راهی که باید رفت

راهی که باید رفت

محمد میلانی- آیا وضعیت زنان و مطالبات‌شان در یک جامعه رو به رشد صنعتی با وضعیت اجتماعی زنان در یک جامعه مبتنی بر اخلاق مصرف‌گرایی متفاوت است؟ وضعیت زنان در جوامعی که هم‌اکنون نیاز شدیدی به نیروی کار دارند و نیازمند زنان در عرصه‌های تخصصی کار هستند، به چه صورت است؟ آیا در جوامعی که مردسالار هستند و این مساله در میان قوانین آنها و حتی عملکرد مردان در منزل تا محیط کار قابل حس و درک است، می‌توان برای زنان در محیط اجتماعی، خدمات اجتماعی مطالبه کرد؟ این پرسش‌ها و همچنین مواردی نظیر این، اگرچه می‌توانند به عنوان مسایل راهگشا و کاربردی در عرصه توسعه اجتماعی مهم و مطرح باشند اما واقعیت این است که توجه بیش از حد به این مقولات و در عین حال عدم پاسخگویی مناسب یا اهمال در احقاق این مسایل در مقام خود می‌تواند به عنوان مهم‌ترین چالش‌ها در هر اجتماعی مطرح شود چراکه زنان در دنیای امروز اصل مهم جمعیتی در جهان و در میان کشورها هستند و قطعا کشورها در برنامه‌ریزی‌های کلان خود هم نیازمند نیروهای خلاق زنانه و هم میزان کار و مشارکت زنان در عرصه‌های متنوع اجتماعی، کارهای اداری و هنری و حتی صنعتی هستند. اما حضور زنان در فضای اجتماعی بالطبع مستلزم مقدماتی است که به زنان اجازه حضور در جامعه را بدهد چراکه زنان بنا به جنسیت‌شان و و ضعیت تاثیرگذارشان باید دارای مقدمات و شرایطی باشند که هم بتوانند از شرایط اجتماعی بهره کافی را ببرند و هم اجتماع بتواند از میزان حضور آنها در عرصه‌های مختلف کاری بهره ببرد. اما بررسی وضعیت خدمات اجتماعی زنان از آن حیث که مختص جامعه ایرانی باشد، به‌گونه‌ای می‌طلبد که خاص باشد یعنی بنا به مقتضیات اجتماعی و ساختارهای فکری ایران، شرایط اجتماعی برای حضور زنان باید بسیار خاص و ویژه باشد که بتوان تضمینی مناسب و بجا برای تحرک و عملکرد اجتماعی زنان در عرصه اجتماعی ایجاد کرد. اما بنا به این نوع نگاه باید شرایط اجتماعی بسیار مناسبی فراهم شود تا زنان ایرانی با کمترین میزان دغدغه‌های موجود بتوانند در عرصه‌های مختلف کار و حضور در حرکت‌های اجتماعی دخیل و سهیم باشند چراکه از نظر جمعیتی و تناسب جنسیتی نیروی فعال زنانه در ایران بسیار با اهمیت و اثرگذار است و می‌تواند در ساختار اقتصادی، صنعتی و حتی راندمان‌های معیشتی بسیار اثرگذار به نحو مطلوب باشد. از این روی اگر بنای بحث را بر این اصل بگذاریم که هرچه وضعیت خدمات اجتماعی برای زنان از کیفیت بالاتری برخوردار باشد، بهتر می‌توان آنها را در عرصه‌های مختلف اجتماعی یافت، سخنی به گزاف نگفته‌ایم اما از این روی معنا و مفهوم خدمات اجتماعی تفاوت‌های اساسی می‌کند و دیگر نمی‌توان به چند عنوان ساده یا حتی عملکرد ساده خدمات اجتماعی نام نهاد. از این روی و برای روشن شدن نوع منظور و مراد از خدمات اجتماعی می‌توان به چند مورد از خدمات اجتماعی اشاره کرده و میزان اهمیت و حساسیت آنها را در جامعه بر شمرد. وضعیت اول: تلاش در جهت افزایش سواد اجتماعی و آکادمیک زنان در جامعه بی‌شک وضعیت و تلاش برای تحقق وضعیت آموزش‌وپرورش زنان در جامعه ایرانی بسیار متفاوت از گذشته‌های نه چندان دور نمود پیدا کرده است. به جرات می‌توان گفت به همان اندازه که در وضعیت عمومی اجتماع شاهد افزایش سواد اجتماعی بوده‌ایم، به همان اندازه نیز ترغیب و تشویق خانواده به منظور افزایش آگاهی و سطح سواد بانوان ایرانی افزایش یافته است. اگرچه هنوز راه درازی تا رسیدن به آمال مطلوب در این خصوص باقی مانده است ولی در یک نگاه ساده و سطحی ملاحظه می‌کنیم که از مهم‌ترین دغدغه‌های بسیاری از خانواده‌های روستایی رفتن دختران به مدرسه