کاهش آمار جهانی ازدواج

کاهش آمار جهانی ازدواج

گروه جامعه - روزهای پایانی تعطیلات نوروز، خبری در شبکه‌های اجتماعی بین کاربران دست به دست می‌شد مبنی بر اینکه کشور روسیه به مردانی که با دختران روس ازدواج کنند، ویزای ازدواج و تابعیت روسیه و همچنین مبلغ 15هزار دلار پول نقد خواهد داد. جالب اینجاست که منبع اصلی این خبر یکی از سایت‌های خبری اصولگرا بود که به دلیل جنجال‌های همزمان با انتشار خبر، خبر اصلی از سایت مربوطه حذف شد. حرف و حدیث درباره این خبر زیاد است، عده‌ای معتقد هستند این خبر دروغ اول آوریل یا همان دروغ سیزده بوده است و عده‌ای هم می‌گویند یک پروژه جنجالی رسانه‌ای بوده است. این خبر با هر پشتوانه و دلیلی که در فضاهای مجازی منتشر شده باشد، بازخورد و خروجی آن حضور تعدادی از ایرانیان روبه‌روی سفارت روسیه بود. مردانی که برای ازدواج یا زندگی بهتر یا حتی همان رقم 15 هزار دلار حاضر می‌شوند کوله بار خود را جمع کنند و به دنبال زندگی دگرگونه‌ای از کشور خارج شوند. این ماجرا با واکنش سفارت روسیه در تهران همراه بود که در نهایت با نصب کاغذی روی در سفارت نوشت: «خبر درخصوص ویزای ازدواج و دریافت تابعیت روسیه صحت ندارد. » خبر صحت ندارد و مردان مجرد ایرانی به حدی درگیر مشکلات ازدواج و فراتر از آن مشکلات شدید مالی هستند که هر خبری را برای نجات از وضعیت فعلی‌شان باور می‌کنند و به آن تن می‌دهند. آیا وضعیت اقتصادی مردم تا این حد به افول و سقوط رسیده است که یک شوخی بزرگ می‌تواند مردان ایرانی را به ازدواجی با 15 هزار دلار جایزه تشویق کند؟ وقتی ازدواج معضل می‌شود موضوع ازدواج و همسریابی از دغدغه‌هایی است که در شرایط برهم‌خوردن توازن نسبت جنسیتی به‌ذهن می‌رسد. برای مثال در روسیه نسبت موالید پسر بر دختر فزونی دارد اما با رسیدن به ۳۱ سالگی، این نسبت برهم خورده و معکوس می‌شود. این در حالی است که متوسط سن ازدواج در روسیه ۲۳ سال برای زنان و ۲۶ سال برای مردان است. جوامع به دلایل گوناگون ممکن است شاهد برهم‌خوردن توازن میان ترکیب جنسیتی جمعیت باشند. نسبت بیولوژیک مورد قبول برای نسبت جنسیتی، ۱۰۵ بوده و طبق اطلاع‌رسانی سازمان ملل در ۲۰۱۵، متوسط نسبت جنسیتی (تعداد مردان موجود به ازای هر ۱۰۰ زن) در جهان 8/101 است، رقمی که نسبت جنسیتی موجود در ایران (4/101) بسیار به آن نزدیک است اما براساس یافته‌های موسسه تحقیقاتی PEW، مردان و زنان به‌طور متوازنی در جهان توزیع نشده‌اند: جوامعی مانند چین (3/106) و هند (6/107) که یکی به‌دلیل سیاست تک‌فرزندی که برای چهار دهه زوج‌ها را در معرض انتخاب میان فرزند پسر یا دختر قرار می‌داد و دیگری به‌دلیل سنت‌های فرهنگی غلط مبنی بر برتری فرزند پسر بر دختر، شاهد افزایش چشمگیر جمعیت مردان بر زنان است به‌گونه‌ای که گفته می‌شود موضوع ازدواج در این جوامع با مشکلات جدی مواجه است و تعداد عروس‌های کافی برای خواستگاران فراوان، وجود ندارد. کشورهای عربی و حوزه خلیج فارس و شمال آفریقا در همین دسته می‌گنجند و شاهد شکاف جنسیتی عمیقی هستند (امارات: ۲۷۴؛ قطر: 