گروه فرهنگ و هنر- «خواستم اگر قرار است بعد از مرگم قبری در قطعه هنرمندان به من بدهند در زمان زنده بودنم آن را بفروشم، که گفتند نمیشود. امثال من در سینما زیاد هستند، ما فراموششدگان هستیم و حمایت شما رسانهها میتواند ما را به زندگی بازگرداند.» این صحبتهای سال گذشته ثریا حکمت بود؛ بازیگری که پس از 30 سال کار هنری، مجبور بود گوشه خیابان چادر بزند و دخترش را بفرستد به خوابگاه، بازیگری فراموششده که دیگر نه کاری به او پیشنهاد میشد و نه مستمری برایش در نظر گرفته بودند. قصه تکراری بازیگران فراموششده و مشکلاتشان. نه بیمه درست و درمانی هست و نه مسوولان برای رفع نیازهایشان اقدام میکنند. انگار قرار است هر بار بازیگر و هنرمندی در رسانهها و خبرگزاریها خبر از وضعیت اسفبارش بدهد و بعد از چند روز پیگیری و باز رهایی در خیابان. ثریا حکمت که سال گذشته و بعد از مصاحبهاش با ایسنا، مورد توجه مسوولان و رسانهها قرار گرفت، یکی از دهها بازیگری است که در سالیان گذشته به دلیل مشکلات جسمی و کهولت سن و مسایل دیگر، فراموش شدند؛ فراموشی و بیماری و هزار دردسر. حتما چهره شکسته ابوالفضل پورعرب را به خاطر دارید؛ سرطانی که سایه انداخته بود بر زندگی سوپراستار سینمای ایران در دهه 70 و نامی که دیگر هیچجا شنیده نمیشد. حسین محباهری و حتی اسدالله یکتا که میگویند در خیابانهای تهران سیگار میفروشد. خانه سینما به عنوان متولی صنفی بازیگران اقداماتی انجام داده اما انگار کارساز نیست. هر بار معطلی بازیگران و هنرمندان پشت در اتاق مدیران ارشاد و وعدههایی که عملی نمیشود. همانطور که برای ثریا حکمت عملی نشد. ثریا حکمتی که بامداد جمعه، 18 فروردینماه به خاطر عوارض ناشی از مسمومیت دارویی از دنیا رفت و دخترش از بدقولی مسوولان گله کرد. دردهای ثریا حکمت حکمت سال گذشته به همه جا سر زد از خانه سینما تا وزارت ارشاد و دفتر حجتالله ایوبی، او در بخشی از مصاحبهاش گفته بود: سال گذشته تصمیم گرفتم دو بار خودم را از بین ببرم و اقدام به این کار هم کردم اما موفق نشدم. الان کل دندانهایم را کشیدهام و هزینه درمان آنها را ندارم. برای گرفتن بودجه به همهجا رفتهام. حتی چندی پیش بهسراغ همسر آقای انصاری که مالک بازار مبل هستند، رفتم اما باز هم اتفاقی نیفتاد و نمیدانم این همه بودجه در مملکت جابهجا میشود، چرا من بعد از این همه سال فعالیت هنری نباید سهمی از آن داشته باشم؟ به خانه سینما رفتم، آنجا هم گفتند خودمان 500 میلیون تومان بدهی داریم و نمیتوانیم کمک کنیم. خانه پیشکسوتان هنر هم میگوید چون بهعنوان هنرمند درجه دو معرفی شدهام، نمیتواند کمک کند. در صورتی که در فیلمهای زیادی نقش اول بازی کردهام. البته با صحبتهایی که با آنجا شده قرار است 150 هزار تومان به من بدهند. به وزارت ارشاد نامه نوشتم و درخواست کمک کردهام. زمانی آقای انتظامی (عزتالله) به ما کمک میکرد اما دیگر خسته شد و الان دیگر جواب تلفن را هم نمیدهد. اخیرا آقای ایوبی ماهی 350 هزار تومان ماهانه تعیین کردهاند و 180 هزار تومان هم از طرح تکریم میگیرم اما این