و رسیدن به مدارج عالیه آکادمیک و دانایی است. به همین اندازه نیز خدمات اجتماعی در این خصوص اصلا قابل مقایسه با گذشته‌های نه‌چندان دور نیست. ایجاد مدارس برای کودکان و نوجوانان دختر و ایجاد سهمیه‌های متناسب با تعداد آنها در سنوات مختلف در کنکور‌های سراسری ناشی از همین مساله است. از همین منظر ما شاهد ایجاد رشته‌هایی مختص به بانوان هستیم که فقط بانوان حق و صلاحیت تحصیل در این رشته‌ها را دارند و این موضوع نشان می‌دهد که جامعه تا چه به تخصص‌گرایی بانوان اهمیت می‌دهد. خانواده‌ها و اجتماع عرفی ایرانی که در گذشته‌های نه‌چندان دور نقش و شخصیت زنان را اینگونه پسندیده می‌دید که صرفا و به الزام از رسیدن به مدارج بالای علمی و تحصیلی حذر کند و ازدواج به عنوان زیبنده‌ترین شرایط ترسیمی برای یک دختر لحاظ می‌شد، حال به این سطح از سواد اجتماعی رسیده‌اند که مطالبات زنان در محیط‌های آکادمیک و دانش‌آموزی تا این حد برجسته شده است. این امر نشان می‌دهد که نوع ارائه خدمات اجتماعی در این مقوله نیز از کیفیت‌های لازم برخوردار است. البته اگرچه هنوز سیستم‌های بازدارنده زنان از حضور در اجتماعات به نوعی در قالب تفکرات خاص و انحصار طلب در میان طبقه‌ای از جامعه و خانواده‌ها وجود دارد ولیکن تلاش درخصوص تغییر این اذهان و این طرز فکر غالب نیز می‌تواند یکی از مهم‌ترین عوامل در شناخت و تحلیل خدمات اجتماعی باشد. البته ناگفته نماند که ارائه خدمات اجتماعی برای زنان را نباید تا حد تفکیک اتوبوس‌های شهری یا اختصاص یک واگن مجزا در سیستم مترو خلاصه کرد. تعبیرهای غلط و ناموزون از نوع و نحوه ارائه خدمات اجتماعی، خود بزرگ‌ترین عامل بازدارنده بر سر راه ارائه این خدمات به زنان محسوب می‌شود. جالب اینجاست که این انتقادها یا معضل‌ها صرفا به یک جامعه محدود نمی‌شوند. به این معنا طیف‌های مختلف و متعدد جوامع بسته به نوع نگاهی که به جنسیت زن دارند، می‌توانند تعریف‌گر و حتی اعمال‌گر طرز تلقی‌های نامناسب و ناموزون بر سر راه ارائه خدمات‌اجتماعی مناسب برای زنان و حتی گسترش‌دهنده خدمات اجتماعی بازدارنده و نامناسب با ساختار‌های زیست اجتماعی زنان در یک جامعه باشند. وضعیت دوم: برقراری حقوق مناسب و یکسان‌سازی‌های شغلی به مثابه خدمات اجتماعی زنان می‌توانند به لحاظ شغلی و پیشرفت‌هایی از این قبیل و همچنین تحکیم پایه‌های تشکیل امکاناتی از نوع خدمات اجتماعی بسیار موثر باشند و به این نحو مطالبات خود را از جامعه طلب کنند. مثلا در بحث حضور زنان همپای مردان در مراکز اداری و حتی صنعتی و هنری متناسب با میزان ظرفیت‌های موجود در کشور، می‌توان درصد حضور آنها را نه‌تنها مورد بازبینی‌های جدی قرار داد بلکه در راستای ایجاد محیط‌های مناسب برای زنان به لحاظ کیفی نسبت به میزان حضور زنان نیز اهمیت اساسی داد. مثلا تعداد آمار حضور زنان در بخش خصوصی رقم قابل توجهی را در جامعه ما به خود اختصاص داده است. اما این به معنی بروز وضعیت همسان در بخش‌های صنعتی و هنری بخش خصوصی نیست. به این معنی که براساس یک دیدگاه عمومی و مرسوم گماردن زنان در شغل‌های اداری تبدیل به یک اصل شده است. بروز رویه‌ای مناسب به منظور انتقال تخصصی و آماری زنان به سمت و سوی مشاغل کلیدی‌تر اگرچه مستلزم برنامه‌ریزی‌های بسیار کلان و همچنین عدم درخواست به منظور زود بازدهی از این برنامه‌هاست اما می‌تواند در هر مرحله‌ای که باشد به عنوان یک اصل اساسی در نحوه ارائه خدمات اجتماعی به زنان محسوب شود. این دید کلان‌نگر به مفهوم خدمات اجتماعی برای زنان اگر به عنوان یک اصل اجتماعی درآید، آن وقت می‌توان ظرفیت‌های زیادی را برای این خدمات اجتماعی زنان ایجاد کرد. بر این