طهمورث پورناظری استعفانامه علی رهبری را بی‌پاسخ نگذاشت

طهمورث پورناظری استعفانامه علی رهبری را بی‌پاسخ نگذاشت

پس از استعفانامه انتقادی علی رهبری، طهمورث پورناظری نیز تاب سکوت نیاورد و با نگارش نامه‌ای رسانه‌ای، پاسخ مدیر هنری مستعفی ارکستر سمفونیک تهران را داد. علی رهبری، مدیر هنری مستعفی ارکستر سمفونیک تهران چندی پیش با نگارش نامه‌ای پر سر و صدا، ضمن اعتراض به عملکرد بنیاد رودکی و انتقاد از طهمورث پورناظری و چند نفر دیگر، با ارکستر خداحافظی کرد. حال پس از چند روز سکوت، طهمورث پورناظری نیز با نگارش نامه‌ای رسانه‌ای، درصدد پاسخگویی به نامه علی رهبری برآمده است. خلاصه نامه این آهنگساز و نوازنده تنبور که در رسانه‌ها منتشر شده، از این قرار است: «چندی است که رهبر سابق ارکسترسمفونیک تهران در گفت‌وگوها و پیام‌های بی‌شمار رسانه‌ای خود، نام مرا به زبان می‌آورد و من تا امروز به توصیه بزرگان موسیقی در این باره سخنی نگفتم اما امروز به خواست آنان این نوشته را می‌نگارم چراکه متاسفانه ایشان در پیوندی نامبارک با مشاورانی مغرض و ناآگاه، همچنان اصرار دارند با ایجاد هیاهوی رسانه‌ای، هزینه جدایی‌شان از ارکستر را بالا ببرند که البته این شیوه از ایشان که بنا به گفته خود باور دارد که «در ایران تا شلوغ‌کاری و خرابکاری نکنی، کسی صدایت را نمی‌شنود»، عجیب هم نیست.» در ادامه نامه پورناظری آمده است: «و اینگونه است که با «شلوغ کاری و تخریب دیگران»، در راه رسیدن به منافع شخصی خود، به دنبال مخدوش کردن تلاش‌هایی هستند که جز سربلندی موسیقی، هدف دیگری نداشته است وگرنه کدام فرد منصف و آگاهی است که نداند: 1- مشکلات اخیر ایشان حتما هیچ ارتباطی به من نداشته و ندارد چنانکه ایشان درباره من تاکنون جز کلی‌گویی‌هایی گنگ، حتی یک مورد مستند و مشخص را مطرح نکرده است، حال بماند که هر بار نیز پس از بیان آن سخنان در فضای عمومی، در دیدارهای خصوصی، با ذکر اینکه دچار سوءتفاهم شده بودند، حرف خود را پس گرفته‌اند. 2- درد ایشان حتما نوازندگان مظلوم و مستعد ارکسترسمفونیک نیست که اگر چنین بود، در اعتراض به این وضعیت هنگامی که مشغول تسویه‌حساب‌های هر ماهه خود بودند، استعفا می‌دادند نه آنکه این فریادها را پس از دریافت کامل دستمزد خود و درست زمانی بکشند که قراردادشان با بنیاد رودکی پایان یافته و منافع شخصی ایشان قطع گشته است. 3- «پایان قرارداد» خود را در انظار عمومی، «استعفا» نشان دادن، صرفا کارکردی نمایشی و تبلیغاتی دارد. 4- این همه هیاهو تنها برای آنکه قرار است در کنار ایشان از ظرفیت‌های دیگر موسیقیدانان کلاسیک کشور هم برای اداره ارکستر استفاده شود، نشانی از تمامیت‌خواهی ایشان است و نه دغدغه نوازندگان ارکستر را داشتن. از طرفی آنچه ذهن ایشان و یاران ارجمندشان را در مورد من درگیر کرده است، آن‌گونه که می‌پندارند، پیچیده نیست. من پس از آنکه سال‌ها، سازوکار موسیقی حرفه‌ای در دیگر کشورها را دیده و مدام از خود می‌پرسیدم که چرا اوضاع هنر موسیقی در ایران آن‌گونه نیست، از آغاز سال‌جاری با خود قراری گذاشتم تا بیشتر در ایران بمانم و امکانات و توان خود را برای موسیقی کشورم به کار گیرم. تلاش برای تغییر ساختار جشنواره موسیقی فجر و ارتقای کیفیت آن نیز که اتفاقا از سویی با هجمه ایشان و از سوی دیگر با اشتیاق زیادشان برای چندین اجرا در آن همراه شد، در جهت این هدف بود البته که ماجراهای جشنواره، خود حکایت مفصلی است که شرح آن بماند برای وقتی دگر. سخن آخر اینکه در جایگاه انسانی، نوازندگی در مجالس شادی هم مانند رهبری ارکسترهای بزرگ دارای شرافت است چنانکه ایشان به گفته خود تجربه هر دو را دارند اما آنچه شرط است، «ادب» مرد است، نه «دولت» او.»