5/265). علت بخشی از این شکاف، مهاجرت مردان جویای کار به این کشورهاست. نسبت جمعیتی معکوس در کشورهای شوروی سابق از سوی دیگر کشورهایی هستند که نسبت جنسیتی در آن معکوس بوده و جمعیت زنان بر مردان در آن فزونی دارد. روسیه و دیگر کشورهای شوروی سابق در این دسته قرار دارند و گفته می‌شود دلیل برهم‌خوردن این نسبت در گذشته، جنگ‌های اول و دوم جهانی، قحطی و کشتارهای مربوط به دوران کمونیستی و در حال حاضر، سوءمصرف گسترده الکل در میان مردان روس و امید به ‌زندگی پایین مردان آنها در نتیجه آن است. لاتویا (8/84)، لیتوانی (3/85)، ارمنستان (5/86)، بلاروس (8/86)، روسیه (8/86)، اوکراین (3/86) و استونی (۸۸) از این دسته کشورها هستند. به همین میزان شکاف میان امید به ‌زندگی مردان و زنان نیز در این کشورها به‌نفع زنان بسیار زیاد است به‌طوری‌که امید به‌زندگی مردان 5/65 و امید به ‌زندگی زنان ۷۷ سال است. (تنها کشوری که این شکاف در آن بر کشورهای یادشده پیشی گرفته، سوریه در شرایط جنگ داخلی است. ) معضلی به‌نام ازدواج به گزارش مهرخانه، موضوع ازدواج و همسریابی یکی از دغدغه‌هایی است که در شرایط برهم‌خوردن توازن نسبت جنسیتی به‌ذهن می‌رسد. برای مثال، در روسیه نسبت موالید پسر بر دختر فزونی دارد اما با رسیدن به سن ۳۱ سالگی، این نسبت برهم خورده و معکوس می‌شود. این در حالی است که متوسط سن ازدواج در روسیه ۲۳ سال برای زنان و ۲۶ سال برای مردان است. اگر طبق برآورد صندوق جمعیت سازمان ملل، ۱۱۷ میلیون زن در آسیا و شرق اروپا به‌ازای جمعیت مردان کم می‌آید در کشورهایی مانند مارتینیک (5/84) و ۱۲۵ کشور دیگر که جمعیت زنان بر مردان در آن فزونی دارد (گذشته از تحلیل‌های کلانی که اوضاع را به‌نفع آینده اقتصاد چین و هند و برعکس، علیه آینده روسیه قلمداد می‌کند)، ازدواج، اشتغال و مادرشدن یک مساله جمعیتی و فرهنگی جدی است به‌طوری‌که گفته می‌شود با وجود لغو سیاست تک‌فرزندی در چین تا سه نسل بعد از سیاست‌ها و فرهنگ گزینش جنسی فرزندان یعنی تا سال ۲۰۷۰، ۲۱ درصد مردان زیر ۵۰ سال چینی و ۱۵ درصد همین گروه سنی در مردان هند، مجرد خواهند بود. آیا ازدواج بین قومی راهکار مناسبی است مساله ترکیب جنسیتی تا حد زیادی تعیین‌کننده سبک زندگی جوامع برای نسل‌های مختلف است. برای مثال درحالی‌که در ایالات و کاست‌های هند و چین جست‌وجو برای دختر ایده‌آل امری روزمره است، زنانی در ژاپن و کره هستند که برای همیشه مجرد می‌مانند. اگرچه در کشورهای دسته دوم زنان به‌دلیل کیفیت منعطف‌تر زنانه‌شان در برخورد با شرایط پذیرفته‌اند که برای همیشه مجرد بمانند اما این کیفیتی نیست که بتوان در تمام جوامع انتظار داشت. برای مثال، مشکل بتوان تصور کرد که چین و هند با جمعیت‌هایی برابر با یک‌سوم جمعیت جهان و اکثرا مرد، بتوانند تشکیل خانواده را از فرهنگ سنتی خود حذف کنند. همین موضوع فرهنگی را می‌توان درباره جمعیت‌های زنانه در کشورهای دسته دوم، همچون اوکراین و بلاروس نیز تصور کرد که در تمام آنها میزان نفوذ مدرنیته، رفاه و فردگرایی در براندازی سنتی چون تشکیل