اساس لازم است که نوع نگاه زنان ایرانی نیز به مفهوم خدمات اجتماعی با تغییرات و دگردیسی‌های اساسی مواجه شود. زنان ایرانی و مفهوم خدمات اجتماعی بی‌شک در پس مطالبات ترقی‌خواهانه و خواسته‌های زنان ایرانی، اصلی به عنوانی بیداری اجتماعی و وقوف به جایگاه زن در اجتماع قرار دارد. نحوه ایفای نقش در تحولات اجتماعی، میزان پیشرفت و حضور زنان در عرصه‌های اجتماعی و بالاخص پژوهشی و آموزشی و همچنین ترقی و پیشرفت زنان ایرانی مطابق با الگوهای موجود صنعتی و متاثر از مدرنیته، توانسته جایگاه مناسبی را برای زنان ایجاد کند و دست‌کم اگر صحبت از رشد و توسعه ساختارهای اجتماعی و مدنی مطرح می‌شود، بالطبع نمی‌توان نقش و حضور زنان را جدی نگرفت ولی واقعیت این است که نحوه ارائه خدمات اجتماعی برای زنان یا دست‌کم خدمات اجتماعی بالقوه و هنوز ارائه نشده در حق زنان ایرانی بسیار ناچیز و غیرمتناسب با نحوه و میزان حضور آنها در عرصه‌های اجتماعی است. پیشتر مثالی در خصوص تفکیک حضور زنان در اتوبوس‌ها و مترو مطرح شد که به واقع می‌تواند مثالی کوچک اما گواهی بسیار محکم و مستدل بر این اصل مبنا باشد. از سوی دیگر ارائه خدمات آموزشی برای زنان در دهه‌های اخیر اگرچه نشان از استمرار حرکتی اصیل در راستای بها دادن به حضور زنان در اجتماع بوده اما واقعیت جدی و بسیار مهم این است که ارائه خدمات اجتماعی و تنوع آنها برای زنان در ایران به میزان گسترش و ترقی عملکردها و اهداف زنانه و همچنین نقش موثر آنها در عرصه و گستره اجتماعی نیست و نبوده. به این معنی که خدمات اجتماعی در نهایت از وضعیتی عمومی فراتر نرفته‌اند. اتفاقا به نظر می‌رسد این نوع رویکرد و عدم توفیق در ارائه خدمات اجتماعی به زنان از نوعی نگاه مردسالارانه و تمامیت خواه منشعب نمی‌شود بلکه از فقر شناخت و معرفت لازم به جایگاه زن در جامعه نشات می‌گیرد. به این معنی که در سال‌های اخیر به کرات سخنانی از برخی زنان موفق و حتی مسوول شنیده شده است که سوای حیرت از این سخنان، نشان می‌دهد که حتی زنان مسوول و موفق ما هیچ شناخت مناسبی از نحوه و میزان خدمات اجتماعی ارائه شده به زنان در جامعه ایرانی ندارند. این نگاه یکسونگر نه‌تنها مشکلات عدیده‌ای را در وضعیت عمومی زنان در آینده ایجاد می‌کند که اتفاقا عدم تناسب وضعیت زنان در اجتماع ایرانی امروز با ساختارهای خانواده و رسم معمول اجتماع از موارد قابل نقد و تحلیل آن است بلکه می‌تواند به کاهش نبوغ زنان در عرصه‌های علمی و ضرورت‌های موجود متناسب با رشد اجتماعی تاثیر فراوان بگذارد. برای مثال رشد فزاینده حضور زنان در مراکز آموزشی و دانشگاهی اگرچه به نوعی ارائه خدمات اجتماعی برای زنان به حساب می‌آید اما رشد فزاینده زنان تحصیلکرده و بیکار یا بدون تخصص حتی در مراحل بعد از اتمام تحصیل، خود می‌تواند بزرگ‌ترین آفت اجتماعی ما در مقوله زنان به حساب آید. چراکه در آسیب‌شناسی خدمات اجتماعی برای زنان در ایران باید اذعان کرد که دو اصل هیچ‌گاه دیده نمی‌شود. اصل اول، اصل عدم اتصال: به معنای گستردگی و ارتباط زنجیروار خدمات اجتماعی به یکدیگر که به نظر می‌رسد در تمامی عرصه‌هایی که توام با فعالیت‌های زنان است سیر معقول و طبیعی خدمات اجتماعی در نقاطی قطع می‌شود که باعث بروز معضلات جدی در حضور زنان در عرصه‌های مختلف اجتماعی می‌گردد. مثلا حلقه‌های اتصال محیط‌های دانشگاهی و آموزشی به محیط‌های کار برای زنان، فقدان تعریف مناسب از زنان در عرصه اجتماعی و به تبع آن عدم تعریف مناسب از جایگاه واقعی زن برحسب توانایی‌ها و قابلیت‌های موجود در عرصه‌های متنوع اجتماعی می‌توانند از مهم‌ترین شاهد مثال‌ها برای تایید اصل عدم اتصال باشند. وضعیت