مالیات، دو روی یک سکه
مسعود سلیمی- دریافت مالیات بهعنوان یکی از راههای اصلی تامین منابع مالی دولتها از دوران قدیم هم متداول بوده است. در گذشتههای دور و نزدیک هنگامی که هنوز تعریف امروزی از دولت و مردم رایج نشده بود، از امپراتوریهای بزرگ گرفته تا حکومتهای ملوکالطوایفی و حکام سرزمینهای کوچک برای تامین مالی خود به ویژه هزینههای جنگی از سرزمینهای تحت سلطه و همچنین از مردمان خود بهعنوان باج و خراج، پول و بخشی از تولیدات آنها، بیشتر اوقات به زور میگرفتند. امروز در دنیای نوین که رابطه دولت و مردم به شکلهای گوناگون تعریف و اجرا میشود، باج و خراج جای خود را به مالیات داده است. این تعویض نام اگرچه از منظر ماهوی یعنی در بحث تامین بخشی از نیازهای مالی دولت فرقی با گذشتههای دور و نزدیک نکرده اما از نظر حقوقی به قواعد و قوانینی وابسته شده که اجرای آن به تعبیری «سهل و ممتنع» است به این معنا که کمبودهای قانونی از یکسو و اجرای ناعادلانه قانون از سوی دیگر باعث شده بار مالیات که جای خود را به باج و خراج داده در موارد زیادی و در اکثر کشورهای جهان، بر دوش طبقات فرودست جامعه باشد. در واقع دریافت ناعادلانه به عبارت بهتر پرداخت ناعادلانه و گاه عدم پرداخت مالیات از سوی گروههای حقوقی و حقیقی پرنفوذ و پردرآمد در جوامع گوناگون نهتنها فاصله طبقاتی و به تبع آن فقر را گسترش میدهد بلکه به شکلگیری طبقهای خاص میانجامد که از نظر سیاسی و اجتماعی هم طبقات پاییندست را تحت فشار قرار میدهد. بحث یک قاره و یک کشور و چند کشور خاص نیست بلکه نیاز دولتها به مالیات و گریز از پرداخت منصفانه آن به یک سنت و بالاتر از آن به یک صنعت هنگفت بدل شده که سود حاصل از آن فقط شامل بخش کوچکی از نزدیک هشت میلیارد نفر ساکن کرهزمین میشود.در گوشه و کنار میشنویم و میخوانیم که کمتر از ده درصد مردم جهان به اندازه 90 درصد دیگر از ساکنان کرهخاکی ثروت دارند؛ این آمار یک پیام کوتاه و مختصر اما بدبختیآور همراه دارد و آن بیشتر و بیشتر شدن فاصله طبقاتی و فقر و فقر و... است. *** لو رفتن «اسناد پاناما» به هر دلیل که باشد و از هر دریچهای که به آن نگاه کنیم، یک واقعیت تلخ و کوبنده را به رخ میکشد به این معنا که در جمع نزدیک به هشت میلیارد نفری که در کرهخاکی زندگی میکنند، تافتههای جدابافتهای هستند از همه نوع و از همه جا که پولشان را میبرند در پاناما تا از چشم حسودان در امان باشد تا سهم مالیاتشان سهمی که باید برای آبادی و آموزش و ساختن کشورشان بهعنوان یک وظیفه بپردازند، روزبهروز بر دوش طبقات فرودست سنگین و سنگینتر شود. این همه سند از پاناما سر برآورد، چند روزی سروصدا میشود و شعار میدهند و دیگر هیچ یعنی روز از نو، روزی از نو، همه چیز بر همان پاشنه خواهد چرخید. massoudmehr@yahoo.fr
مسعود سلیمی- دریافت مالیات بهعنوان یکی از راههای اصلی تامین منابع مالی دولتها از دوران قدیم هم متداول بوده است. در گذشتههای دور و نزدیک هنگامی که هنوز تعریف امروزی از دولت و مردم رایج نشده بود، از امپراتوریهای بزرگ گرفته تا حکومتهای ملوکالطوایفی و حکام سرزمینهای کوچک برای تامین مالی خود به ویژه هزینههای جنگی از سرزمینهای تحت سلطه و همچنین از مردمان خود بهعنوان باج و خراج، پول و بخشی از تولیدات آنها، بیشتر اوقات به زور میگرفتند. امروز در دنیای نوین که رابطه دولت و مردم به شکلهای گوناگون تعریف و اجرا میشود، باج و خراج جای خود را به مالیات داده است. این تعویض نام اگرچه از منظر ماهوی یعنی در بحث تامین بخشی از نیازهای مالی دولت فرقی با گذشتههای دور و نزدیک نکرده اما از نظر حقوقی به قواعد و قوانینی وابسته شده که اجرای آن به تعبیری «سهل و ممتنع» است به این معنا که کمبودهای قانونی از یکسو و اجرای ناعادلانه قانون از سوی دیگر باعث شده بار مالیات که جای خود را به باج و خراج داده در موارد زیادی و در اکثر کشورهای جهان، بر دوش طبقات فرودست جامعه باشد. در واقع دریافت ناعادلانه به عبارت بهتر پرداخت ناعادلانه و گاه عدم پرداخت مالیات از سوی گروههای حقوقی و حقیقی پرنفوذ و پردرآمد در جوامع گوناگون نهتنها فاصله طبقاتی و به تبع آن فقر را گسترش میدهد بلکه به شکلگیری طبقهای خاص میانجامد که از نظر سیاسی و اجتماعی هم طبقات پاییندست را تحت فشار قرار میدهد. بحث یک قاره و یک کشور و چند کشور خاص نیست بلکه نیاز دولتها به مالیات و گریز از پرداخت منصفانه آن به یک سنت و بالاتر از آن به یک صنعت هنگفت بدل شده که سود حاصل از آن فقط شامل بخش کوچکی از نزدیک هشت میلیارد نفر ساکن کرهزمین میشود.در گوشه و کنار میشنویم و میخوانیم که کمتر از ده درصد مردم جهان به اندازه 90 درصد دیگر از ساکنان کرهخاکی ثروت دارند؛ این آمار یک پیام کوتاه و مختصر اما بدبختیآور همراه دارد و آن بیشتر و بیشتر شدن فاصله طبقاتی و فقر و فقر و... است. *** لو رفتن «اسناد پاناما» به هر دلیل که باشد و از هر دریچهای که به آن نگاه کنیم، یک واقعیت تلخ و کوبنده را به رخ میکشد به این معنا که در جمع نزدیک به هشت میلیارد نفری که در کرهخاکی زندگی میکنند، تافتههای جدابافتهای هستند از همه نوع و از همه جا که پولشان را میبرند در پاناما تا از چشم حسودان در امان باشد تا سهم مالیاتشان سهمی که باید برای آبادی و آموزش و ساختن کشورشان بهعنوان یک وظیفه بپردازند، روزبهروز بر دوش طبقات فرودست سنگین و سنگینتر شود. این همه سند از پاناما سر برآورد، چند روزی سروصدا میشود و شعار میدهند و دیگر هیچ یعنی روز از نو، روزی از نو، همه چیز بر همان پاشنه خواهد چرخید. massoudmehr@yahoo.fr