خانواده به‌ یک میزان نبوده است. واضح است که برهم‌‌خوردن ترکیب جنسیتی در جوامع، فراتر از ایجاد سبک‌های زندگی در موارد اندک، بیشتر یک معضل است تا وضعیت عادی. برای مثال دسته‌ای از تحلیلگران برآنند که وضعیت تجرد مردان در چین و هند تنها در یک صورت معضل محسوب نخواهد شد و آن این است که ازدواج و تشکیل خانواده دیگر قضیه‌ای جهانشمول و انسانی تلقی نشود. (این تفکر به‌نفع فرهنگی است که ریشه در فردگرایی داشته و تمامی اشکال ارتباط جنسی را مجاز تلقی می‌کند. ) در مقابل می‌توان از دیدگاه‌های میانه‌تری یاد کرد که راه‌حل‌هایی را پیش‌رو می‌گذارند که گروه‌ها و جوامع مختلف به‌مرور توسعه داده‌اند. همچون «ازدواج بین‌قومی» که در برخی کشورهای شوروی سابق نظیر لاتویا، اوکراین و روسیه تبدیل به یک نرم شده است. افزایش ۱۰ درصدی ازدواج میان قومیت‌ها و ملیت‌های مختلف در آمریکا از دهه ۸۰ تا سال ۲۰۱۰ و کثرت‌یافتن چنین ازدواج‌هایی در آلمان در دهه اخیر از دیگر نمونه‌هاست. با این حال برخلاف تجربه آلمان و آمریکا که در آن ازدواج با منظور انسجام فرهنگی و اجتماعی از سوی مهاجران صورت می‌گیرد، در کشورهای شوروی سابق، نیمی از این ازدواج‌ها از پیش تعیین‌شده است به‌طوری‌که هدف از مهاجرت، یافتن همسر بوده و بعد از فروپاشی شوروی بر تعداد چنین مهاجرت‌هایی افزوده شده است. با این‌حال نمی‌توان پنداشت که ازدواج‌ بین‌قومی راه‌حلی برای جوامع درگیر با نسبت جنسیتی بی‌توازن است. یکی از کشورهای درگیر در چنین پدیده‌ای روسیه است که مردان زیادی را به‌واسطه ازدواج با زنان روس جذب خود کرده است و گفته می‌شود به‌زودی ترکیب بومی و قومی اصیل خود را از دست خواهد داد. «روس‌های سفید»‌ در سال ۲۰۱۲ بیش از ۹۵ درصد جمعیت مسکو را تشکیل می‌داده‌اند این ترکیب در سال ۲۰۰۰ به ۸۹ درصد کاهش یافت و با تداوم رویه فعلی باید انتظار داشت تا سال ۲۰۲۵ به ۷۳ درصد کاهش یابد. همچنین باید به برهم‌خوردن ترکیب فرهنگی و مذهبی در نتیجه ازدواج‌های مهاجرتی یا بین‌قومی اشاره کرد که یکی از نگرانی‌های ملیت‌های مختلف را تشکیل می‌دهد. ازدواجی که زخم خورده است ازدواج روزگاری اتفاقی مثبت و فراتر از آن مقدس بود، این روزها اما ازدواج یکی از زخم‌های بزرگ قشر جوان جامعه شده است. این زخم تا جایی عمیق شده که به رگ و پی روح افرادی رسیده است که یا باید از ازدواج عبور کنند و آن را فراموش کنند یا قدم در آن بگذارند و همه مشکلات بعدی آن را به جان بخرند. کافی است گاهی به مکالمات و حرف‌های جمع‌های خصوصی جوانان گوش دهیم تا از مشکلات ریز و درشتی که برای تشکیل خانواده پیش‌روی آنهاست، باخبر شویم. شاید همه چیز از همین مشکلات و آسیب‌های اقتصادی شروع شده باشد که حالا تبدیل شده است به تغییر تفکر اجتماعی. در برنامه‌ریزی‌های کلان جامعه مثلا به جوانان اهمیت می‌دهند، هرچه نباشد وزارتخانه‌ای با نام «ورزش و جوانان» فعالیت می‌کند اما در عمل برای ازدواج جوانان چه اقداماتی انجام داده است؟ به نظر می‌رسد توجه به جوانان فقط در حد نامی پرطمطراق است که به وزارتخانه‌ای الصاق شده است.