سوم: افزایش سطح کیفیت زندگی در میان خانواده‌های ایرانی به عنوان نهادی که می‌تواند هم خدمات اجتماعی برای زنان را ارتقا دهد و هم در شکل‌گیری زنانی تاثیرگذار در جامعه موثر باشد که هم به جایگاه زنان اهمیت می‌دهند و هم ساختار بنیادین جامعه را محکم‌تر می‌کنند. اگر نگاه ما به خانواده به عنوان کانونی مناسب در جهت بهبود وضعیت زنان در جامعه تغییر پیدا کند و بتوان به این نهاد نگاهی بسیار کارکردگرایانه و ملتزم به تحقق آمال اجتماعی و فرهنگی در سطوح کلان داشت، بی‌تردید این امر خود دربردارنده بروز و وقوع مسایلی بسیار مهم و حیاتی و در عین حال مطلوب در وضعیت زنان ایرانی خواهد بود. در سری برنامه‌های آموزشی برای خانوا‌ده‌ها که از سوی نهادهای دولتی ترسیم و تدوین می‌شود نگاه به این مهم باید پراهمیت تلقی شود. به همان اندازه که بتوان به زنان خانواده با نگاه ارزشی نگریست و معیار‌های یک خانواده را درخصوص آینده زنان آن خانواده به نحو مطلوب و مبتنی با خواسته‌های لازم در آینده مورد نظر و تدوین شده، تغییر داد یا ترمیم کرد، این نگاه می‌تواند‌ هم ترسیم‌گر آینده‌ای مطلوب و اثرگذار برای زنان باشد و هم می‌تواند از اتلاف بسیاری از هزینه‌های معنوی در این راه جلوگیری کند. بر این پایه وقتی که شخصیت دختران یک خانواده به عنوان زنان آینده جامعه مورد توجه و ارزشگذاری‌های لازم باشد و کیفیت بروز یک خانواده سالم و سلامت در گرو برنامه‌ها و استقلال معنوی و روحی دختران خانواده به عنوان زنان فردای جامعه باشد طبیعی است اصل توجه به کیفیت زندگی در خانواده‌های ایرانی می‌تواند نفس عملکرد اجتماعی زنان در آینده اجتماعی را دگرگون کند. زنان ایرانی به این برنامه‌های آینده نگر بیشتر از بروز خدمات سطحی اجتماعی نیاز دارند. اما در تحقق این برنامه‌ها و خدمات مورد نیاز برای تحقق برنامه‌هایی از این دست، مشکل مهم‌تر در خصوص جایگاه زنان در عرصه‌های اجتماعی و بالاخص نوع و نحوه ارائه خدمات اجتماعی، معضل یکسویی و همدلی در میان زنان است. جامعه ایرانی یکی از معدود جوامعی است که دیدگاه زنان آن جامعه به داشتن مُحِق‌ترین حقوق برای این جنس بسیار متنوع و گاهی بسیار مغرضانه و متضاد است. وقتی که نمایندگان آکادمیک و فرهنگی زنان جامعه هنوز معتقد به کاهش نقش و حضور زن در عرصه‌های اجتماعی تا نازل‌ترین سطح ممکن هستند در حالی‌که خود بر دستگاه‌های مهم فرهنگی و اجتماعی تکیه کرده‌اند یا جامعه نیازمند به حضور زنان در عرصه‌های کارگری و مشاغل سخت، حاضر به همسان‌سازی و همسویی زنان در این موارد نیست و چه بسا زنان سخت‌ترین مشاغل را با کمترین میزان پرداخت در نسبت با مردان قبول می‌کنند؛ تنها می‌توانند دلایل و مشابهاتی بر تایید اصل این مقوله باشند. جالب اینجاست که ایران به عنوان یک نمونه مناسب در میان کشورهای اسلامی توانسته نشان دهد که با حضور زنان در عرصه‌های مترقی جامعه شکل اساسی و بنیادی الزامات اسلامی نه‌تنها تحدید نمی‌شود بلکه این افراد خود الگویی در راستای تبلیغ و ترویج اسلام واقعی هستند. نمونه‌هایی از این دست می‌توانند الگویی بسیار مناسب در تداوم کیفیت‌دهی به خدمات اجتماعی مناسب و ثمرده تاکنون و آینده مشابه و همسان منتهی با کیفیت‌های بالاتری باشند. از این رو به نظر می‌رسد کیفیت و تنوع در ارائه خدمات اجتماعی به همان میزان می‌تواند مفید و موثر باشد که نقش و مطالبات اجتماعی زنان ایرانی مهم و ادامه‌دار باشد. طبیعی است در صورت وجود خدمات اجتماعی مناسب برای زنان می‌توان به اصل اساسی تناسب حضور زنان در اجتماع و با ساختارهای موجود و تقارن‌دار اجتماعی و از همه مهم‌تر به همسویی فکری و التزام بر حضور اجتماعی زنان در جامعه ایرانی پی برد.