مبلغ حتی نصف اجاره خانهام هم نمیشود.» حالا و بعد از یکسال از آن ماجرا، حکمت دیگر دلمشغولی اجاره خانه ندارد. آن موقع که زنده بود سراغش نرفتند و حالا و پس از وفتش بعید نیست جمعیتی راه بیفتد و پشت پیکرش گریه و زاری راه بیندازد. اتفاق تلخی بود بهزاد فراهانی، هنرمند تئاتر و تلویزیون با ابراز تاسف درباره مرگ هنرمندانی مثل ثریا حکمت به «جهانصنعت» میگوید: «نگاهی که به جامعه هنری میشود نگاه خوبی نیست. هیچگونه دوست داشتن، محبت و عاطفهای در آن نیست. در واقع نوع نگاهی که به این جامعه میشود از جنسی است که انگار این جامعه زیادی است. این نوع نگاه باعث اتفاقات ناراحتکنندهای مثل خانم حکمت میشود. فکر میکنم هیچ جای دنیا با هنرمندان اینگونه برخورد نمیشود. ایکاش امکاناتی وجود داشت که حداقل بهعنوان یک شهروند نگاه محترمانهتری به او و امثال او میشد. خیلی تلخ بود.» حالم خوش نیست اما به بیمارستان نمیروم حسین محباهری که خود دوره سخت بیماری از پشتسر گذاشته و البته اکنون نیز تا حدودی درگیر آن است درباره وضعیت سلامتی و مشکلات بیمهاش به «جهانصنعت» میگوید: «از لحظهای که دوران ریاستجمهوری آقای روحانی شروع شد، بیمه تکمیلی ما هم قطع شد و همین دلیلی مرگ چند نفر از هنرمندانی است که پس از دستوپنجه نرم کردن با بیماریهای خاص و صعبالاعلاج در سالهای اخیر فوت کردند. برای مثال آقای ریحانی یکی از این هنرمندان بود. متاسفانه دو سال است هیچ توجهی به هنرمندان نمیشود و وضعیت بیمه ما مبهم است.محباهری درباره پیگیریهای زیاد و اما بینتیجه میگوید: «خیلی پیگیری کردیم اما به هیچ نتیجهای نرسیدیم. صندوق اعتباری هنر میگوید به ما بودجهای داده نشده در حالی که مسوولان وزارت ارشاد از پرداخت بودجه به این صندوق میگویند. به قول گوبلز دروغ بزرگ بگویید تا همه باور کنند. نمیدانیم این پولها کجا میرود، کجا هزینه میشود. برای عدهای مشکل بهوجود میآید و صندوق اعتباری هنر هیچ واکنشی نشان نمیدهد. چرا بیمه ایران به بیمه آرمان تغییر کرد؟ نمیدانیم. تمام زمان ما در یکسال گذشته صرف این شد که صندوق اعتباری هنر بودجهاش را صرف چه چیز میکند؟ ولی کسی پاسخگو نیست.» وی درباره وضعیت سلامتی اش هم گفت: «مدتی است احساس ناخوشی میکنم اما به بیمارستان مراجعه نمیکنم. به صندوق اعتبار هنر امیدی ندارم. ترجیح میدهم دستم را به سوی جمایتهای خارج از کشور دراز کنم تا جلوی دولت.»محباهری همچنین از تجمع هنرمندان در اعتراض به وضعیت مبهم بیمه هنرمندان روزهای آینده خبر داد و گفت: «با اینکه من امید چندانی ندارم اما در روزهای آینده و احتمالا اوایل اردیبهشت قرار است هنرمندان بهخصوص کسانی که در این دوسال مشکلی برایشان بهوجود آمده و خانواده کسانی که به خاطر نبود بیمه از بین ما رفتهاند؛ تجمعی در مقابل صندوق اعتباری هنر برگزار کنند.» اگر مسوولان سینمایی و متولیان ارشاد، صندوق معتبری برای پیشکسوتان سینما و تئاتر دستوپا کنند و هر سال مبلغی را به هنرمندان نیازمند دهند، هم عزتنفسشان حفظ میشود و هم دیگر کارشان نمیشود نوشدارو بعد از مرگ سهراب.