گروه جامعه - روزهای پایانی تعطیلات نوروز، خبری در شبکه‌های اجتماعی بین کاربران دست به دست می‌شد مبنی بر اینکه کشور روسیه به مردانی که با دختران روس ازدواج کنند، ویزای ازدواج و تابعیت روسیه و همچنین مبلغ 15هزار دلار پول نقد خواهد داد. جالب اینجاست که منبع اصلی این خبر یکی از سایت‌های خبری اصولگرا بود که به دلیل جنجال‌های همزمان با انتشار خبر، خبر اصلی از سایت مربوطه حذف شد. حرف و حدیث درباره این خبر زیاد است، عده‌ای معتقد هستند این خبر دروغ اول آوریل یا همان دروغ سیزده بوده است و عده‌ای هم می‌گویند یک پروژه جنجالی رسانه‌ای بوده است. این خبر با هر پشتوانه و دلیلی که در فضاهای مجازی منتشر شده باشد، بازخورد و خروجی آن حضور تعدادی از ایرانیان روبه‌روی سفارت روسیه بود. مردانی که برای ازدواج یا زندگی بهتر یا حتی همان رقم 15 هزار دلار حاضر می‌شوند کوله بار خود را جمع کنند و به دنبال زندگی دگرگونه‌ای از کشور خارج شوند. این ماجرا با واکنش سفارت روسیه در تهران همراه بود که در نهایت با نصب کاغذی روی در سفارت نوشت: «خبر درخصوص ویزای ازدواج و دریافت تابعیت روسیه صحت ندارد. » خبر صحت ندارد و مردان مجرد ایرانی به حدی درگیر مشکلات ازدواج و فراتر از آن مشکلات شدید مالی هستند که هر خبری را برای نجات از وضعیت فعلی‌شان باور می‌کنند و به آن تن می‌دهند. آیا وضعیت اقتصادی مردم تا این حد به افول و سقوط رسیده است که یک شوخی بزرگ می‌تواند مردان ایرانی را به ازدواجی با 15 هزار دلار جایزه تشویق کند؟ وقتی ازدواج معضل می‌شود موضوع ازدواج و همسریابی از دغدغه‌هایی است که در شرایط برهم‌خوردن توازن نسبت جنسیتی به‌ذهن می‌رسد. برای مثال در روسیه نسبت موالید پسر بر دختر فزونی دارد اما با رسیدن به ۳۱ سالگی، این نسبت برهم خورده و معکوس می‌شود. این در حالی است که متوسط سن ازدواج در روسیه ۲۳ سال برای زنان و ۲۶ سال برای مردان است. جوامع به دلایل گوناگون ممکن است شاهد برهم‌خوردن توازن میان ترکیب جنسیتی جمعیت باشند. نسبت بیولوژیک مورد قبول برای نسبت جنسیتی، ۱۰۵ بوده و طبق اطلاع‌رسانی سازمان ملل در ۲۰۱۵، متوسط نسبت جنسیتی (تعداد مردان موجود به ازای هر ۱۰۰ زن) در جهان 8/101 است، رقمی که نسبت جنسیتی موجود در ایران (4/101) بسیار به آن نزدیک است اما براساس یافته‌های موسسه تحقیقاتی PEW، مردان و زنان به‌طور متوازنی در جهان توزیع نشده‌اند: جوامعی مانند چین (3/106) و هند (6/107) که یکی به‌دلیل سیاست تک‌فرزندی که برای چهار دهه زوج‌ها را در معرض انتخاب میان فرزند پسر یا دختر قرار می‌داد و دیگری به‌دلیل سنت‌های فرهنگی غلط مبنی بر برتری فرزند پسر بر دختر، شاهد افزایش چشمگیر جمعیت مردان بر زنان است به‌گونه‌ای که گفته می‌شود موضوع ازدواج در این جوامع با مشکلات جدی مواجه است و تعداد عروس‌های کافی برای خواستگاران فراوان، وجود ندارد. کشورهای عربی و حوزه خلیج فارس و شمال آفریقا در همین دسته می‌گنجند و شاهد شکاف جنسیتی عمیقی هستند (امارات: ۲۷۴؛ قطر: 5/265). علت بخشی از این شکاف، مهاجرت