محمد میلانی- آیا وضعیت زنان و مطالبات‌شان در یک جامعه رو به رشد صنعتی با وضعیت اجتماعی زنان در یک جامعه مبتنی بر اخلاق مصرف‌گرایی متفاوت است؟ وضعیت زنان در جوامعی که هم‌اکنون نیاز شدیدی به نیروی کار دارند و نیازمند زنان در عرصه‌های تخصصی کار هستند، به چه صورت است؟ آیا در جوامعی که مردسالار هستند و این مساله در میان قوانین آنها و حتی عملکرد مردان در منزل تا محیط کار قابل حس و درک است، می‌توان برای زنان در محیط اجتماعی، خدمات اجتماعی مطالبه کرد؟ این پرسش‌ها و همچنین مواردی نظیر این، اگرچه می‌توانند به عنوان مسایل راهگشا و کاربردی در عرصه توسعه اجتماعی مهم و مطرح باشند اما واقعیت این است که توجه بیش از حد به این مقولات و در عین حال عدم پاسخگویی مناسب یا اهمال در احقاق این مسایل در مقام خود می‌تواند به عنوان مهم‌ترین چالش‌ها در هر اجتماعی مطرح شود چراکه زنان در دنیای امروز اصل مهم جمعیتی در جهان و در میان کشورها هستند و قطعا کشورها در برنامه‌ریزی‌های کلان خود هم نیازمند نیروهای خلاق زنانه و هم میزان کار و مشارکت زنان در عرصه‌های متنوع اجتماعی، کارهای اداری و هنری و حتی صنعتی هستند. اما حضور زنان در فضای اجتماعی بالطبع مستلزم مقدماتی است که به زنان اجازه حضور در جامعه را بدهد چراکه زنان بنا به جنسیت‌شان و و ضعیت تاثیرگذارشان باید دارای مقدمات و شرایطی باشند که هم بتوانند از شرایط اجتماعی بهره کافی را ببرند و هم اجتماع بتواند از میزان حضور آنها در عرصه‌های مختلف کاری بهره ببرد. اما بررسی وضعیت خدمات اجتماعی زنان از آن حیث که مختص جامعه ایرانی باشد، به‌گونه‌ای می‌طلبد که خاص باشد یعنی بنا به مقتضیات اجتماعی و ساختارهای فکری ایران، شرایط اجتماعی برای حضور زنان باید بسیار خاص و ویژه باشد که بتوان تضمینی مناسب و بجا برای تحرک و عملکرد اجتماعی زنان در عرصه اجتماعی ایجاد کرد. اما بنا به این نوع نگاه باید شرایط اجتماعی بسیار مناسبی فراهم شود تا زنان ایرانی با کمترین میزان دغدغه‌های موجود بتوانند در عرصه‌های مختلف کار و حضور در حرکت‌های اجتماعی دخیل و سهیم باشند چراکه از نظر جمعیتی و تناسب جنسیتی نیروی فعال زنانه در ایران بسیار با اهمیت و اثرگذار است و می‌تواند در ساختار اقتصادی، صنعتی و حتی راندمان‌های معیشتی بسیار اثرگذار به نحو مطلوب باشد. از این روی اگر بنای بحث را بر این اصل بگذاریم که هرچه وضعیت خدمات اجتماعی برای زنان از کیفیت بالاتری برخوردار باشد، بهتر می‌توان آنها را در عرصه‌های مختلف اجتماعی یافت، سخنی به گزاف نگفته‌ایم اما از این روی معنا و مفهوم خدمات اجتماعی تفاوت‌های اساسی می‌کند و دیگر نمی‌توان به چند عنوان ساده یا حتی عملکرد ساده خدمات اجتماعی نام نهاد. از این روی و برای روشن شدن نوع منظور و مراد از خدمات اجتماعی می‌توان به چند مورد از خدمات اجتماعی اشاره کرده و میزان اهمیت و حساسیت آنها را در جامعه بر شمرد. وضعیت اول: تلاش در جهت افزایش سواد اجتماعی و آکادمیک زنان در جامعه بی‌شک وضعیت و تلاش برای تحقق وضعیت آموزش‌وپرورش زنان در جامعه ایرانی بسیار متفاوت از گذشته‌های نه چندان دور نمود پیدا کرده است. به جرات می‌توان گفت به همان اندازه که در وضعیت عمومی اجتماع شاهد افزایش سواد اجتماعی بوده‌ایم، به همان اندازه نیز ترغیب و تشویق خانواده به منظور افزایش آگاهی و سطح سواد بانوان ایرانی افزایش یافته است. اگرچه هنوز راه درازی تا رسیدن به آمال مطلوب در این خصوص باقی مانده است ولی در یک نگاه ساده و سطحی ملاحظه می‌کنیم که از مهم‌ترین دغدغه‌های بسیاری از خانواده‌های روستایی رفتن دختران به مدرسه و رسیدن به مدارج