گروه فرهنگ و هنر- «خواستم اگر قرار است بعد از مرگم قبری در قطعه هنرمندان به من بدهند در زمان زنده بودنم آن را بفروشم، که گفتند نمیشود. امثال من در سینما زیاد هستند، ما فراموششدگان هستیم و حمایت شما رسانهها میتواند ما را به زندگی بازگرداند.» این صحبتهای سال گذشته ثریا حکمت بود؛ بازیگری که پس از 30 سال کار هنری، مجبور بود گوشه خیابان چادر بزند و دخترش را بفرستد به خوابگاه، بازیگری فراموششده که دیگر نه کاری به او پیشنهاد میشد و نه مستمری برایش در نظر گرفته بودند. قصه تکراری بازیگران فراموششده و مشکلاتشان. نه بیمه درست و درمانی هست و نه مسوولان برای رفع نیازهایشان اقدام میکنند. انگار قرار است هر بار بازیگر و هنرمندی در رسانهها و خبرگزاریها خبر از وضعیت اسفبارش بدهد و بعد از چند روز پیگیری و باز رهایی در خیابان. ثریا حکمت که سال گذشته و بعد از مصاحبهاش با ایسنا، مورد توجه مسوولان و رسانهها قرار گرفت، یکی از دهها بازیگری است که در سالیان گذشته به دلیل مشکلات جسمی و کهولت سن و مسایل دیگر، فراموش شدند؛ فراموشی و بیماری و هزار دردسر. حتما چهره شکسته ابوالفضل پورعرب را به خاطر دارید؛ سرطانی که سایه انداخته بود بر زندگی سوپراستار سینمای ایران در دهه 70 و نامی که دیگر هیچجا شنیده نمیشد. حسین محباهری و حتی اسدالله یکتا که میگویند در خیابانهای تهران سیگار میفروشد. خانه سینما به عنوان متولی صنفی بازیگران اقداماتی انجام داده اما انگار کارساز نیست. هر بار معطلی بازیگران و هنرمندان پشت در اتاق مدیران ارشاد و وعدههایی که عملی نمیشود. همانطور که برای ثریا حکمت عملی نشد. ثریا حکمتی که بامداد جمعه، 18 فروردینماه به خاطر عوارض ناشی از مسمومیت دارویی از دنیا رفت و دخترش از بدقولی مسوولان گله کرد. دردهای ثریا حکمت حکمت سال گذشته به همه جا سر زد از خانه سینما تا وزارت ارشاد و دفتر حجتالله ایوبی، او در بخشی از مصاحبهاش گفته بود: سال گذشته تصمیم گرفتم دو بار خودم را از بین ببرم و اقدام به این کار هم کردم اما موفق نشدم. الان کل دندانهایم را کشیدهام و هزینه درمان آنها را ندارم. برای گرفتن بودجه به همهجا رفتهام. حتی چندی پیش بهسراغ همسر آقای انصاری که مالک بازار مبل هستند، رفتم اما باز هم اتفاقی نیفتاد و نمیدانم این همه بودجه در مملکت جابهجا میشود، چرا من بعد از این همه سال فعالیت هنری نباید سهمی از آن داشته باشم؟ به خانه سینما رفتم، آنجا هم گفتند خودمان 500 میلیون تومان بدهی داریم و نمیتوانیم کمک کنیم. خانه پیشکسوتان هنر هم میگوید چون بهعنوان هنرمند درجه دو معرفی شدهام، نمیتواند کمک کند. در صورتی که در فیلمهای زیادی نقش اول بازی کردهام. البته با صحبتهایی که با آنجا شده قرار است 150 هزار تومان به من بدهند. به وزارت ارشاد نامه نوشتم و درخواست کمک کردهام. زمانی آقای انتظامی (عزتالله) به ما کمک میکرد اما دیگر خسته شد و الان دیگر جواب تلفن را هم نمیدهد. اخیرا آقای ایوبی ماهی 350 هزار تومان ماهانه تعیین کردهاند و 180 هزار تومان هم از طرح تکریم میگیرم اما این