مردان جویای کار به این کشورهاست. نسبت جمعیتی معکوس در کشورهای شوروی سابق از سوی دیگر کشورهایی هستند که نسبت جنسیتی در آن معکوس بوده و جمعیت زنان بر مردان در آن فزونی دارد. روسیه و دیگر کشورهای شوروی سابق در این دسته قرار دارند و گفته می‌شود دلیل برهم‌خوردن این نسبت در گذشته، جنگ‌های اول و دوم جهانی، قحطی و کشتارهای مربوط به دوران کمونیستی و در حال حاضر، سوءمصرف گسترده الکل در میان مردان روس و امید به ‌زندگی پایین مردان آنها در نتیجه آن است. لاتویا (8/84)، لیتوانی (3/85)، ارمنستان (5/86)، بلاروس (8/86)، روسیه (8/86)، اوکراین (3/86) و استونی (۸۸) از این دسته کشورها هستند. به همین میزان شکاف میان امید به ‌زندگی مردان و زنان نیز در این کشورها به‌نفع زنان بسیار زیاد است به‌طوری‌که امید به‌زندگی مردان 5/65 و امید به ‌زندگی زنان ۷۷ سال است. (تنها کشوری که این شکاف در آن بر کشورهای یادشده پیشی گرفته، سوریه در شرایط جنگ داخلی است. ) معضلی به‌نام ازدواج به گزارش مهرخانه، موضوع ازدواج و همسریابی یکی از دغدغه‌هایی است که در شرایط برهم‌خوردن توازن نسبت جنسیتی به‌ذهن می‌رسد. برای مثال، در روسیه نسبت موالید پسر بر دختر فزونی دارد اما با رسیدن به سن ۳۱ سالگی، این نسبت برهم خورده و معکوس می‌شود. این در حالی است که متوسط سن ازدواج در روسیه ۲۳ سال برای زنان و ۲۶ سال برای مردان است. اگر طبق برآورد صندوق جمعیت سازمان ملل، ۱۱۷ میلیون زن در آسیا و شرق اروپا به‌ازای جمعیت مردان کم می‌آید در کشورهایی مانند مارتینیک (5/84) و ۱۲۵ کشور دیگر که جمعیت زنان بر مردان در آن فزونی دارد (گذشته از تحلیل‌های کلانی که اوضاع را به‌نفع آینده اقتصاد چین و هند و برعکس، علیه آینده روسیه قلمداد می‌کند)، ازدواج، اشتغال و مادرشدن یک مساله جمعیتی و فرهنگی جدی است به‌طوری‌که گفته می‌شود با وجود لغو سیاست تک‌فرزندی در چین تا سه نسل بعد از سیاست‌ها و فرهنگ گزینش جنسی فرزندان یعنی تا سال ۲۰۷۰، ۲۱ درصد مردان زیر ۵۰ سال چینی و ۱۵ درصد همین گروه سنی در مردان هند، مجرد خواهند بود. آیا ازدواج بین قومی راهکار مناسبی است مساله ترکیب جنسیتی تا حد زیادی تعیین‌کننده سبک زندگی جوامع برای نسل‌های مختلف است. برای مثال درحالی‌که در ایالات و کاست‌های هند و چین جست‌وجو برای دختر ایده‌آل امری روزمره است، زنانی در ژاپن و کره هستند که برای همیشه مجرد می‌مانند. اگرچه در کشورهای دسته دوم زنان به‌دلیل کیفیت منعطف‌تر زنانه‌شان در برخورد با شرایط پذیرفته‌اند که برای همیشه مجرد بمانند اما این کیفیتی نیست که بتوان در تمام جوامع انتظار داشت. برای مثال، مشکل بتوان تصور کرد که چین و هند با جمعیت‌هایی برابر با یک‌سوم جمعیت جهان و اکثرا مرد، بتوانند تشکیل خانواده را از فرهنگ سنتی خود حذف کنند. همین موضوع فرهنگی را می‌توان درباره جمعیت‌های زنانه در کشورهای دسته دوم، همچون اوکراین و بلاروس نیز تصور کرد که در تمام آنها میزان نفوذ مدرنیته، رفاه و فردگرایی در براندازی سنتی چون تشکیل خانواده به‌ یک میزان