عالیه آکادمیک و دانایی است. به همین اندازه نیز خدمات اجتماعی در این خصوص اصلا قابل مقایسه با گذشته‌های نه‌چندان دور نیست. ایجاد مدارس برای کودکان و نوجوانان دختر و ایجاد سهمیه‌های متناسب با تعداد آنها در سنوات مختلف در کنکور‌های سراسری ناشی از همین مساله است. از همین منظر ما شاهد ایجاد رشته‌هایی مختص به بانوان هستیم که فقط بانوان حق و صلاحیت تحصیل در این رشته‌ها را دارند و این موضوع نشان می‌دهد که جامعه تا چه به تخصص‌گرایی بانوان اهمیت می‌دهد. خانواده‌ها و اجتماع عرفی ایرانی که در گذشته‌های نه‌چندان دور نقش و شخصیت زنان را اینگونه پسندیده می‌دید که صرفا و به الزام از رسیدن به مدارج بالای علمی و تحصیلی حذر کند و ازدواج به عنوان زیبنده‌ترین شرایط ترسیمی برای یک دختر لحاظ می‌شد، حال به این سطح از سواد اجتماعی رسیده‌اند که مطالبات زنان در محیط‌های آکادمیک و دانش‌آموزی تا این حد برجسته شده است. این امر نشان می‌دهد که نوع ارائه خدمات اجتماعی در این مقوله نیز از کیفیت‌های لازم برخوردار است. البته اگرچه هنوز سیستم‌های بازدارنده زنان از حضور در اجتماعات به نوعی در قالب تفکرات خاص و انحصار طلب در میان طبقه‌ای از جامعه و خانواده‌ها وجود دارد ولیکن تلاش درخصوص تغییر این اذهان و این طرز فکر غالب نیز می‌تواند یکی از مهم‌ترین عوامل در شناخت و تحلیل خدمات اجتماعی باشد. البته ناگفته نماند که ارائه خدمات اجتماعی برای زنان را نباید تا حد تفکیک اتوبوس‌های شهری یا اختصاص یک واگن مجزا در سیستم مترو خلاصه کرد. تعبیرهای غلط و ناموزون از نوع و نحوه ارائه خدمات اجتماعی، خود بزرگ‌ترین عامل بازدارنده بر سر راه ارائه این خدمات به زنان محسوب می‌شود. جالب اینجاست که این انتقادها یا معضل‌ها صرفا به یک جامعه محدود نمی‌شوند. به این معنا طیف‌های مختلف و متعدد جوامع بسته به نوع نگاهی که به جنسیت زن دارند، می‌توانند تعریف‌گر و حتی اعمال‌گر طرز تلقی‌های نامناسب و ناموزون بر سر راه ارائه خدمات‌اجتماعی مناسب برای زنان و حتی گسترش‌دهنده خدمات اجتماعی بازدارنده و نامناسب با ساختار‌های زیست اجتماعی زنان در یک جامعه باشند. وضعیت دوم: برقراری حقوق مناسب و یکسان‌سازی‌های شغلی به مثابه خدمات اجتماعی زنان می‌توانند به لحاظ شغلی و پیشرفت‌هایی از این قبیل و همچنین تحکیم پایه‌های تشکیل امکاناتی از نوع خدمات اجتماعی بسیار موثر باشند و به این نحو مطالبات خود را از جامعه طلب کنند. مثلا در بحث حضور زنان همپای مردان در مراکز اداری و حتی صنعتی و هنری متناسب با میزان ظرفیت‌های موجود در کشور، می‌توان درصد حضور آنها را نه‌تنها مورد بازبینی‌های جدی قرار داد بلکه در راستای ایجاد محیط‌های مناسب برای زنان به لحاظ کیفی نسبت به میزان حضور زنان نیز اهمیت اساسی داد. مثلا تعداد آمار حضور زنان در بخش خصوصی رقم قابل توجهی را در جامعه ما به خود اختصاص داده است. اما این به معنی بروز وضعیت همسان در بخش‌های صنعتی و هنری بخش خصوصی نیست. به این معنی که براساس یک دیدگاه عمومی و مرسوم گماردن زنان در شغل‌های اداری تبدیل به یک اصل شده است. بروز رویه‌ای مناسب به منظور انتقال تخصصی و آماری زنان به سمت و سوی مشاغل کلیدی‌تر اگرچه مستلزم برنامه‌ریزی‌های بسیار کلان و همچنین عدم درخواست به منظور زود بازدهی از این برنامه‌هاست اما می‌تواند در هر مرحله‌ای که باشد به عنوان یک اصل اساسی در نحوه ارائه خدمات اجتماعی به زنان محسوب شود. این دید کلان‌نگر به مفهوم خدمات اجتماعی برای زنان اگر به عنوان یک اصل اجتماعی درآید، آن وقت می‌توان ظرفیت‌های زیادی را برای این خدمات اجتماعی زنان ایجاد کرد. بر این اساس لازم است که