است. با شروع نخستین روز بهار، جشن سال نو ایرانی آغاز می‌شود و این جشن که سالانه چندین روز به طول می‌انجامد، موجب سرور و شادمانی است و مردم در این ایام همگی به گونه‌ای رفتار می‌کنند تا نشان دهند که دوران جدیدی برای آنها آغاز شده است، خانه‌تکانی کرده، جامه‌های نو به تن می‌کنند و به دیدار یکدیگر می‌روند. این روز‌ها، در واقع روز‌های بیداری طبیعت است. طی چند روز همه‌چیز عوض می‌شود و پس از یک خواب طولانی زمستانی، بهار سرسبزی را به ارمغان می‌آورد و این تجدید حیات و رستاخیزی است که نماد و سبقتی از تجدیدحیات و رستاخیز عظیم است. در تقویم مزدیسنا، جشن سالانه به دنبال یک دوره 10 روزه قرار دارد که «دیه» یا «فرودگان» نامیده می‌شود و نوعی یادبود است، یادبود آفرینش مردمان که تجسمی ‌از آینده و رستاخیز عظیم را نیز داراست. سیری در تاریخ جشن‌های سالانه ایرانیان در دوره ساسانی، حکایت از این دارد که نخستین روز فروردین، آغاز سال ایرانیان است و این روز را نوروز خوانده و جشن بسیار باشکوهی برپا می‌داشتند. سغدیان این جشن را «نوسارد» به معنی سال نو می‌نامند. در نوروز مردم به دوستان و نزدیکان شیرینی تعارف می‌کردند و این رسم تاکنون پابرجا مانده است. ترکان عثمانی، عید پایان ماه رمضان را که عید شکر خوانده می‌شود از نوروز ایرانی تقلید کرده‌اند. ایرانیان در اصل این عید را در انقلاب تابستانی و در روز بیست و یکم ژوئن جشن می‌گرفتند اما در نتیجه دشواری در اصلاح تقویم‌ که در دوره ملکشاه سلجوقی به وجود آمد، آغاز سال «نو» در روز بیست و یکم مارس یعنی آغاز نوروز سلطانی تعیین شد که تا‌کنون نیز آغاز بهار، شروع سال نو ایرانی است. روز ششم همین ماه که امشاسپند هورتات (خرداد) نام داشت، نوروز بزرگ بود. نوروز بزرگ را روز امید نیز می‌خواندند‌ زیرا چنین می‌پنداشتند که در این روز، تقدیر نیکبختی را بر ساکنان زمین تقسیم می‌کنند. در این روز مردم به یکدیگر آب می‌پاشیدند و برخی بر این باور بودند که نوروز به فرشته نگهبان آب، اختصاص دارد. گروهی نیز بر این عقیده بودند که نوروز یادگار روز‌های خوشی است که جمشید، پادشاه اسطوره‌ای ایران فرمان داد مردم به کندن نهر بپردازند تا فقدان آب و امساک باران را جبران کند و نیز گویند که نوروز یادبود روزگاری است که مردم به فرمان جمشید با آب، تن خود را از پلیدی پاک کردند. همچنین نقل است که هرمز پسر شاپور اول، دو نوروز را به هم پیوست و فرمان داد تا روز‌های میان دو عید را جشن گیرند و بر بلندی‌های آتش افروزند و این کار را به فال نیک گیرند. توضیحی خردگرانه چنین گوید که «نوروز روز پاک کردن هوا نیز بوده است.» از نظر ریشه تاریخی، این اعیاد و جشن‌ها غالبا بقایای اعیاد کشاورزان و روستاییان بود که برخی از آنها به وسیله اساطیر با مراسم مذهبی مربوط شده و از این جهت اهمیت خاصی پیدا کرد و از جمله در جشن فروردگان، خوردنی و نوشیدنی نثار گذشتگان می‌شد. جشن نوروز همچنین زندگی چوپانی و شبانی را به یاد می‌آورد که تمام ماه فروردین به شش نوبت پنج روزه تقسیم می‌شد و مراسم هر نوبت، اختصاص به دسته و طبقه خاص داشت. از آنجا که برخی عناصر فرهنگ ایرانیان، قوی‌تر از اعرابی بود که این سرزمین را گشودند، بنابراین ایشان موفق نشدند ملت ایران را همانند مردمان سایر مناطقِ فتح‌شده، به سرعت و تمامیت جذب کرده و در خود تحلیل برند، در نتیجه روح ایرانی تا مدت‌ها خاطره عظمتِ گذشته ساسانی را در یادها زنده نگه داشت و چون آرزوی فرمانروایی یک پادشاه دادگر که از سوی پروردگار به این سمت مبعوث خواهد شد، در دل‌های ایرانیان به طور عمیق ریشه داشت‌ و در لوای این آرزو یک ایمان راسخ وجود داشت، به این معنی که زندگی متمدنانه ایرانیان، آن چیزی است که باید برای آن جنگید و لازمه رویای یک جامعه کامل- نه صرفا یک شاهنشاهی بزرگ- را در سرزمین خود حفظ و نگهداری کرده و تداوم بخشید. این‌چنین است که گرامیداشت نوروز و احیا و حفظ آیین‌های کهن آن، از دیدگاه تاریخی، نوعی سازوکار دفاعی و مقایسه فرهنگی و تا حدودی سیاسی