نبوده است. واضح است که برهم‌‌خوردن ترکیب جنسیتی در جوامع، فراتر از ایجاد سبک‌های زندگی در موارد اندک، بیشتر یک معضل است تا وضعیت عادی. برای مثال دسته‌ای از تحلیلگران برآنند که وضعیت تجرد مردان در چین و هند تنها در یک صورت معضل محسوب نخواهد شد و آن این است که ازدواج و تشکیل خانواده دیگر قضیه‌ای جهانشمول و انسانی تلقی نشود. (این تفکر به‌نفع فرهنگی است که ریشه در فردگرایی داشته و تمامی اشکال ارتباط جنسی را مجاز تلقی می‌کند. ) در مقابل می‌توان از دیدگاه‌های میانه‌تری یاد کرد که راه‌حل‌هایی را پیش‌رو می‌گذارند که گروه‌ها و جوامع مختلف به‌مرور توسعه داده‌اند. همچون «ازدواج بین‌قومی» که در برخی کشورهای شوروی سابق نظیر لاتویا، اوکراین و روسیه تبدیل به یک نرم شده است. افزایش ۱۰ درصدی ازدواج میان قومیت‌ها و ملیت‌های مختلف در آمریکا از دهه ۸۰ تا سال ۲۰۱۰ و کثرت‌یافتن چنین ازدواج‌هایی در آلمان در دهه اخیر از دیگر نمونه‌هاست. با این حال برخلاف تجربه آلمان و آمریکا که در آن ازدواج با منظور انسجام فرهنگی و اجتماعی از سوی مهاجران صورت می‌گیرد، در کشورهای شوروی سابق، نیمی از این ازدواج‌ها از پیش تعیین‌شده است به‌طوری‌که هدف از مهاجرت، یافتن همسر بوده و بعد از فروپاشی شوروی بر تعداد چنین مهاجرت‌هایی افزوده شده است. با این‌حال نمی‌توان پنداشت که ازدواج‌ بین‌قومی راه‌حلی برای جوامع درگیر با نسبت جنسیتی بی‌توازن است. یکی از کشورهای درگیر در چنین پدیده‌ای روسیه است که مردان زیادی را به‌واسطه ازدواج با زنان روس جذب خود کرده است و گفته می‌شود به‌زودی ترکیب بومی و قومی اصیل خود را از دست خواهد داد. «روس‌های سفید»‌ در سال ۲۰۱۲ بیش از ۹۵ درصد جمعیت مسکو را تشکیل می‌داده‌اند این ترکیب در سال ۲۰۰۰ به ۸۹ درصد کاهش یافت و با تداوم رویه فعلی باید انتظار داشت تا سال ۲۰۲۵ به ۷۳ درصد کاهش یابد. همچنین باید به برهم‌خوردن ترکیب فرهنگی و مذهبی در نتیجه ازدواج‌های مهاجرتی یا بین‌قومی اشاره کرد که یکی از نگرانی‌های ملیت‌های مختلف را تشکیل می‌دهد. ازدواجی که زخم خورده است ازدواج روزگاری اتفاقی مثبت و فراتر از آن مقدس بود، این روزها اما ازدواج یکی از زخم‌های بزرگ قشر جوان جامعه شده است. این زخم تا جایی عمیق شده که به رگ و پی روح افرادی رسیده است که یا باید از ازدواج عبور کنند و آن را فراموش کنند یا قدم در آن بگذارند و همه مشکلات بعدی آن را به جان بخرند. کافی است گاهی به مکالمات و حرف‌های جمع‌های خصوصی جوانان گوش دهیم تا از مشکلات ریز و درشتی که برای تشکیل خانواده پیش‌روی آنهاست، باخبر شویم. شاید همه چیز از همین مشکلات و آسیب‌های اقتصادی شروع شده باشد که حالا تبدیل شده است به تغییر تفکر اجتماعی. در برنامه‌ریزی‌های کلان جامعه مثلا به جوانان اهمیت می‌دهند، هرچه نباشد وزارتخانه‌ای با نام «ورزش و جوانان» فعالیت می‌کند اما در عمل برای ازدواج جوانان چه اقداماتی انجام داده است؟ به نظر می‌رسد توجه به جوانان فقط در حد نامی پرطمطراق است که به وزارتخانه‌ای الصاق شده است.