مبلغ حتی نصف اجاره خانهام هم نمیشود.» حالا و بعد از یکسال از آن ماجرا، حکمت دیگر دلمشغولی اجاره خانه ندارد. آن موقع که زنده بود سراغش نرفتند و حالا و پس از وفتش بعید نیست جمعیتی راه بیفتد و پشت پیکرش گریه و زاری راه بیندازد. اتفاق تلخی بود بهزاد فراهانی، هنرمند تئاتر و تلویزیون با ابراز تاسف درباره مرگ هنرمندانی مثل ثریا حکمت به «جهانصنعت» میگوید: «نگاهی که به جامعه هنری میشود نگاه خوبی نیست. هیچگونه دوست داشتن، محبت و عاطفهای در آن نیست. در واقع نوع نگاهی که به این جامعه میشود از جنسی است که انگار این جامعه زیادی است. این نوع نگاه باعث اتفاقات ناراحتکنندهای مثل خانم حکمت میشود. فکر میکنم هیچ جای دنیا با هنرمندان اینگونه برخورد نمیشود. ایکاش امکاناتی وجود داشت که حداقل بهعنوان یک شهروند نگاه محترمانهتری به او و امثال او میشد. خیلی تلخ بود.» حالم خوش نیست اما به بیمارستان نمیروم حسین محباهری که خود دوره سخت بیماری از پشتسر گذاشته و البته اکنون نیز تا حدودی درگیر آن است درباره وضعیت سلامتی و مشکلات بیمهاش به «جهانصنعت» میگوید: «از لحظهای که دوران ریاستجمهوری آقای روحانی شروع شد، بیمه تکمیلی ما هم قطع شد و همین دلیلی مرگ چند نفر از هنرمندانی است که پس از دستوپنجه نرم کردن با بیماریهای خاص و صعبالاعلاج در سالهای اخیر فوت کردند. برای مثال آقای ریحانی یکی از این هنرمندان بود. متاسفانه دو سال است هیچ توجهی به هنرمندان نمیشود و وضعیت بیمه ما مبهم است.محباهری درباره پیگیریهای زیاد و اما بینتیجه میگوید: «خیلی پیگیری کردیم اما به هیچ نتیجهای نرسیدیم. صندوق اعتباری هنر میگوید به ما بودجهای داده نشده در حالی که مسوولان وزارت ارشاد از پرداخت بودجه به این صندوق میگویند. به قول گوبلز دروغ بزرگ بگویید تا همه باور کنند. نمیدانیم این پولها کجا میرود، کجا هزینه میشود. برای عدهای مشکل بهوجود میآید و صندوق اعتباری هنر هیچ واکنشی نشان نمیدهد. چرا بیمه ایران به بیمه آرمان تغییر کرد؟ نمیدانیم. تمام زمان ما در یکسال گذشته صرف این شد که صندوق اعتباری هنر بودجهاش را صرف چه چیز میکند؟ ولی کسی پاسخگو نیست.» وی درباره وضعیت سلامتی اش هم گفت: «مدتی است احساس ناخوشی میکنم اما به بیمارستان مراجعه نمیکنم. به صندوق اعتبار هنر امیدی ندارم. ترجیح میدهم دستم را به سوی جمایتهای خارج از کشور دراز کنم تا جلوی دولت.»محباهری همچنین از تجمع هنرمندان در اعتراض به وضعیت مبهم بیمه هنرمندان روزهای آینده خبر داد و گفت: «با اینکه من امید چندانی ندارم اما در روزهای آینده و احتمالا اوایل اردیبهشت قرار است هنرمندان بهخصوص کسانی که در این دوسال مشکلی برایشان بهوجود آمده و خانواده کسانی که به خاطر نبود بیمه از بین ما رفتهاند؛ تجمعی در مقابل صندوق اعتباری هنر برگزار کنند.» اگر مسوولان سینمایی و متولیان ارشاد، صندوق معتبری برای پیشکسوتان سینما و تئاتر دستوپا کنند و هر سال مبلغی را به هنرمندان نیازمند دهند، هم عزتنفسشان حفظ میشود و هم دیگر کارشان نمیشود نوشدارو بعد از مرگ سهراب.