در برابر غلبه و سلطه اعراب محسوب می‌شد. اینچنین است که می‌بینیم پس از گذشت یک قرن از غلبه اعراب، همچنان اعیاد قدیم، به خصوص نوروز که در آن زمان بیشتر از جنبه آداب و رسوم ملی رعایت می‌شد، با‌شکوه هر چه تمام‌تر جشن گرفته می‌شد و اکنون نیز چنین است. ایرانی نه فقط هستی و موجودیت خویش را به عنوان جامعه‌ای که دارای سنن فرهنگی و آداب و رسوم ملی و قومی ‌مستقل بود، حفظ کرد بلکه به اثبات رساند موجودیتی تاریخی و ماندگار دارد. این امر و شیوه عمل را قبل از هر چیز باید ثمره فرهنگ غنی و وسیع ایرانی دانست. یک ملت خودآگاه با پشتوانه سنتی و فرهنگی خود قادر بود خاطره گذشته را حفظ کرده و در وجدان ملی خود زنده نگه دارد، به این دلیل سعی در حفظ رسوم و سنن ملی و قومی ‌خود نظیر جشن نوروز داشت تا مانع قطع پیوند با گذشته شود. از آنجا که ایرانیان خردمند نمی‌خواستند به مقام و مرتبه‌ای که دون شان‌شان بود تنزل پیدا کنند، به همین دلیل با حفظ سنن ملی و اعیاد و جشن‌ها، از تنزل به یک ملت دست دوم اجتناب ورزیدند و این مساله برای تجلی واقعی شخصیت ایرانی ضرورت تام داشت. درباره رابطه ایرانیان و اعراب باید گفت به تدریج کار به آنجا رسید که به اعرابی اجازه ماندن در ایران داده می‌شد که در اجرای آگاهانه آداب و رسوم ایرانی بکوشند و اعیاد ملی و مذهبی باستانی از جمله نوروز را جشن بگیرند. ذکر این نکته نیز ضروری است که تقویم قدیم زردشتی در مقابل سال قمری اعراب در خلال چندین قرن معتبر ماند و مورخان ایرانی نیز هر یک به یاد سنن و روایات باستانی خویش افتادند. اشخاصی نظیر‌ حمزه اصفهانی و دینوری تحت تاثیر علاقه به گذشته ایرانی خود، قسمت اعظم مطالب کتب خود را به حوادث قدیم و باستان ایران اختصاص دادند. حتی دفاع از دین زردشتی جنبه اعتقادی و دینی نداشت‌ بلکه از روی اعتبار سیاسی یا به عبارت بهتر بنا به مصلحت ملی انجام می‌‌شد.‌ با کمال شگفتی باید گفت با وجود رسوخ و نفوذ آیین اسلام، رسوم باستانی هنوز نزد ایرانیان زنده مانده و تجسم عینی آن که همین نوروز است، یکی از مظاهر بارز تجلی روح ایرانی است. اکنون نزدیک به 25 قرن است که روز اول فروردین را روز اول سال خود شمرده و به عنوان یکی از بزرگ‌ترین جشن‌های ملی خود قرار داده است. این نشانه، در ایام تاریک تاریخ، همواره آرام‌بخش دل‌ها و موجب بهجت روح ایرانیان بوده است. رسم نوروز نه فقط صحرا و باغ بی‌جان را زنده می‌کند بلکه دل‌های مرده را نیز زندگی بخشیده و امید و قوت می‌دهد. با ورود اسلام به ایران، گمان می‌شد که نوروز به دست فراموشی سپرده شود، ولی این گمان نابجا بود و بر‌خلاف انتظار، نوروز در دوره تسلط اعراب، جلوه و حیات تازه‌ای یافت و حتی با آیین اسلام انطباق یافت و مورد توجه مسلمانان قرار گرفت. در واقع این سرزمین مسلمان شیعی‌مذهب، بنا به علایق متین و استوار به دین مبین اسلام، نوروز خویش را رنگ اسلامی ‌داد و عقاید و اعتقادات باستانی خود را در خصوص نوروز با احادیث و اخبار اسلامی‌در هم آمیخت و آن را مطابق با روز خلقت آدم، نشستن کشتی حضرت نوح (ع)، شکستن بت‌ها به دست حضرت ابراهیم (ع)، بعثت رسول اکرم (ص)، ولادت حضرت قائم (عج) و جلوس حضرت امیر (ع) به خلافت کرد. علامه محمدباقر مجلسی در زادالمعاد آن قدر در فضیلت نوروز و اعمال مربوط به آن افزود که آن را به صورت یک عید اسلامی‌ درآورد. مآخذ آذرگسب، اردشیر، آیین برگزاری جشن‌های ایران باستان، تهران، بنیاد فرهنگ آریایی، 1348. اذکائی، پرویز، نوروز، تاریخچه و مرجع شناسی، تهران، وزارت فرهنگ و هنر، 1353. اورنگ، مراد، جشن‌های ایران باستان، تهران، بی،1335. بزرگ زاد، حبیب‌الله، جشن‌ها و اعیاد ملی و مذهبی در ایران قبل از اسلام، اصفهان، بی‌تا‌، 1350. خوروش دیلمانی‌، علی‌، جشن‌های ایران باستان، تهران، بهجت، 1371. سورتچی، فخرالدین، میرطاهری، محمد، نوروز در تاریخ شاهنشاهی ایران، ساری، شورای مرکزی جش شاهنشاهی استان مازندران، 1345. صفا، ذبیح‌الله، گاه شماری و جشن‌های ملی ایرانیان، تهران، شورای عالی فرهنگ و هنر.