خنده اصلی به دله...
خنده اصلی به دله... یه مردی بود حسین قلی، چشاش سیاه لپاش گلی غصه و قرض و تب نداشت اما واسه خنده لب نداشت! خنده بیلب کی دیده، مهتاب بیشب کی دیده لب که نباشه خنده نیست!، پر که نبود پرنده نیست شبای دراز بیسحر، حسین قلی نشست پکر تو رختخوابش دمرو، تا بوق سگ اوهو اوهو.... حسین قلی غصه خورک، خنده نداری به درک خنده که شادی نمیشه، عیش دومادی نمیشه خنده لب پشک خره، خنده دل تاج سره خنده لب خاک و گله، خنده اصلی به دله حیف که وقتی خوابه دل، وز هوسی خرابه دل وقتی هوای دل پسه، اسیر چنگه هوسه دلسوزی از غصه جداست، هر چی بگی باد هواست
خنده اصلی به دله... یه مردی بود حسین قلی، چشاش سیاه لپاش گلی غصه و قرض و تب نداشت اما واسه خنده لب نداشت! خنده بیلب کی دیده، مهتاب بیشب کی دیده لب که نباشه خنده نیست!، پر که نبود پرنده نیست شبای دراز بیسحر، حسین قلی نشست پکر تو رختخوابش دمرو، تا بوق سگ اوهو اوهو.... حسین قلی غصه خورک، خنده نداری به درک خنده که شادی نمیشه، عیش دومادی نمیشه خنده لب پشک خره، خنده دل تاج سره خنده لب خاک و گله، خنده اصلی به دله حیف که وقتی خوابه دل، وز هوسی خرابه دل وقتی هوای دل پسه، اسیر چنگه هوسه دلسوزی از غصه جداست، هر چی بگی باد هواست