نوع نگاه زنان ایرانی نیز به مفهوم خدمات اجتماعی با تغییرات و دگردیسی‌های اساسی مواجه شود. زنان ایرانی و مفهوم خدمات اجتماعی بی‌شک در پس مطالبات ترقی‌خواهانه و خواسته‌های زنان ایرانی، اصلی به عنوانی بیداری اجتماعی و وقوف به جایگاه زن در اجتماع قرار دارد. نحوه ایفای نقش در تحولات اجتماعی، میزان پیشرفت و حضور زنان در عرصه‌های اجتماعی و بالاخص پژوهشی و آموزشی و همچنین ترقی و پیشرفت زنان ایرانی مطابق با الگوهای موجود صنعتی و متاثر از مدرنیته، توانسته جایگاه مناسبی را برای زنان ایجاد کند و دست‌کم اگر صحبت از رشد و توسعه ساختارهای اجتماعی و مدنی مطرح می‌شود، بالطبع نمی‌توان نقش و حضور زنان را جدی نگرفت ولی واقعیت این است که نحوه ارائه خدمات اجتماعی برای زنان یا دست‌کم خدمات اجتماعی بالقوه و هنوز ارائه نشده در حق زنان ایرانی بسیار ناچیز و غیرمتناسب با نحوه و میزان حضور آنها در عرصه‌های اجتماعی است. پیشتر مثالی در خصوص تفکیک حضور زنان در اتوبوس‌ها و مترو مطرح شد که به واقع می‌تواند مثالی کوچک اما گواهی بسیار محکم و مستدل بر این اصل مبنا باشد. از سوی دیگر ارائه خدمات آموزشی برای زنان در دهه‌های اخیر اگرچه نشان از استمرار حرکتی اصیل در راستای بها دادن به حضور زنان در اجتماع بوده اما واقعیت جدی و بسیار مهم این است که ارائه خدمات اجتماعی و تنوع آنها برای زنان در ایران به میزان گسترش و ترقی عملکردها و اهداف زنانه و همچنین نقش موثر آنها در عرصه و گستره اجتماعی نیست و نبوده. به این معنی که خدمات اجتماعی در نهایت از وضعیتی عمومی فراتر نرفته‌اند. اتفاقا به نظر می‌رسد این نوع رویکرد و عدم توفیق در ارائه خدمات اجتماعی به زنان از نوعی نگاه مردسالارانه و تمامیت خواه منشعب نمی‌شود بلکه از فقر شناخت و معرفت لازم به جایگاه زن در جامعه نشات می‌گیرد. به این معنی که در سال‌های اخیر به کرات سخنانی از برخی زنان موفق و حتی مسوول شنیده شده است که سوای حیرت از این سخنان، نشان می‌دهد که حتی زنان مسوول و موفق ما هیچ شناخت مناسبی از نحوه و میزان خدمات اجتماعی ارائه شده به زنان در جامعه ایرانی ندارند. این نگاه یکسونگر نه‌تنها مشکلات عدیده‌ای را در وضعیت عمومی زنان در آینده ایجاد می‌کند که اتفاقا عدم تناسب وضعیت زنان در اجتماع ایرانی امروز با ساختارهای خانواده و رسم معمول اجتماع از موارد قابل نقد و تحلیل آن است بلکه می‌تواند به کاهش نبوغ زنان در عرصه‌های علمی و ضرورت‌های موجود متناسب با رشد اجتماعی تاثیر فراوان بگذارد. برای مثال رشد فزاینده حضور زنان در مراکز آموزشی و دانشگاهی اگرچه به نوعی ارائه خدمات اجتماعی برای زنان به حساب می‌آید اما رشد فزاینده زنان تحصیلکرده و بیکار یا بدون تخصص حتی در مراحل بعد از اتمام تحصیل، خود می‌تواند بزرگ‌ترین آفت اجتماعی ما در مقوله زنان به حساب آید. چراکه در آسیب‌شناسی خدمات اجتماعی برای زنان در ایران باید اذعان کرد که دو اصل هیچ‌گاه دیده نمی‌شود. اصل اول، اصل عدم اتصال: به معنای گستردگی و ارتباط زنجیروار خدمات اجتماعی به یکدیگر که به نظر می‌رسد در تمامی عرصه‌هایی که توام با فعالیت‌های زنان است سیر معقول و طبیعی خدمات اجتماعی در نقاطی قطع می‌شود که باعث بروز معضلات جدی در حضور زنان در عرصه‌های مختلف اجتماعی می‌گردد. مثلا حلقه‌های اتصال محیط‌های دانشگاهی و آموزشی به محیط‌های کار برای زنان، فقدان تعریف مناسب از زنان در عرصه اجتماعی و به تبع آن عدم تعریف مناسب از جایگاه واقعی زن برحسب توانایی‌ها و قابلیت‌های موجود در عرصه‌های متنوع اجتماعی می‌توانند از مهم‌ترین شاهد مثال‌ها برای تایید اصل عدم اتصال باشند. وضعیت سوم: افزایش سطح