پس از استعفانامه انتقادی علی رهبری، طهمورث پورناظری نیز تاب سکوت نیاورد و با نگارش نامه‌ای رسانه‌ای، پاسخ مدیر هنری مستعفی ارکستر سمفونیک تهران را داد. علی رهبری، مدیر هنری مستعفی ارکستر سمفونیک تهران چندی پیش با نگارش نامه‌ای پر سر و صدا، ضمن اعتراض به عملکرد بنیاد رودکی و انتقاد از طهمورث پورناظری و چند نفر دیگر، با ارکستر خداحافظی کرد. حال پس از چند روز سکوت، طهمورث پورناظری نیز با نگارش نامه‌ای رسانه‌ای، درصدد پاسخگویی به نامه علی رهبری برآمده است. خلاصه نامه این آهنگساز و نوازنده تنبور که در رسانه‌ها منتشر شده، از این قرار است: «چندی است که رهبر سابق ارکسترسمفونیک تهران در گفت‌وگوها و پیام‌های بی‌شمار رسانه‌ای خود، نام مرا به زبان می‌آورد و من تا امروز به توصیه بزرگان موسیقی در این باره سخنی نگفتم اما امروز به خواست آنان این نوشته را می‌نگارم چراکه متاسفانه ایشان در پیوندی نامبارک با مشاورانی مغرض و ناآگاه، همچنان اصرار دارند با ایجاد هیاهوی رسانه‌ای، هزینه جدایی‌شان از ارکستر را بالا ببرند که البته این شیوه از ایشان که بنا به گفته خود باور دارد که «در ایران تا شلوغ‌کاری و خرابکاری نکنی، کسی صدایت را نمی‌شنود»، عجیب هم نیست.» در ادامه نامه پورناظری آمده است: «و اینگونه است که با «شلوغ کاری و تخریب دیگران»، در راه رسیدن به منافع شخصی خود، به دنبال مخدوش کردن تلاش‌هایی هستند که جز سربلندی موسیقی، هدف دیگری نداشته است وگرنه کدام فرد منصف و آگاهی است که نداند: 1- مشکلات اخیر ایشان حتما هیچ ارتباطی به من نداشته و ندارد چنانکه ایشان درباره من تاکنون جز کلی‌گویی‌هایی گنگ، حتی یک مورد مستند و مشخص را مطرح نکرده است، حال بماند که هر بار نیز پس از بیان آن سخنان در فضای عمومی، در دیدارهای خصوصی، با ذکر اینکه دچار سوءتفاهم شده بودند، حرف خود را پس گرفته‌اند. 2- درد ایشان حتما نوازندگان مظلوم و مستعد ارکسترسمفونیک نیست که اگر چنین بود، در اعتراض به این وضعیت هنگامی که مشغول تسویه‌حساب‌های هر ماهه خود بودند، استعفا می‌دادند نه آنکه این فریادها را پس از دریافت کامل دستمزد خود و درست زمانی بکشند که قراردادشان با بنیاد رودکی پایان یافته و منافع شخصی ایشان قطع گشته است. 3- «پایان قرارداد» خود را در انظار عمومی، «استعفا» نشان دادن، صرفا کارکردی نمایشی و تبلیغاتی دارد. 4- این همه هیاهو تنها برای آنکه قرار است در کنار ایشان از ظرفیت‌های دیگر موسیقیدانان کلاسیک کشور هم برای اداره ارکستر استفاده شود، نشانی از تمامیت‌خواهی ایشان است و نه دغدغه نوازندگان ارکستر را داشتن. از طرفی آنچه ذهن ایشان و یاران ارجمندشان را در مورد من درگیر کرده است، آن‌گونه که می‌پندارند، پیچیده نیست. من پس از آنکه سال‌ها، سازوکار موسیقی حرفه‌ای در دیگر کشورها را دیده و مدام از خود می‌پرسیدم که چرا اوضاع هنر موسیقی در ایران آن‌گونه نیست، از آغاز سال‌جاری با خود قراری گذاشتم تا بیشتر در ایران بمانم و امکانات و توان خود را برای موسیقی کشورم به کار گیرم. تلاش برای تغییر ساختار جشنواره موسیقی فجر و ارتقای کیفیت آن نیز که اتفاقا از سویی با هجمه ایشان و از سوی دیگر با اشتیاق زیادشان برای چندین اجرا در آن همراه شد، در جهت این هدف بود البته که ماجراهای جشنواره، خود حکایت مفصلی است که شرح آن بماند برای وقتی دگر. سخن آخر اینکه در جایگاه انسانی، نوازندگی در مجالس شادی هم مانند رهبری ارکسترهای بزرگ دارای شرافت است چنانکه ایشان به گفته خود تجربه هر دو را دارند اما آنچه شرط است، «ادب» مرد است، نه «دولت» او.»