گروه‌های سیاسی و فقدان استراتژی اقتصادی مشخص

گروه‌های سیاسی و فقدان استراتژی اقتصادی مشخص

گروه‌های سیاسی و فقدان استراتژی اقتصادی مشخص محمد هدایتی - در غالب کشورهای توسعه‌یافته، گروه‌ها و احزاب سیاسی دارای هویت و شناسنامه مشخصی هستند. یکی از وجوه این هویت، داشتن انگاره و چشم‌اندازی هرچند کلی درباره ... چگونگی شکل‌دهی به مناسبات اقتصادی است و اینکه جایگاه و نقش دولت در تنظیم مناسبات اقتصادی به چه شکل باید باشد. برای مثال در فرانسه چپ‌ها به صورت سنتی قائل به مداخله‌گری بیشتر دولت در سازوکارهای اقتصادی و فراهم کردن سطح بالاتری از رفاه برای شهروندان‌شان هستند یا در آمریکا دموکرات‌ها اگرچه اصول جامعه سرمایه‌داری و نظام بازار را کاملا پذیرفته‌اند اما در قیاس با جمهوریخواهان تاکید بیشتر و مشخص‌تری بر سیاست‌های بازتوزیعی دارند. در ایران اما دو گروه سیاسی عمده که هنوز تا اطلاق لفظ حزب به آنها فاصله بسیار است، اساسا فاقد یک رویکرد و برنامه کلی اقتصادی که مبنای تمایز آنها باشد، هستند و از این رو تفاوت معناداری میان آنها دیده نمی‌شود. مواردی دائما تکرار می‌شود بدون آنکه مداقه چندانی روی آنها شده باشد. برای مثال هر دو گروه دائما می‌گویند «دولت باید کوچک‌تر شود» یا اینکه «کارها را باید به بخش‌خصوصی واگذار کرد» و گزاره‌هایی دیگر؛ گزاره‌هایی که در سال‌ها و حتی دهه‌های اخیر دائما توسط سازمان‌های بین‌المللی چون صندوق بین‌المللی پول تکرار شده‌اند و گروه‌های سیاسی در ایران بدون توجه به ملزومات و همچنین اثرات آنها، صرفا آنها را تکرار می‌کنند یا برای مثال در حالی که دائما از «عدالت» صحبت می‌شود اما هیچ برنامه مشخصی برای تحقق حداقلی آن دیده نمی‌شود. بررسی مختصر انتخابات اخیر مجلس شورای اسلامی نیز نشان‌دهنده این خلا اساسی است. در حالی که همگان از وخامت اوضاع اقتصادی سخن به میان می‌آورند، اینکه اقتصاد در حال حاضر دغدغه اصلی است، هیچ برنامه انضمامی حداقلی نیز ارائه نشد. از این رو به یک معنا انتخابات اخیر را می‌توان یکی از سیاسی‌ترین انتخابات ایران قلمداد کرد؛ جایی که تنها عناوین سیاسی مطرح شدند و نه چیزی دیگر. احزاب برای پا گرفتن و تثبیت شدن، تنها به فضای سیاسی باز نیازمند نیستند. خود نیز باید شناسنامه مشخصی داشته باشند. تا زمانی که از حزبی خاص سخن به میان می‌آید، رئوس کلی برنامه‌های آن در زمینه‌های مختلف سیاسی، اقتصادی و اجتماعی به اذهان متبادر شود. در غیر این صورت بی‌هویت و مبهم باقی خواهند ماند و واسطه‌ای نیرومند برای فعالیت و تصمیم‌گیری سیاسی نخواهند بود.

گروه‌های سیاسی و فقدان استراتژی اقتصادی مشخص محمد هدایتی - در غالب کشورهای توسعه‌یافته، گروه‌ها و احزاب سیاسی دارای هویت و شناسنامه مشخصی هستند. یکی از وجوه این هویت، داشتن انگاره و چشم‌اندازی هرچند کلی درباره ... چگونگی شکل‌دهی به مناسبات اقتصادی است و اینکه جایگاه و نقش دولت در تنظیم مناسبات اقتصادی به چه شکل باید باشد. برای مثال در فرانسه چپ‌ها به صورت سنتی قائل به مداخله‌گری بیشتر دولت در سازوکارهای اقتصادی و فراهم کردن سطح بالاتری از رفاه برای شهروندان‌شان هستند یا در آمریکا دموکرات‌ها اگرچه اصول جامعه سرمایه‌داری و نظام بازار را کاملا پذیرفته‌اند اما در قیاس با جمهوریخواهان تاکید بیشتر و مشخص‌تری بر سیاست‌های بازتوزیعی دارند. در ایران اما دو گروه سیاسی عمده که هنوز تا اطلاق لفظ حزب به آنها فاصله بسیار است، اساسا فاقد یک رویکرد و برنامه کلی اقتصادی که مبنای تمایز آنها باشد، هستند و از این رو تفاوت معناداری میان آنها دیده نمی‌شود. مواردی دائما تکرار می‌شود بدون آنکه مداقه چندانی روی آنها شده باشد. برای مثال هر دو گروه دائما می‌گویند «دولت باید کوچک‌تر شود» یا اینکه «کارها را باید به بخش‌خصوصی واگذار کرد» و گزاره‌هایی دیگر؛ گزاره‌هایی که در سال‌ها و حتی دهه‌های اخیر دائما توسط سازمان‌های بین‌المللی چون صندوق بین‌المللی پول تکرار شده‌اند و گروه‌های سیاسی در ایران بدون توجه به ملزومات و همچنین اثرات آنها، صرفا آنها را تکرار می‌کنند یا برای مثال در حالی که دائما از «عدالت» صحبت می‌شود اما هیچ برنامه مشخصی برای تحقق حداقلی آن دیده نمی‌شود. بررسی مختصر انتخابات اخیر مجلس شورای اسلامی نیز نشان‌دهنده این خلا اساسی است. در حالی که همگان از وخامت اوضاع اقتصادی سخن به میان می‌آورند، اینکه اقتصاد در حال حاضر دغدغه اصلی است، هیچ برنامه انضمامی حداقلی نیز ارائه نشد. از این رو به یک معنا انتخابات اخیر را می‌توان یکی از سیاسی‌ترین انتخابات ایران قلمداد کرد؛ جایی که تنها عناوین سیاسی مطرح شدند و نه چیزی دیگر. احزاب برای پا گرفتن و تثبیت شدن، تنها به فضای سیاسی باز نیازمند نیستند. خود نیز باید شناسنامه مشخصی داشته باشند. تا زمانی که از حزبی خاص سخن به میان می‌آید، رئوس کلی برنامه‌های آن در زمینه‌های مختلف سیاسی، اقتصادی و اجتماعی به اذهان متبادر شود. در غیر این صورت بی‌هویت و مبهم باقی خواهند ماند و واسطه‌ای نیرومند برای فعالیت و تصمیم‌گیری سیاسی نخواهند بود.