کیفیت زندگی در میان خانواده‌های ایرانی به عنوان نهادی که می‌تواند هم خدمات اجتماعی برای زنان را ارتقا دهد و هم در شکل‌گیری زنانی تاثیرگذار در جامعه موثر باشد که هم به جایگاه زنان اهمیت می‌دهند و هم ساختار بنیادین جامعه را محکم‌تر می‌کنند. اگر نگاه ما به خانواده به عنوان کانونی مناسب در جهت بهبود وضعیت زنان در جامعه تغییر پیدا کند و بتوان به این نهاد نگاهی بسیار کارکردگرایانه و ملتزم به تحقق آمال اجتماعی و فرهنگی در سطوح کلان داشت، بی‌تردید این امر خود دربردارنده بروز و وقوع مسایلی بسیار مهم و حیاتی و در عین حال مطلوب در وضعیت زنان ایرانی خواهد بود. در سری برنامه‌های آموزشی برای خانوا‌ده‌ها که از سوی نهادهای دولتی ترسیم و تدوین می‌شود نگاه به این مهم باید پراهمیت تلقی شود. به همان اندازه که بتوان به زنان خانواده با نگاه ارزشی نگریست و معیار‌های یک خانواده را درخصوص آینده زنان آن خانواده به نحو مطلوب و مبتنی با خواسته‌های لازم در آینده مورد نظر و تدوین شده، تغییر داد یا ترمیم کرد، این نگاه می‌تواند‌ هم ترسیم‌گر آینده‌ای مطلوب و اثرگذار برای زنان باشد و هم می‌تواند از اتلاف بسیاری از هزینه‌های معنوی در این راه جلوگیری کند. بر این پایه وقتی که شخصیت دختران یک خانواده به عنوان زنان آینده جامعه مورد توجه و ارزشگذاری‌های لازم باشد و کیفیت بروز یک خانواده سالم و سلامت در گرو برنامه‌ها و استقلال معنوی و روحی دختران خانواده به عنوان زنان فردای جامعه باشد طبیعی است اصل توجه به کیفیت زندگی در خانواده‌های ایرانی می‌تواند نفس عملکرد اجتماعی زنان در آینده اجتماعی را دگرگون کند. زنان ایرانی به این برنامه‌های آینده نگر بیشتر از بروز خدمات سطحی اجتماعی نیاز دارند. اما در تحقق این برنامه‌ها و خدمات مورد نیاز برای تحقق برنامه‌هایی از این دست، مشکل مهم‌تر در خصوص جایگاه زنان در عرصه‌های اجتماعی و بالاخص نوع و نحوه ارائه خدمات اجتماعی، معضل یکسویی و همدلی در میان زنان است. جامعه ایرانی یکی از معدود جوامعی است که دیدگاه زنان آن جامعه به داشتن مُحِق‌ترین حقوق برای این جنس بسیار متنوع و گاهی بسیار مغرضانه و متضاد است. وقتی که نمایندگان آکادمیک و فرهنگی زنان جامعه هنوز معتقد به کاهش نقش و حضور زن در عرصه‌های اجتماعی تا نازل‌ترین سطح ممکن هستند در حالی‌که خود بر دستگاه‌های مهم فرهنگی و اجتماعی تکیه کرده‌اند یا جامعه نیازمند به حضور زنان در عرصه‌های کارگری و مشاغل سخت، حاضر به همسان‌سازی و همسویی زنان در این موارد نیست و چه بسا زنان سخت‌ترین مشاغل را با کمترین میزان پرداخت در نسبت با مردان قبول می‌کنند؛ تنها می‌توانند دلایل و مشابهاتی بر تایید اصل این مقوله باشند. جالب اینجاست که ایران به عنوان یک نمونه مناسب در میان کشورهای اسلامی توانسته نشان دهد که با حضور زنان در عرصه‌های مترقی جامعه شکل اساسی و بنیادی الزامات اسلامی نه‌تنها تحدید نمی‌شود بلکه این افراد خود الگویی در راستای تبلیغ و ترویج اسلام واقعی هستند. نمونه‌هایی از این دست می‌توانند الگویی بسیار مناسب در تداوم کیفیت‌دهی به خدمات اجتماعی مناسب و ثمرده تاکنون و آینده مشابه و همسان منتهی با کیفیت‌های بالاتری باشند. از این رو به نظر می‌رسد کیفیت و تنوع در ارائه خدمات اجتماعی به همان میزان می‌تواند مفید و موثر باشد که نقش و مطالبات اجتماعی زنان ایرانی مهم و ادامه‌دار باشد. طبیعی است در صورت وجود خدمات اجتماعی مناسب برای زنان می‌توان به اصل اساسی تناسب حضور زنان در اجتماع و با ساختارهای موجود و تقارن‌دار اجتماعی و از همه مهم‌تر به همسویی فکری و التزام بر حضور اجتماعی زنان در جامعه ایرانی پی برد.